اخيرا مطلبي در خصوص تفكر و خلاقيت خواندم كه برايم بسيار جالب بود. تحقيقاتي كه به صورت آزمايشهاي عملي روي دواطلبين انجام شده و نتايج حيرتانگيزي داشتند.
بر اساس تحقيقات جديد روانشناسي، تفكر خارج از چهارچوب، به معناي واقعي كلمه نه در داخل آن، باعث خلاقيت بيشتر ميشود. معاني زيادي در اطراف “خلاقيت” شناور است. صحبت بر سر تفكر خارج از چهارچوب، دودوتا كردن، توانايي بررسي و ديدنِ زواياي گوناگون فكر است.
اما آيا اينها فقط در حد استعاره هستند؟ و يا با به كارگيري آنها به معناي واقعي كلمه ميتوان خلاقيت را افزايش داد؟ ما ميدانيم ذهنمان از راههاي متنوعي با بدنمان ارتباط برقرار ميكند، بنابراين چه ميشود اگر اين مفاهيم ذهني به صورت فيزيكي هم كاربرد داشته باشند؟
اين سوال Leung و همكارانش بود. بررسي در يك مطالعه جديد منتشر شده در مجله علوم روانشناختي در حوزهي خلاقيت و شناخت تجسم، پنج مطالعه روي افراد انجام گرفت و مشاهده كردند كه قدرت خلاقيت شركتكنندگان به سادگي با تغيير وضعيتشان بيشتر ميشود.
۱- از يكطرف، از سوي ديگر
با در كنار هم گذاشتن دو فكر نامربوط، ميتوان در اغلب موارد به ايدههاي خلاق رسيد. وقتي كه قادريم يك مشكل را از دو جنبه ببينيم، به احتمال زياد در حال تلاش براي پيدا كردن راهي هستيم تا آنها را ادغام كنيم. اين يعني” از يكطرف، از سوي ديگر.”
خب، چه ميشود اگر در تلاش براي حل مشكل هستيد به صورت جسماني يك دستتان را بالا بگيريد و آن را دنبال كنيد؟ ممكن است اين يك سيگنال به ضمير ناخودآگاه بفرستد و آن را تشويق كند تا مشكل را از زواياي بيشتري ببينيد؟ Leung و بقيهي دستاندركاران متوجه شدند كساني كه با هر دو دست اشارههايي ميكردند، با افكار جديدتري در مقايسه با كساني كه فقط با يك دست اشارههايي ميكردند ظاهر شدند.
۲- به معناي واقعي كلمه، خارج از چهارچوب باشيد
فكر كردنِ خارج از چهارچوب، قالبها را شكستن و… واقعاً اين روزها تبديل به كليشه شده و به وفور استفاده ميشود. با اين وجود، لئونگ در تحقيق خود از شركتكنندگان خواست در معناي واقعي كلمه در داخل جعبههايي بنشينند در حالي كه آزمون خلاقيت جريان داشت، به صورت معجزهآسايي كساني كه خارج از جعبهها بودند ايدههاي خلاقانهي بيشتري نسبت به افرادي داشتند كه در داخل جعبهها نشسته بودند!
۳- در اطراف پرسه بزنيد، نه در يك مربع
لئونگ دريافت كساني كه ايدههاي خلاقانهاي دارند، معمولا در اطراف به صورت تصادفي و آزادانه قدم ميزنند و كساني كه در يك مربع راه ميروند و يا اصلا حركتي نداشتند ايدههاي خلاقانهي كمتري داشتند.
۴- قرار دادنِ دو دو تا چهارتا
گاهي اوقات با كمترين امكاناتي كه در دست داريم هم بايد كارهايي انجام بدهيم كه به صورت منطقي باهم همخواني داشته باشند، به عنوان مثال اگر ۲ و ۲ را كنار هم قرار داديم، حاصل، عددي غيرمنطقي مثل ۱۷ نباشد!. اين همان چيزيست كه روانشناسان آن را تفكر همگرا مينامند و وقتي اتفاق ميافتد كه مهارتها و دانشمان را در يك مشكل به كار ميگيريم.
۵- آن را تصور كنيد
آيا سخت است كه در اطراف قدم بزنيد؟ اين مطالعهي آخر براي شماست!. شركتكنندگان به تماشاي نمادي نشستند كه آزادانه درحال حركت بود و يا در يك مربع راه ميرفت. با توجه به نتايج، كساني كه به تماشاي نمادي كه آزادانه سرگردان بودند ايدههاي غيرمتعارفي نسبت به بقيه داشتند.
اين خيلي خوبه! چون نشان ميدهد كه حالت بدن زياد هم مهم نيست! البته به اندازهي حالت ذهني كه به شخص جرات ميدهد. پيشنهاد ميشود اين حالتهاي بدن را به اندازهي كافي در خدمت بگيريد تا بتوانيد ذهن خلاقتري داشته باشيد.