وب سايت شخصي ولي اله ديني : چرا بايد كارتان را دوست داشته باشيد؟
جمعه، 21 آذر 1393 - 20:12 کد خبر:597
فقط كافيست كاري را كه دوست داريد پيدا كنيد و ديگر از آن به بعد مجبور نخواهيد بود، كار كنيد. اين پندِ با ارزش كنفسيوس است، حاكم شرقي كه قبل از ميلاد مي زيسته… شخصي كه افكار او شباهت شگفت انگيزي با پندها و اندرزهاي پيامبرانِ بعد از او دارد و بسياري او را پيامبري مردمي ميدانند. به راستي چه اهميتي دارد كارمان را دوست داشته باشيم يا نه؟ مگر پول هدف ما نيست؟ آيا پول بيشتر زندگي بهتر؟ پس نوع كار چه اهميتي دارد؟ متاسفانه معيار سنجش كارِ خوب، پول نيست. اين واقعيتي است كه اكثرمان ميخواهيم از آن فرار كنيم، معيار سنجشِ كار خوب، حس كار نكردن است ! شما اگر وارد كاري شديد، اما احساس كرديد از روي شوق و انگيزه داريد كار ميكنيد، بدانيد كارتان را دوست داريد. اما اگر به زور صبح ها از خواب بيدار ميشود و فقط حس وظيفه شما را وادار ميكند كار كنيد، بدانيد كه كار شما مناسب شما نيست؛ حتي اگر بيشترين درآمد مورد انتظارتان را هم به شما بدهند، بعد از يك مدتي خسته خواهيد شد.


اما واقعا چرا كارمان را بايد دوست داشته باشيم؟ در اين مقاله 3 دليل اصلي آنرا ميخواهيم بررسي كنيم :


كار كردن، بيشتر وقت تان را مي گيرد.


مردم ايران و جهان به صورت ميانگين 47 ساعت در هفته كار ميكنند، اين يعني 40% از اوقاتِ بيداري شان را مشغول كار كردن هستند. اگر كارآفرين هستيد، مدير هستيد يا در كاري با رده بالاتري هستيد، احتمالا در هفته بيش از 40% از ساعات بيداري تان را كار ميكنيد.


هيچكس نميداند تا كي زنده است، پس چرا ريسك كنيم و كاري را انتخاب كنيم كه از آن لذت نمي بريم؟ چرا كاري را انتخاب نكنيم كه انجام آن مانند تفريح كردن است برايمان تا در كنار تفريح مان، پول هم كسب كنيم؟


اگر كارتان را دوست نداشته باشيد، دير يا زود شما را نابود خواهد كرد.


در زندگي امروز، تغييرات با سرعت نور در حال انجام هستند. اگر شما با استراتژي و برنامه اي كه 5 سال پيش شركت يا اداره تان را مديريت ميكرديد، امروز هم مديريت كنيد، بدون شك پيشرفت نخواهيد كرد هيچ، شايد ضرر هم بكنيد.


بنابراين نميتوانيم با يك شيوه، روش يا استراتژي كارمان را تا ابد ادامه دهيم، حتي اگر پولِ قابل قبولي از آن دريافت ميكنيم.


افراد موفق كه داوطلبانه و افراد عادي كه كارشان را دوست ندارند، به صورت اجباري بايد هر چند وقت يكبار اطلاعاتشان را بروز كنند، در سمينارهاي مرتبط شركت كنند، كتاب هاي رشته كاري شان را بخوانند و دوستاني از همان حوزه كاري داشته باشند.


حال فرض كنيد تمام اين اتفاقات بيافتد و شما كارتان را دوست نداشته باشيد، آيا زندگي تان بيشتر شبيه به يك جهنم نخواهد بود؟


شما نميتونيد خودتان را گول بزنيد.


اگر كارتان را دوست نداشته باشيد، هيچ اشتياقي براي پيشرفت و بهتر كردن آن نخواهيد داشت، هيچ انگيزه اي براي صبح بيدار شدن و سپري كردنِ 8 ساعت از روزتان با كار كردن نخواهيد داشت مخصوصا اگر در قسمت مديريت يا فروش فعاليت كنيد، مشكلات بزرگتري پيش خواهد آمد.


خيلي ساده، شما نميتوانيد نسخه تقلبي از اشتياق را ايجاد كنيد يا با پول بخريد. اين اشتباهي است كه اكثر افراد ميكنند. آنها فكر ميكنند حقوق بيشتر = اشتياق بيشتر در صورتي كه اينطور نيست.


اما در عوض، اگر عاشق كارتان باشيد، موفقيت هايي بيش از انتظار در قسمت فروش و مديريت بدست خواهيد آورد زيرا شما شور و اشتياق تان را از طريق احساساتتان در حال انتقال به مشتري و كارمندانتان خواهيد بود و  با علاقه بيشتري براي پيشرفت كارتان به سمينارهاي مربوطه شركت خواهيد كرد، كتاب هاي بروز ميخوانيد و با دوستاني در آن صنف در مورد عملكرد بهتر مشورت ميكنيد و با تمام اين اوصاف، آخر هفته و تعطيلات نه تنها به شما زياد خوش نميگذرد،بلكه فقط لحظه شماري ميكنيد تا روز شنبه برسد و شما مشغول تفريح كردن و پولدار شدن شويد… اين زندگي افراد موفق است، زندگي شما چقدر شبيه آنهاست؟

منبع:سايت فكر نو