گاهي ازاينكه شايد نتوانسته باشم به محبت و انتظارخيل عظيمي از موكلين ام در زمان خودش به نحو احسن پاسخ مناسب بدهم خودم را سخت سرزنش مي كنم ! اگر چه صدها مطلب ناگفته دارم كه بر دلم سنگيني مي كند ، ولي مي ترسم بيان آنها حمل برخودخواهي و دخالت در كار آنان كه مسئولند ، تلقي شود و بهانه اي به دست ديگران دهد كه پناه مي برم بر خداوند قادر و توانا از هواي نفس و وسوسه هاي شيطان .
گاهي گذر زمان بهترين داور و سكوت، خود در معنا بهترين گفتار است وگاهي در روز روشن مزرعه را...ملخ ها مي جوند ! و ما براي كلاغها مترسك مي سازيم كه اين خود يك نكته از هزاران است اگربدانيم ! گاهي نجواي كوتاهي در گوش لحظه اي كافي است تا ضمير دل به گذشته بسپاري و خاطرات تلخ و شيرين آن را مرور نمايي و با درس گرفتن از اشتباهات و خطاهاي خويش براي چشيدن و در آغوش كشيدن فرصت ها ي آينده اميد وار باشي و البته بايد صبوري كرد و به فضل وكرمش اميدوار بود و در پشت ذهن ها به خاطرسپرد كه اثر انگشت او بر همه چيز هست.