كاش اين حاكم خيرخواه اندكي به اطراف خود نگاه مي كرد و نظري به طرف بالاي رودخانه مي انداخت و متوجه ميشد كه نگهباني كه براي حفاظت از سد و درياچه پشت آب گمارده است براي جلوگيري از نيفتادن مردم در آب درياچه آنها را يكييكي به آب رودخانه مياندازد!!
اگر او به وظايف ، مسئوليت و جايگاه شغلي خود تسلط و آگاهي داشت هرگز اين كار را انجام نمي داد و انتخاب بهتري مي نمود و اين همه وقت و منابع مادي را صرف كار هاي بيهوده نميكرد و به جاي رفع معلول به مبارزه با علت ميپرداخت ، جان افراد بيشتري را نجات مي داد و منابع و ثروت منطقه خود را در جاي درست هزينه مي كرد .
براي حل هر مسئله بايد راه و روش مناسب خود را انتخاب نمود و هر انتخابي محصول خرد و تدبير و درك انسانها از موضوع بوده و به آنها بر مي گردد. بعضي وقت ها سرمنشاء مشكلات و معايب ريشه در يك چيز واحد دارند. اما انتخاب راه و روش برخورد با آنها است كه ما را به هدف نزديك يا دور مي كند.
اين يك داستان واقعي نيست اما پر از نكات ارزنده مديريتي است كه مشابه آنرا مي توانيم در هر مكان و زماني ببينيم و اميد كه براي هركار و تصميمي هميشه انتخاب برتر و بهتر توام با آگاهي داشته باشيم.