عصرايران ؛ جعفر محمدي - نماينده مجلس و مردم ، مي توانند سه نسبت با هم داشته باشند:
1 - نماينده، وكيل مردم باشد و دغدغه هاي آنان را دنبال كند. اين عالي ترين و بهترين ارتباطي است كه بين وكيل و موكل مي توان تصور كرد.
به عنوان مثال وقتي نماينده اي درباره راه هاي كاهش نرخ تورم صحبت و اقدام مي كند، همسو با مردم است زيرا قريب به اتفاق مردم، دغدغه تورم دارند.
2 - حالت دوم اين است كه نماينده در فضايي سير كند كه اساساً مردم كاري بدان ندارند. وقتي نماينده اي كه با رأي مردم ايران به مجلس رفته، مدام پيگير ماجراي جنبش تسخير وال استريت شود ، يا دغدغه اش جرم انگاري براي وازكتومي باشد و نظاير اين ها ، مي توان او را متهم كرد كه در دنيايي جز دنياي موكلانش زندگي مي كند و اصلاً كاري ندارد كه آيا وال استريت آمريكا يا جرم انگاري وازكتومي دغدغه مردم است يا نه؟ او كار خودش را مي كند و اصلاً توجه ندارد كه موكلانش او را براي چه كاري به مجلس فرستاده اند؟! او در واقع ، نماينده تفكرات و توهمات خود است نه نماينده مردم.
3 - اما سومين و اسفناك ترين حالت اين است كه نماينده نه تنها دغدغه هاي مردم را مطرح نمي كند و نه تنها نسبت به آنها بي اعتناست ، بلكه دقيقاً و دقيقاً بر خلاف خواست مردم سخن مي گويد و اقدام مي كند! گو اين كه در برابر مردم جبهه گيري كرده باشد.
به عنوان مثال در حالي كه قريب به اتفاق كاربران اينترنت كه بالغ بر ده ها ميليون نفر مي شوند از كندي اينترنت رنج مي برند و خواستار افزايش سرعت و پهناي باند هستند، نماينده اي از جايش بلند مي شود و مي گويد كه اگر سرعت اينترنت بيشتر شود و پهناي باند افزايش يابد، وزير ارتباطات را استيضاح مي كنيم!
ترديد نبايد داشت كه چنين نمايندگاني، حتي اگر با رأي مردم هم به مجلس رفته باشند، امانت دار رأي مردم نيستند و ال�'ا مگر مي شود وكيل، بر خلاف خواسته هاي موكل عمل كند؟!
به هزار تأسف بايد گفت كه در مجلس ما ، نمايندگاني كه مشمول بند 2 و 3 اين نوشتار هستند، پرشمارند و اين ، سر منشأ بسياري از مشكلات و مصائبي است كه ايران 93 بدان دچار است.