چهارم اينكه تنتان را بجنبانيد: ورزش قاتل استرس است... لزومي هم ندارد كه وقتي ميگوييم ورزش، خودتان را موظف كنيد روزي هزار بار وزنه يك تني بزنيد پنجم اينكه واقعبين باشيد: بيشتر استرسمان بابت چيزهايي است كه كنترلي روي آنها نداريم… گاهي مواقع بايد واقعبين بود و عضلهها را شل كرد كه دردش كمتر شود… ششم اينكه زندگيتان، ميدان و مسابقه اسبدواني نيست : خودتان را دائم با ديگران مقايسه نكنيد… مقايسه كردن ورقابتپيشگي، استرسزا است… هيچ دونفري لزوما نبايد مثل هم باشند… خودتان باشيد… هفتم اينكه از مواجهه با عوامل ترسزا هراس نداشته باشيد: مثال ساده آن، دندانپزشك است… وقتي دندان خراب داريد، پيش دكتر برويد و درستش كنيد… نه اينكه بترسيد و يك عمر را از ترس دندانپزشك، بادرد آن بسازيد و همه لقمههايتان را با يكطرفتان بجويد… نيم ساعت جنگيدن با درد، بهتر از يك عمر زندگي با ترس ِ درد است… ترس، استرس مي زايد. هشتم اينكه خوب بخوريد و بخوابيد: آدمي كه درست نخوابد و نخورد، مغزش درست كارنميكند… مغز عليل هم، عادت دارد همه چيز را سخت و مهلك نشان دهد… آدم وقتي گرسنه و خسته است، يك وزنه يك كيلويي را هم نميتواند بلند كند، چه برسد به يك فكر چند كيلويي…!!بازگو كردن مشكلات، وزن آنها را كم ميكند… نهم اينكه بخنديد: ياد بگيريد بخنديد… به مشكلات بخنديد… به بدبختيها بخنديد… به خودتان بخنديد… |
بخش: مدير سايت |
ارسال توسط: سعيد پولادساده |