به عبارت ديگر مي توان گفت عزت نفس :
1- باور خودتوانمندي به معناي داشتن اطمينان به توانائي فكر كردن . درك كردن . آموختن . انتخاب كردن و تصميم گيري براي خود .
2- احترام به خود يا داشتن حرمت نفس به معناي ارزش براي خود يعني آن كه به خود حق بدهيم كه زندگي كنيم و شاد باشيم .
وجوه تمايز عزت نفس و اعتماد به نفس
اعتماد به نفس و عزت نفس مفاهيم پيچيده اي هستند و با وجود اينكه با يكديگر مرتبط هستند اما دقيقا شبيه به هم نيستند. اين در حالي است كه اين دو عبارت به جاي يكديگر به كار برده مي شوند. تعريف اعتماد به نفس بسيار محدودتر از عزت نفس است، اما به طور كل، اعتماد به نفس به عقيده يك فرد درباره توانايي ها و استنادهاي او در توجه به ابعاد خاص خود يا موقعيت هاي خاصي كه با آن مواجه مي شود، بر مي گردد كه به اعتماد به نفس فرد اشاره دارد. اما عزت نفس به معناي داشتن احساس ارزشمندي يا احساس خوبي در مورد خود و يا احساس كارايي يا شايستگي تعريف شده است.
در سازمان هم عزت نفس مطرح است:
1 - اين كه مدير چقدر براي كاركنان احترام قائل است اين در بحث فوق تأثيرميگذارد.
2 - اينكه مبناي رفتار مدير چيست؟ رفتار كارمند يا حالات ذهني مدير
3. اگر خيلي مديران ريزبين وبخشي نگر و بروكرات باشند آدمها رشد نميكنند .
4. اما اگر ساختار تخت و مشاغل متناسب با توانائي هاي افراد باشد. در نتيجه امكان بوجود آمدن عزت نفس سازماني فراهم است.
عزت نفس سازماني
ﺍﺳﺎﺳﺎ، ﻧﺤﻮﻩ ﻧﮕﺮﺵ ﻛﺎﺭﻛﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﺤﻴﻂ ﻛﺎﺭ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻃﺮﺯ ﺗﻠﻘﻲ، ﺍﻧﮕﻴﺰﺵ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﻛﺎﺭﻱ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ.
ﻛﺎﺭﻛـــﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺧﻮﺩ ﻗﻀﺎﻭﺕﻫﺎﻳﻲ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﭘﻴﺎﻣﺪﻫﺎﻱ ﻣﻬﻤﻲ ﺍﺳﺖ.
ﺩﺭ ﻳﻚ ﻧﮕﺮﺵ ﻛﻠﻲ، ﻋﺰﺕ ﻧﻔﺲ ﺍﺭﺯﻳﺎﺑﻲ ﻛﻠﻲ ﺍﺯ ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺮ ﻓﺮﺩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻣﻴﺰﺍﻥ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻲ، ﺍﻫﻤﻴﺖ ﻭ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪﺑﻮﺩﻥ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﺳﺎﺱ ﺗﺠﺮﺑﻴﺎﺕ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ. ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺩﻳﮕﺮ، ﻋﺰﺕ ﻧﻔﺲ ﻛﺎﺭﻱ، ﺳﻄﺢ ﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻫﻲ ﺷﺨﺺ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻭﻇﺎﻳﻒ ﺧﺎﺹ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ.
ﻋﺰﺕ ﻧﻔﺲ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ ﺗﺼﻮﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺍﺭﺯﺵ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻋﻀﻮ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺍﻓﺮﺍﺩﻱ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﻋﺰﺕ ﻧﻔﺲ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ ﺑﺎﻻﻳﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻧﻮﻋﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻬﻢ، ﻣﻌﻨﻲ ﺩﺍﺭ ﻭ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﻨﺪ.
اﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻋﻤﻴﻘﺎ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ ﻋﻀﻮ ﻣﻬﻤﻲ ﺍﺯ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﻲ ﺭﻭﻧﺪ. ﺗﺤﻘﻴﻘﺎﺕ ﺍﺧﻴﺮ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﻴﺴﺘﻢ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺷﺨﺼﻲ، ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺗﺒﻌﺎﺕ ﻣﻬﻢ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ. ﻛﺎﺭﻛﻨﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﻋﺰﺕ ﻧﻔﺲ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ ﺑﺎﻻ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﺘﻮﺳﻂ، ﺍﺛﺮﺑﺨﺶ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻛﺎﺭﻛﻨﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘـــﻨﺪ ﻛﻪ ﻋﺰﺕ ﻧﻔﺲ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻤﺘﺮﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﭼﺮﺍﻛﻪ ﺑﻬﺘﺮ ﻛﺎﺭ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ، ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻛﺎﺭﻓﺮﻣﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﻧﮕﺮﺵ ﻣﺴﺎﻋﺪﺗﺮﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻛﻤﺘﺮ ﺑﻪ ﺭﻫﺎﻛﺮﺩﻥ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ ﺍﻧﺪﻳﺸﻨﺪ. ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ، ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺩﺍﻭﻃﻠﺒﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﺳﺎﺯﻧﺪﻩ ﺑﻴﺸﺘﺮﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺭﺗﻘﺎﻱ ﻋﻤﻠﻜﺮﺩ ﺧﻮﺩ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺗﻼﺵ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ.
ﺑﻪ ﻃﻮﺭﺧﻼﺻﻪ،
ﻛﺎﺭﻛﻨﺎﻥ ﺩﺍﺭﺍﻱﻋـــﺰﺕ ﻧﻔﺲ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ ﺩﻗﻴﻘﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻛﺎﺭﻛﻨﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻳﻚ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﺸﺎﺭﻛﺖ ﺟﻮ، ﺍﮔﺮ ﻃﺎﻟﺐ ﺗﻮﺍﻥ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﺩﺭ ﺑﺎﺯ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻏﻴﺮﻣﻄﻤﺌﻦ اﻣﺮﻭﺯﻱ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﺁﻥ ﻫﺎ ﻧﻴﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ، ﭼﺮﺍﻛﻪ
ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭﻛﻨﺎﻥ ﻓﻌﺎﻝ ﺗﺮﻧﺪ، ﺩﺭ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﺑﺤﺮﺍﻧﻲ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ ﺭﺍ ﺣﻞ ﻭ ﻓﺼﻞ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ، ﻣﺴﺌﻮﻝ ﺗﺮﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﺩﻫﺪﺍﻳﺘﮕﺮﻱ ﻭ ﺧﻮﺩﻛﻨﺘﺮﻟﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ
امروزه منابع انساني يكي از مهمترين دارايي هاي سازمانها به شمار مي روند . انسانها در سازمانهاي دانش محور به عنوان كليدي ترين مساله مديران مطرح هستند .
عزت نفس كارمندان و حفظ و ارتقاي آن يكي از مهمترين راههاي بالابردن انگيزه و به تبع آن ارزش و كارايي آنان خواهد بود .
عوامل موثر درارتقاي عزت نفس كارمندان منابع كافي ،حمايت همكاران ،ساختار سازمان ،كار با محتوا ،حمايت واحترام مدير
۵ عامل موثر در ارتقاي عزت نفس كارمندان را مي توان به اين شكل خلاصه نمود.
۱) حمايت و احترام مدير: در سازمان ،كارمنداني كه مدير با آنها رابطه بيشتري دارد، در امور مختلف نظر آنان را جويا مي شود، آنان را حمايت مي كند ، در امور سازماني آنان را مشاركت مي دهد و... در بين ساير كاركنان ، ارزشمند، قابل اعتماد و داراي احترام به نفس سازماني بالايي هستند.
۲) ساختار سازمان: اصولا سازمانها دو گونه هستند
▪ آنان كه آزادي عمل و قضاوت كاركنان را در انجام كارشان كاهش داده و يا از بين مي برند
▪ سازمانهايي كه به كاركنان قدرت مي دهند تا از قوه ابتكار و مهارت هاي خود براي حل مسائلي كه با آنها مواجه مي شوند ، استفاده كنند. به طور حتم در نوع اول عزت نفس كارمندان بسيار پايين مي آيد و در نوع دوم عزت نفس سازماني كارمندان به طور قابل ملاحظه اي افزايش مي يابد.
۳) كار با محتوا: مشاغلي كه غني هستند و توانايي هاي فكري و خلاقيت را به چالش مي كشانند و به كارمندان كمك مي كنند تا مهارت جديد بياموزند و كارهاي خود را به بهترين روش انجام دهند ، عزت نفس سازماني بالايي را بوجود مي آورند.
۴) منابع كافي: كاركنان مي توانند بالاترين سطح انگيزش و توانايي را داشته باشند، اما اگر منابع لازم جهت انجام كارشان را در اختيار نداشته باشند ، اين انگيزش و توانايي به هدر خواهد رفت و در نتيجه نمي توانند موفقيت كسب كنند، چنين تجاربي اغلب به سطوح پاييني از عزت نفس سازماني منجر مي شود.
۵) حمايت همكاران: عضويت در يك گروه نا هماهنگ ، عزت نفس سازماني اعضاي گروه را به نحوي منفي تحت تاثير قرار مي دهد. برعكس اگر همكاران يك كارمند حامي او باشند، فرصت براي موفقيت شغلي بيشتر خواهد بود.
توصيه هايي براي افزايش عزت نفس سازماني
1 - حمايتي رفتار كنيد (سبك رهبري متناسب)...
2 - طراحي چالشي كار..
3 - برقراري انسجام مبتني بر اعتماد
4 - ايمان به توان خود مديريتي كاركنان
منبع:نظام پيشنهادات گاز استان آذربايجان شرقي