آيا اراده انسان و اراده خداوند هميشه در تعارض هستند؟
تاحدي درست است. انسان ممكن است ناآگاهانه و يا آگاهانه در مقابل اراده خداوند بايستد. گاهياوقات باطن و ضمير ما به ما ميگويد كه اراده خداوند چيست اما ما به آن توجهي نميكنيم. احساس ميكنيم كه اگر به دستورات ضميرمان گوش دهيم، نفسمان راضي نخواهد شد. به همين دليل طبيعتاً درمقابل اراده خداوند ميايستيم. خيلي وقتها هم پيش ميآيد كه عمداً درمقابل اراده خداوند نايستادهايم ولي نميدانيم كه اراده خداوند چيست. در اين زمان، ايستادن ما در مقابل اراده خداوند آگاهانه نيست به همين دليل نميتوان گفت كه در تعارض با اراده خداوند هستيم.
اما بايد بدانيم كه اگر اراده خداوند را به انجام نرسانيم، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، وارد جهل و ناداني شده و پيشرفت و رشدمان به تاخير ميافتد. يك كودك ممكن است نداند كه آتش با او چه ميتواند بكند. اما اگر به آتش دست بزند، آتش او را ميسوزاند. من ميدانم كه آتش من را ميسوزاند ولي با وجود دانستن اين، به آن دست ميزنم و ميسوزم. نتيجه تعارض آگاهانه و ناآگاهانه يكي است. اما اگر كسي آن را ناآگاهانه انجام دهد، فردي درمانده خواهد بود كه در آن شرايط رحمت خداوند زودتر شامل حال او ميشود.
اگر كسي عواقب عمل خود را بداند اما با وجود آن كاري اشتباه انجام دهد، رحمت خداوند فوراً به او نخواهد رسيد. اين فرد براي دريافت رحمت خداوند بايد بيشتر و جديتر دعا كند.
چطور چيزي ميتواند خارج از اراده خداوند باشد؟
اينكه اراده خداوند در همه چيز است، كاملاً درست است. اما بايد بدانيم كه اراده لايتناهي او چيست و چه مقدار از آن اراده را براي خودمان قبول ميكنيم. او به ما آزادي محدودي داده است، مثل پدري كه سكهاي به پسرش ميدهد و نگاه ميكند تا ببيند چطور آن را خرج ميكند. اگر آن بچه آن پول را براي هدف خوبي خرج كند، پدر به او پول بيشتري خواهد داد.
خداوند به ما آزادي محدودي داده است تا امتحانمان كند تا ببيند ميخواهيم عمل نيك انجام دهيم يا خير. خيلي بايد مراقب باشيم. اراده او درون ماست تا وقتي يك سكه به ما داد بتوانيم آن را درست خرج كنيم. اما چون نفس، فرديت و شخصيت خودمان را ميسازيم، سعي ميكنيم اين سكه را طوري كه خودمان دوست داريم خرج كنيم. وقتي خداوند چيزي به ما ميدهد، سريعاً ميخواهيم مالك آن شويم. اما اگر از آن به راه خود او استفاده كنيم، به ما بيشتر و بيشتر خواهد داد.
او به ما آزادي داده است تا بتوانيم لذت ببريم. اگر به ما بگويد «من هزار تومان به تو ميدهم، حالا بايد آن را خرج اين يا آن كني و فقط براي اين هدف آن را به تو ميدهم.» هيچوقت لذت نميبريم. احساس ميكنيم كه ميخواهند به ما زور بگويند. اما وقتي ميگويد «من اين را به تو ميدهم و ميتواني آن را هرطور كه دوست داشتي استفاده كني»، آنوقت از آن استفاده نادرست ميبريم. اگر عاقل باشيم، ميفهميم كه اگر آن را به راه خود او استفاده كنيم، به ما بيشتر خواهد داد.
از يك طرف به ما ميبخشد و از طرف ديگر ما را امتحان ميكند. در عين حال تشويقمان ميكند كه راه درست را انتخاب كنيم. اما چون ميخواهيم شخصيت و فرديت خودمان را اعمال كنيم، سعي ميكنيم آن را به راهي كه خودمان دوست داريم استفاده كنيم. فقط زماني ميتوانيم امن و مطمئن باشيم كه اراده خودمان را در راستاي اراده او به كار گيريم.
منبع:مردمان