وب سايت شخصي ولي اله ديني : دغدغه هاي هر روز مادر
چهارشنبه، 3 اردیبهشت 1393 - 16:05 کد خبر:450
هر روزِ ما براي خودمان و هر روزِ مادر هم براي ما! خدا وكيلي عجب نعمتي است مادر! دلم كه مي شكند با او درددل مي كنم، مشكلي دارم دعايم مي كند، او پناه عاطفي من است در گرفتاري ها و محدوديت هاي زندگي. خداوند ما را ببخشد كه گاهي در انجام وظايفمان كوتاهي مي كنيم و قدرش را آنچنان كه بايد نمي دانيم.

دغدغه هاي هر روز مادر
خراسان - مورخ يكشنبه 1393/01/31 شماره انتشار 18666
نويسنده: مهدي يار احمدي خراسانيmahdiyarahmadi@gmail.com

هر روز صبح كه از خواب بيدار مي شويم سيلي از افكار، مسائل و مشكلات روزانه به سراغمان مي آيد؛ مثلاً، امروز اول صبح بايد فلان كار را انجام دهم، بعد به مدرسه فرزندم سري بزنم، ساعت ده يك جلسه مهم كاري دارم، با فلاني بعد از ظهر قرار دارم، موعد پرداخت قسط فرا رسيده است و هنوز حساب را پر نكرده ام، قفل در خودرو مدتي است كه خراب است بايد فكري برايش بكنم و ده ها مورد ديگر از اين قبيل چنان هجمه اي به ذهن انسان وارد مي كند كه هنوز مشغول به كار نشده ايم كلي احساس خستگي مي كنيم! با اين وجود سعي مي كنيم به قول قديمي ها به روي خود نياوريم و به اميد خدا با جديت براي تلاش روزانه از خانه خارج و دست به كار شويم. شكر خدا تن سالمي داريم و كار نسبتاً خوبي كه بتوانيم روي پاي خودمان بايستيم و دستمان پيش كسي دراز نباشد. ولي از حق نگذريم مشكلات روزمره زندگي زياد است. به گونه اي كه از صبح تا شب بايد تلاش كنيم تا در اين ترافيك، تورم و ديگر مسائل به همه امور خود برسيم. آخر شب هم خسته و كوفته به خانه مي رسيم در كنار همسر و فرزندان شام مختصري مي خوريم چند ساعتي را مي گذرانيم و خود را آماده فعاليت روز بعد مي كنيم. اين برنامه زندگي بسياري از افراد در جامعه ماشيني امروز است.

اما در همين شهر و كمي آن طرف تر بسياري از ما مادري داريم كه عاشق و شيفته فرزندانش است. هر روز صبح كه از خواب بيدار مي شود اول براي سلامتي و موفقيت آن ها دعا مي كند، هر روز مادر آية الكرسي مي خواند و براي فرزندش از خدا مي خواهد«هركجا هست خدايا به سلامت دارش». تلفن را بر مي دارد و حال يكايك آن ها را مي پرسد. با خودش مي گويد آن ها كه خيلي گرفتارند. طفلكي ها! فرصت پيدا نمي كنند به من سري بزنند و يا تماسي بگيرند، پس خودم بايد دست به كار شوم و حال آن ها را بپرسم. شايد خيلي وقت ها هم كه به فرزندانش زنگ مي زند آن ها فرصت پاسخگويي پيدا نمي كنند، بعضي وقت ها هم تلفن را اينگونه جواب مي دهند؛ مادر ببخشيد جلسه هستم خودم با شما تماس مي گيرم، يا اينكه كلاسم، الان فرصت ندارم و... اما مادر دلگير نمي شود. همين كه صداي فرزندش را شنيد دلش گرم مي شود كه در سلامتي كامل مشغول به كار است. اما يك فكرهايي او را اذيت مي كند؛ خدا كند صبحانه خورده باشد، نمي دانم فرصت مي كند ناهار بخورد يانه، وقت نشد از او بپرسم فرزندش كه سرما خورده بود بهبود يافته است يا نه، اي كاش مي توانستم به او كمك كنم تا مشكل مالي اش حل شود و... هر روزِ مادر اين گونه مي گذرد. "مادر" دغدغه هاي فراواني درباره "ما" دارد و ما فرزندان هم دغدغه هاي فراواني براي خود و فرزندانمان داريم، پس اين وسط سهم مادر از زندگي چيست؟ هر روزِ ما براي خودمان و هر روزِ مادر هم براي ما! خدا وكيلي عجب نعمتي است مادر! دلم كه مي شكند با او درددل مي كنم، مشكلي دارم دعايم مي كند، او پناه عاطفي من است در گرفتاري ها و محدوديت هاي زندگي. خداوند ما را ببخشد كه گاهي در انجام وظايفمان كوتاهي مي كنيم و قدرش را آنچنان كه بايد نمي دانيم.