وب سايت شخصي ولي اله ديني : همبستگي اجتماعي و مشاركت عمومي (ديدگاهها، عوامل تقويت، تهديدها و راهكارها)
یکشنبه، 5 بهمن 1393 - 14:28 کد خبر:613
بدون شك رشد و تعالي هر نظام اجتماعي در پرتو همبستگي اجتماعي و مشاركت عمومي افراد آن جامعه ميسر مي گردد. جامعه شناسان ايجاد همبستگي اجتماعي و مشاركت عمومي جامعه را ناشي از عواملي چون اعتقادات و احساسات مشترك و تعادل و هماهنگي ميان باورها و ارزش ها مي دانند و عامل اصلي واگرايي انسانها را جدال و ستيز و كمبود امكانات مادي تلقي مي كنند. در نگاه اسلامي از جمله عوامل تقويت كننده همبستگي اجتماعي و مشاركت عمومي در سطح نظري و عملي علم، تفاهم، همدلي و نوعدوستي است و عوامل تهديد كننده آن را سوء ظن ها، تهمت ها، خواهش هاي نفساني و ساير بيماريهاي روحي مي داند. در مقاله حاضر، پس از بررسي مفاهيم مذكور، جلوه هاي مشاركت مردم در نظام اسلامي در قالب مفاهيمي چون شورا، بيعت مردم با رهبري نظام، امر به معروف و نهي از منكر، اتحاد و تعاون در امور جامعه بيان مي شود، سپس نظريات و ديدگاههاي اسلامي و جامعه شناسي در مورد راههاي افزايش همبستگي اجتماعي و مشاركت عمومي بدين شرح تبيين مي شود: افزايش آگاهي فردي و جمعي، مشاركت ارادي، باور كردن مردم، بسيج منابع، خدمت صادقانه به مردم و در نهايت آثار و پيامدهاي همبستگي اجتماعي و مشاركت عمومي مورد تحليل قرار مي گيرد.

چكيده

بدون شك رشد و تعالي هر نظام اجتماعي در پرتو همبستگي اجتماعي و مشاركت عمومي افراد آن جامعه ميسر مي گردد. جامعه شناسان ايجاد همبستگي اجتماعي و مشاركت عمومي جامعه را ناشي از عواملي چون اعتقادات و احساسات مشترك و تعادل و هماهنگي ميان باورها و ارزش ها مي دانند و عامل اصلي واگرايي انسانها را جدال و ستيز و كمبود امكانات مادي تلقي مي كنند. در نگاه اسلامي از جمله عوامل تقويت كننده همبستگي اجتماعي و مشاركت عمومي در سطح نظري و عملي علم، تفاهم، همدلي و نوعدوستي است و عوامل تهديد كننده آن را سوء ظن ها، تهمت ها، خواهش هاي نفساني و ساير بيماريهاي روحي مي داند. در مقاله حاضر، پس از بررسي مفاهيم مذكور، جلوه هاي مشاركت مردم در نظام اسلامي در قالب مفاهيمي چون شورا، بيعت مردم با رهبري نظام، امر به معروف و نهي از منكر، اتحاد و تعاون در امور جامعه بيان مي شود، سپس نظريات و ديدگاههاي اسلامي و جامعه شناسي در مورد راههاي افزايش همبستگي اجتماعي و مشاركت عمومي بدين شرح تبيين مي شود: افزايش آگاهي فردي و جمعي، مشاركت ارادي، باور كردن مردم، بسيج منابع، خدمت صادقانه به مردم و در نهايت آثار و پيامدهاي همبستگي اجتماعي و مشاركت عمومي مورد تحليل قرار مي گيرد.

كليد واژه: همبستگي اجتماعي، مشاركت عمومي، تفاهم، مشورت، روابط اجتماعي

مقدمه

مشاركت مردمي در شكل گيري سامانه نظام سياسي و اداره آن امري مسلم و اجتناب ناپذير است و اساساً بدون مشاركت عمومي و مردمي، امكان توسعه، رشد و تعالي يك كشور امكان پذير نيست. از بعد اجتماعي نيز وحدت و همبستگي عمومي نقش به سزايي در تثبيت هر نظام اجتماعي دارد، چرا كه جوامع بشري تنها در سايه همبستگي اجتماعي است كه مي توانند به روابط و تعاملات روزمره زندگي خويش بپردازند، زبان يكديگر را درك كنند، واكنش هاي ديگران را پيش بيني نمايند و براي آينده زندگي خود برنامه داشته باشند. از اين رو، مي توان گفت به هر ميزان انسجام اجتماعي، وحدت و همبستگي ملي و علاقه مندي ملتي در مسير حركت به سوي اهداف مورد نظر يك نظام، يعني توسعه پايدار، مشابه و همگرايانه باشد، چنين ملتي به راحتي و سريع تر از حد انتظار به اهداف و آرمان هاي متعالي و چشم اندازهاي بلندمدت ترسيم شده از سوي رهبران خود خواهند رسيد. ملتي كه داراي همبستگي اجتماعي و مشاركت عمومي است و از وحدت، يكدلي، يك رنگي و همدلي بهره مي برد، به راحتي با مشاركت عمومي شهروندان خويش به تحقق اهداف متعالي نظام خويش دست خواهد يافت. مقاله حاضر درصدد است تا با تحقيق و كاوشي در مسئله همبستگي اجتماعي و مشاركت عمومي، چگونگي شكل گيري، راههاي تقويت و موانع همبستگي و مشاركت عمومي و همچنين نقش و عملكرد مثبت و منفي اين پديده را براساس ديدگاه جامعه شناختي و اسلام سازمان دهد. اميدست كه يافته هاي آن دستمايه محققان جهت تحقيق بيشتر قرار گيرد.

بررسي مفاهيم

همبستگي اجتماعي

از جمله مفاهيم كليدي و برجسته در مطالعات اجتماعي و جامعه شناختي، دو مفهوم همبستگي اجتماعي و مشاركت عمومي است. همبستگي اجتماعي در زبان لاتين معادل social solidarity به كار رفته است. و در لغت به معناي وحدت، وفاق و وفاداري است كه ناشي از علايق، احساسات، همدلي و كنش هاي مشترك است. اين واژه با واژه social cohesion مترادف است و با واژه هاي ديگري همچون يكپارچگي اجتماعي (social Integration)، وحدت (unity)، وفاق اجتماعي (social harmony) نظم اجتماعي (social order) از يك خانواده هستند.

در مورد همبستگي اجتماعي تعاريف مختلفي ارائه شده است، از جمله:

احساس مسئوليت متقابل بين چند نفر يا چند گروه كه از آگاهي و اراده برخوردار باشند و شامل پيوندهاي انساني و برادري بين انسانها به طور كلي و حتي وابستگي متقابل حيات و منافع آنها باشد... به زبان جامعه شناختي همبستگي پديده اي را مي رساند كه بر پايه آن در سطح يك گروه يا يك جامعه، اعضا به يكديگر وابسته اند و به طور متقابل نيازمند يكديگر هستند.

مشاركت عمومي

درخصوص مشاركت تعريفهاي متعددي ارائه شده است از جمله:

مشاركت عبارت است از قبول همكاري آگاهانه و از روي ميل و اراده براي رسيدن به يك هدف خاص. به عبارتي ديگر شركت همراه با اختيار در يك عمل جمعي توأم با تعهد با مسئوليت برمبناي استفاده از اطلاعات و فرصت ها مي باشد.

آگوست كنت، جامعه شناس فرانسوي، ملاك شكل گيري وفاق و همبستگي اجتماعي را بر توافق اذهان آدميان مي داند و معتقد است كه جامعه به وجود نمي آيد، مگر آنكه اعضاي آن اعتقادات واحدي داشته باشند. افكار بر جهان حكومت مي كند و جهان را دگرگون مي سازد. به بيان ديگر، همه دستگاههاي اجتماعي براساس عقايد بنا شده اند و بحران هاي سياسي جوامع امروزي ناشي از هرج و مرج فكري آدميان است.

اميل دوركيم جامعه شناس ديگر فرانسوي نيز معتقد است كه همبستگي اجتماعي و وفاق ملي براساس ارزش ها و قواعد اخلاقي و پذيرش اين ارزش ها از جانب اكثريت افراد جامعه صورت مي گيرد و نقش كم رنگ مذهب در جامعه و فردگرايي در جوامع جديد، آفت بزرگ وفاق اجتماعي است.

ديدگاههاي همبستگي اجتماعي

يكي از موضوعات مورد توجه نظريه پردازان جامعه شناس و انديشمندان اسلامي بحث همبستگي اجتماعي است. در ميان جامعه شناسان كلاسيك، اميل دوركيم بيش از ديگران به طور مستقيم وارد مباحث مربوط به همبستگي اجتماعي شده است. او در زمينه همبستگي اجتماعي در دو كتاب معروف خود به نامهاي «تقسيم كار اجتماعي» و «خودكشي» سخن گفته است. آنچه دوركيم را به بحث همبستگي اجتماعي وادار كرده، يافتن پاسخي براي اين سؤال است كه: چه نيرويي جامعه را متحد و يكپارچه نگه مي دارد؟

وي در پاسخِ به اين پرسش، تقسيم كار را مد نظر قرار مي دهد. از ديدگاه او كاركرد تقسيم كار كه با حيات اخلاقي نيز توأم است همبستگي اجتماعي مي باشد، بنابراين كاركرد تقسيم كار، امري فراتر از منافع و اغراض اساساً اقتصادي است. دوركيم اعتقاد دارد كه همبستگي براساس نوع جوامع سنتي و صنعتي به دو دسته قابل تقسيم بندي است. در جوامع سنتي گذشته همبستگي مكانيكي وجود داشت. يعني اين همبستگي زماني وجود دارد كه اعتقادات و احساسات مشتركي بين تمامي اعضاي گروهها حاكم باشد و هر قدر ميزان اين اعتقادات و احساساتِ مشترك شديدتر و قوي تر باشد، همبستگي مكانيكي يا خود به خوديِ استوارتري به وجود مي آيد. از سوي ديگر هر چه جوامع به سوي پيچيدگي و تقسيم كار مي رود، همبستگي به شكل ارگانيكي نمايان مي گردد. جوامع ارگانيك يا پيشرفته صنعتي مبين درجات بالايي از استقلال در ميان افراد و واحدهاي جمعي است و قراردادهاي قانوني، هنجارهاي اين روابط داخلي را تنظيم مي نمايد. در اين جامعه وجدان جمعي ضعيف مي شود و زمينه را براي قضاياي ارزشي اين دنيايي و كلي در جهت مبادلات قراردادها و هنجارها كه وابستگي هاي واحدهاي اجتماعي تخصصي به يكديگر را تنظيم مي نمايد.

تالكوت پارسنز جامعه شناس آمريكايي عامل تقويت همبستگي اجتماعي را در تعادل و هماهنگي ميان ايده ها، باورها و ارزش هاي مشترك با محيط مي داند. اين ارزشها و هنجارهاي مشترك به خودي خود نمي توانند همبستگي ميان افراد جامعه را تأمين كنند، مگر اين كه محيط را با خود سازگار كنند.

ابن خلدون دانشمند اسلامي، همبستگي اجتماعي را مبتني بر عصبيت قومي مي داند و معتقد است كه جوهره حيات جمعي را پديده تعلق اجتماعي و روح ياريگري به يكديگر تشكيل مي دهد. كه اين روح ياريگري و عصبيت، همان ايجاد همبستگي اجتماعي است.

اسلام به عنوان كامل ترين دين براي هدايت بشر، بهترين معيارها و محورها را براي وفاق اجتماعي و همبستگي امت اسلامي اصول و مبادي دين معرفي مي كند كه از فطرت سليم بشري نشأت گرفته است. علامه محمدتقي جعفري مي گويد:

آنچه مي تواند حيات انسان را در اين جهان هستي داراي فلسفه و هدف قابل قبول نمايد، دين است. اصول و مبادي كلي كه متن دين الهي را تشكيل مي دهند، همواره در طول تاريخ متحد بوده اند. بنابراين، بناي وحدت امت اسلامي، همان دين فطري است.

عوامل تقويت همبستگي اجتماعي

علاوه بر تعادل و هماهنگي ميان ايده ها، باورها و ارزشهاي مشترك با محيط عوامل زير در ايجاد و تقويت همبستگي ميان انسانها مؤثرند.

1 ـ علم و آگاهي

علم و آگاهي كامل به عقايد باورها و ارزش ها يك نوع بصيرت به انسان مي بخشد، كه در بحران ها و فراز و نشيب هاي لغزنده، مسائل جزيي و فرعي را كه گاهي موجب شكست و سقوط مي شود، ناديده بگيرد، و به هدفهاي اصيل و درخشان و مسئوليت خود بينديشد تا سرانجام راههاي نفوذ دشمن مسدود گردد و اتفاق و اتحاد به وجود آيد. از حضرت علي(ع) نقل شده كه مي فرمايد:

اگر كسي كه چيزي را نمي داند، ساكت بماند و از اظهار نظر بي اساس خودداري كند، اختلاف از ميان مي رود.

2 ـ مشورت و تفاهم

مشورت و تفاهم در مسائل آنقدر ضروري و پسنديده است و در ايجاد مودت و محبت اجتماعي نقش بسيار مؤثري دارد كه خداوند به پيامبر(ص) دستور مي دهد كه:

در كارها با اصحاب خود مشورت كن.

حضرت علي(ع) مي فرمايد:

انسان خودرأي به هدف نمي رسد، و اگر با مردم مشورت كند، از عقل آنها كمك گرفته است.

3 ـ مهرباني و مدارا

مدارا و مهرباني و نيز عفو و گذشت را مي توان، از راههاي جلب محبوبيت و اصلاح اجتماع به حساب آورد، چون اين صفات جلو بسياري از جدالها و كشمكش ها را مي گيرد و به جاي آن آرامش و روابط انساني را جايگزين آنها مي نمايد. پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد:

مدارا و سازگاري با مردم نصف ايمان و مهرباني با آنها نصف عيش و راحتي زندگي است.

4 ـ صفا و يكرنگي

توجه دادن به صفا و يكرنگي و روح برادري و مسئوليت را، مي توان از وسايل اتحاد و اتفاق در جامعه دانست. اسلام براي اين منظور، نفاق و دورويي را زشت و منفور مي داند و پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد:

كسي كه در دنيا دو رو، و منافق باشد، در آخرت دو زبان از آتش خواهد داشت!

بنابراين صفا و يك رنگي، عامل بسيار مؤثري در تأمين اتحاد و روابط انساني جامعه خواهد بود.

5 ـ نوعدوستي و پيمان برداري

قرآن مي فرمايد:

به راستي اهل ايمان برادر يكديگرند، بنابراين شما ميان برادران خود اصلاح و آشتي برقرار كنيد و خدا را در نظر داشته باشيد، اميد كه مورد رحمت و لطف او واقع شويد.

عوامل تهديد همبستگي اجتماعي

جامعه شناساني مانند پارسنز معتقد است جامعه استعداد و ظرفيت جدال و ستيز را داراست كه البته اين استعداد ممكن است به فعليت درآيد يا درنيايد. از نظر پارسنز اين جدال و ستيز از كميابي عمومي كالاهاي ارزشمند سرچشمه مي گيرد. از اين رو او به دنبال راهي است كه از طريق آن، انسانها با وجود كميابي مزمن كالاها در جامعه بتوانند در كنار هم به سر برند. اما اين كه چگونه كميابي كالاهاي ارزشمند به تهديد همبستگي اجتماعي مي انجامد، امري است كه به موضوع ضرورتهاي كاركردي در نظام اجتماعي پارسنز مربوط مي شود. يكي از ضرورتهاي كاركردي در نظام اجتماعي كاركرد تطبيق و انطباق خرده نظام با نظام اجتماعي است. چنانچه كاركرد تطبيق نتواند نيازهاي خود را با شرايط محيطي و ارزشها حاكم بر جامعه هماهنگ نمايد، همبستگي اجتماعي نظام اجتماعي تهديد خواهد شد.

ابن خلدون اضمحلال عصبيت قومي را موجب تضعيف همبستگي اجتماعي ميان انسانها مي داند و معتقد است كه در برآوردن نيازها هر چه انسان به تن پروري و تجمل خواهي فرو رود به همان ميزان به نابودي نزديك مي شوند.

همچنين عوامل زير تهديد كننده همبستگي اجتماعي انسانها به شمار مي آيند.

1 ـ بدبيني هاي بي جا

سوءظن و بدبيني هاي بي جا را مي توان از جمله عوامل شكل گيري اختلاف و تفرقه گرايي و دامن زدن به آتش تشتت و پراكندگي دانست. اسلام چنين روحي را در ميان جامعه شديداً محكوم كرده و با بيانها و هشدارهاي گوناگوني، اهل ايمان را از آن برحذر مي دارد، تا از زيانهاي فردي و اجتماعي آن در جامعه جلوگيري نمايد. قرآن مي گويد:

اي اهل ايمان، از بسياري از گمانها بپرهيزيد، كه بعضي از گمانها گناه است.

حضرت علي(ع) مي فرمايد:

وقتي سخني را مي شنويد، تا مي توانيد براي آن احتمال خير و صحيح بدهيد، درباره آن گمان بد نبريد.

2 ـ بهتان و افترا

 

بهتان و افترا موجب شكاف و اختلاف در جامعه مي گردد، همچنين بهتان زدن سبب زوال ايمان بهتان زننده است. امام صادق(ع) مي فرمايد:

هرگاه شخص مؤمني به برادر مسلمانش بهتان بزند و تهمتي به او ببندد، ايمان دروني اش نابود مي شود، همان طور كه نمك در آب نابود مي گردد.

چه بسا افراد پاك و آراسته اي، به سبب حب و بغض هاي دشمنان مورد ضربه ها و لطمه هاي جدي قرار مي گيرند و شكست هاي دردناك و مخربي را در زندگي متحمل مي شوند.

3 ـ توقع هاي بي جا

توقع ها و طمع هاي بي مورد را مي توان از جمله علل اختلاف و تفرقه گرايي ها دانست. چون افراد گاهي براي اشغال پست هاي حساس و يا به دست آوردن درهم و دينار و يا هدفهاي ديگر دست حاجت، پيش اين و آن دراز مي كنند و چنانچه به خواسته ها و تقاضاهاي بي جاي خود نرسند، سر به عصيان مي گذارند و به جبهه بنديها متوسل مي شوند بدين جهت، اسلام اين حالات را موجب سقوط شرافت و عزت انساني فرد و جامعه معرفي كرده است. پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد:

كسي كه دست سؤال پيش مردم دراز كند، در صورتي كه خوراك سه روز خود را دارد، روز قيامت در حالي به پيشگاه محاسبه الهي مي آيد كه صورتش گوشت ندارد.

4 ـ جاه طلبي و برتري جويي

از جمله علل مهم اختلاف و دسته بنديهاي يك جامعه را مي توان جاه طلبي و برتري جويي برخي از افراد دانست. كساني كه براي خود جايگاه ويژه اي قائل هستند و خود را موجودات برتر از سايرين مي دانند، به تدريج براي رساندن خود به جايگاه موهوم دست به اقدامات تجاوزگرانه اي مي زنند. روحيه چنين افرادي مستكبرانه و عملشان استكباري است. رفتار مستكبرانه، آميخته با ستم و تعدي است. مبتلايان به روحيه استكباري مي كوشند بهترين امكانات و بهترين موقعيت اجتماعي را به خود اختصاص دهند و حتي اطرافيان و هواداران را نيز به جايگاهي برسانند كه شايسته شان نيست و بدين ترتيب نظامي طبقاتي به وجود مي آيد كه در آن فرودستان بايد در خدمت فرادستان قرار بگيرند. لذا جاه طلبي و برتري جوئي در مرحله اول موجب خودخواهي و عصيان مي گردد و سپس فرد جاه طلب وقتي در هدفهاي خود پيروز نشد، به اختلاف و تفرقه گرايي دامن مي زند. قرآن كريم براي جاه طلباني كه قهراً به عصيان و سركشي نيز مي پردازند مي فرمايد:

خانه آخرت را براي كساني قرار مي دهيم كه در زمين خواستار برتري و فساد نيستند و فرجام (خوش) از آن پرهيزگاران است.

پيامبر(ص) مي فرمايد:

حب مال و جاه طلبي، نفاق را در دل مي روياند، همان طور كه آب سبزي را مي روياند.

5 ـ بخل، حسد و كينه

بُخل، حسد و كينه را نيز مي توان از انگيزه هاي اختلاف و تفرقه گرايي در جامعه به شمار آورد. بدين جهت اسلام اين صفات را هم مذموم و منفور و حتي گاهي نابود كننده ايمان افراد قلمداد كرده است. امام باقر(ع) مي فرمايد:

به يقين حسد نيروي ايمان را مي خورد، همچنان كه آتش هيزم را مي خورد و نابود مي كند.

6 ـ خواهش هاي نفساني

خواهش هاي نفساني به اندازه اي توان دارند كه انسان را به ناديده گرفتن موازين تعيين شده وادارند، به گونه اي كه حتي مقدس ترين ايده ها و آرمان ها را ناديده بگيرد. بسياري از رفتارهاي نابه هنجار و حق كشي ها و حريم شكني ها از نفسانيات انسان سرچشمه مي گيرند. خواهش هاي نفساني جلوه هاي فراواني دارد، از عوامل بسيار نيرومند تفرقه و تشتت است. آيات زيادي در قرآن وجود دارد كه در آنها از نفسانيات و آثار و تبعات آنها سخن گفته شده است. اختلاف ديني در ميان عالمان، ناشي از بغي و حسد معرفي شده است. قرآن كريم در اين زمينه مي فرمايد:

راه تفرقه نپيمودند مگر از روي حسد، هنگامي كه برايشان علم آمد.

خاستگاه اجتماعي مشاركت

انسان يك موجود ذاتاً اجتماعي است كه حياتش نيز به مشاركت اجتماعي او با همنوعانش وابسته است، انسان از همان ابتداي زندگي خود براي تأمين نيازهاي خويش به تعاون و همكاري با ديگران نياز داشته و در طول تاريخ، مشاركت اجتماعي در نظامهاي سياسي يكي از مهم ترين مباحث محسوب مي شده است. مشاركت اجتماعي فرايندي است كه از طريق آن، شخصيت اجتماعي انسانها شكل مي گيرد و آنان را براي انجام كارهاي مشترك گروهي آماده مي سازد. مشاركت امري است كه مي تواند در ساحت هاي گوناگون از جمله همكاري سازگاري، پذيرش، همبستگي، همياري، يكپارچگي و تعامل تحقق مي يابد.

انسجام و همبستگي اجتماعي شرط لازم براي مشاركت

انسجام و وحدت اعضاي جامعه، از جمله مهمترين عواملي هستند كه موفقيت آنها را تضمين مي كند و جامعه را به سوي رشد و تعالي سوق مي دهد. از سوي ديگر تفرقه و پراكندگي موجب زوال و انحطاط است. حضرت علي(ع) درباره علل ظهور و سقوط تمدنهاي گذشته و نقش وحدت و تفرقه در اين موضوع مي فرمايد:

پس بنگريد چه سان مي نمودند آن گاه كه گروه ها فراهم بودند و همگام يك راه را مي پيمودند و راست و با هم سازوار و دستها يكديگر را مددكار بود. شمشيرها به ياري هم آخته و ديده ها به يك سو دوخته و اراده ها در پي يك چيز تاخته، آيا مهتران سراسر زمين نبودند و بر جهانيان پادشاهي نمي نمودند؟ پس بنگريد كه پايان كارشان به كجا كشيد، چون بين شان جدايي افتاد، الفت به پراكندگي انجاميد و سختي ها در دلهاشان گوناگون گرديد، از هم جدا شده و به حزبها گراييدند و خدا لباس كرامت خود را از تن شان بيرون آورد و نعمت فراخ خويش را از دست شان به در كرد و داستان آنان ميان شما ماند و آنان را براي پند گيرندگان عبرت گردانيد.

انسجام، يگانگي و اتحاد مردم يك جامعه، اسباب حركت آنها به سمت هدفهاي مطلوب است و رشد جامعه را در پي دارد، حال آن كه تفرق و ناهماهنگي و اختلاف دروني جامعه پايه هاي قدرت و قوام جامعه را دچار تزلزل مي كند و امتيازات موجود را نابود مي سازد. حضرت علي(ع) با تكيه بر همين اصل، مردم جامعه خود را توبيخ مي كند و شكست آنان را علي رغم برخورداري از رهبر صالح و پذيرش ارزش هاي ديني، پيش بيني مي نمايد، آن جا كه مي فرمايد:

به خدا سوگند كه با چنين اوضاع و احوالي، به گمان خويش، آينده را چنين مي بينم كه آنان، با استفاده از نقطه هاي ضعف شما، دولت را در اختيار گيرند، چرا كه آنان بر محور باطل خويش فراهم اند و شما از محور حقتان پراكنده ايد، آنان در راه باطلشان مطيع رهبر خويش اند، اما شما در راه حق خود از رهبرتان سرمي تابيد... .

طبق اين عبارت در شرايطي كه جامعه از انسجام دروني برخوردار نباشد، رهبري بزرگ مردي چون امام علي(ع) هم كارساز نخواهد بود.

عوامل مشاركت سياسي و اجتماعي

عواملي كه در مشاركت سياسي و اجتماعي مردم با حكومت و نظام اسلامي نقش دارد عبارتند از:

الف) عوامل نظري

يكي از عوامل مشاركت سياسي ـ اجتماعي مردم در نظام سياسي اسلام، رضايت مردم از نظام حاكم است و يكي از چيزهايي كه رضايت عامه بدان بستگي دارد، نوع نگاه حكومت است بر توده مردم: با اين ديد كه آنها برده و مملوك و فقط براي اين هستند كه از حاكم اطاعت كنند و حاكم مالك و قيم و صاحب اختيار مردم است؟ يا به اين ديد كه مردم صاحب حق اند و او امين و نماينده آنهاست. در صورت اول هر خدمتي انجام دهد از نوع تيماري است كه مالك يك حيوان براي حيوان، خويش انجام مي دهد و در صورت دوم، از نوع خدمتي است كه يك امين صالح انجام مي دهد، اعتراف حكومت به حقوق مردم و احتراز از هر كاري كه موجب نفي حق حاكميت آنها گردد، از شرايط و عوامل اوليه جلب رضايت و اعتماد مردم است. استاد مطهري ضمن نقد اين تلقي كه در رم قديم وجود داشته مبني بر اينكه رابطه ملت و حاكم مثل رابطه گله و چوپان است مي فرمايد:

در قرون جديد دوباره در اروپا اين فكر قديمي تجديد شد و با اتكا بر افكار كليسا، اين فكر عرضه شد كه مردم در زمينه حكومت فقط تكليف و وظيفه دارند نه حق، و چنين فرض شد كه يا بايد خدا را بپذيريم و حق حكومت را از طرف او تفويض شده به افراد معيني كه هيچ نوع امتياز روشني ندارند تلقي كنيم و يا خدا را نفي كنيم تا بتوانيم خود را ذي حق بدانيم.

استاد مطهري ضمن نقد انديشه سياسي «توماس هابز» كه متأثر از انديشه هاي كليسايي است مي فرمايد:

در اين فلسفه ها مسئوليت در مقابل خداوند موجب سلب مسئوليت در مقابل مردم فرض شده است. مكلف و موظف بودن در برابر خداوند كافي دانسته شده است براي اينكه مردم هيچ حقي نداشته باشند. عدالت همان باشد كه حكمران انجام مي دهد و ظلم براي او مفهوم و معني نداشته باشد... به عبارت ديگر حق الله موجب سقوط حق الناس فرض شده است.

اما امام علي(ع) بر عكس كليسا، مسئوليت در برابر خدا را منافي مسئوليت در قبال مردم نمي داند، بلكه منطق نهج البلاغه بر اين اساس است كه ايمان به خدا زيربناي انديشه عدالت و حقوق ذاتي مردم است. حضرت علي(ع) مي فرمايد:

خداوند بر من، به موجب اين كه ولي امر شما هستم، حقي بر شما قرار داده است و براي شما نيز بر من همان اندازه حق است كه از من بر شما.

حضرت علي خطاب به مالك اشتر مي فرمايد:

نگو از من فرمان دادن است و از آنها اطاعت كردن كه اين عين راه يافتن فساد در دل و ضعف در دين است.

در اين دو جمله امام(ع) نظر كليسا را كه نفي حقوق مردم در برابر حاكم را عين ايمان مي داند، رد مي كند و به حقوق متقابل مردم و والي و نفي ديدگاهي كه مي گويد وظيفه ملت فقط اطاعت است و هيچ حقي در برابر حاكم ندارند تصريح مي كند. بدين ترتيب ديدگاهي كه سبب مي شود مردم در نظام سياسي مشاركت فعال نداشته باشند مورد تأييد امام نيست و نشان مي دهد كه حاكم امين مردم در امانت داري و مسئول در برابر مردم است، همان طور كه در برابر خداوند مسئول است و اين دو اصل برخلاف انديشه كليسايي با هم منافاتي ندارند.

در مجموع از لحاظ نظري حاكميت انديشه هاي منحط زير كه در تضاد با انديشه هاي ناب اسلامي، و مانع مشاركت سياسي و اجتماعي است:

1 ـ حاكم قيم مردم است و رابطه مردم با حاكم مانند رابطه چوپان و گله است نه رابطه امانت دار و امانت گذار.

2 ـ تفويض حاكميت از ناحيه خدا به انسان، موجب اين است كه فقط در برابر خداوند مسئول باشد نه در برابر مردم.

3 ـ مسئوليت در برابر خدا با مسئوليت در برابر مردم، منافات دارد.

4 ـ حق الناس و حق الله با هم منافات دارند، به طوري كه اگر بخواهيم حق الله را ادا نماييم ناگزير بايد حق الناس را فروگذاريم.

5 ـ حاكميت خدا با حاكميت ملي منافات دارد.

ب) عوامل عملي

عواملي كه عملاً زمينه مشاركت فعال سياسي اجتماعي مردم را از نظر حضرت علي(ع) فراهم مي نمايد عبارتند از:

1 ـ استفاده از نخبگان و عقلاي قوم در امور مهم و اساسي

2 ـ امكان عملي نظارت مردم بر كار واليان

3 ـ حفظ سنت هاي صالح كه در بين مردم از سابق مانده است.

4 ـ عدم برخوردهاي خشن ايدئولوژيك و حزبي با مردم

5 ـ اثبات حسن ظن به مردم از طريق، احسان به قاطبه مردم از هر دين و مذهب، برداشتن سنگيني هزينه و مخارج زندگي از دوش آنها، و عدم تكليف فوق طاقت. البته اعتماد و حسن ظن به مردم، موجب اعتماد و حسن ظن آنها هم به حاكم مي گردد و احساس همدلي و نزديكي حاكم خادم امين براي آنهاست و به آنها خيانت نمي كند و در نتيجه به او در تحقق آرمانهايش كمك خواهند كرد.

6 ـ ارتباط مستقيم با مردم و نزديك شدن والي به مردم، به طوري كه مردم بدون لكنت زبان از حق خود دفاع كنند، استفاده از مشورت انسانهاي صادق و صريح و شجاع در حق گويي، ترك مشورت با افراد بخيل و ترسو و حريص، عدم استفاده از بانيان حكومتهاي طاغوتي سابق عدم اجازه چاپلوسي و تعريف و تمجيدهاي بيهوده از حاكم همه عواملي هستند كه سبب ارتباط عاطفي و حسن ظن و رابطه صميمي ملت و دولت مي گردند و به نحوي كه مردم در آن شرايط از رهبران خود به راحتي اطاعت مي كنند و در سرنوشت خويش به طور گسترده دخالت مي نمايند. موانعي كه سد راه مشاركت عملي ميان مردم و حكومت مي شود اين است كه اگر در يك جامعه مردم مشاهده كنند به نخبگانش بي اعتنايي مي شود، به ملت امكان نظارت و كنترل در كار رهبران جامعه داده نمي شود و با برخوردهاي حزبي گروه حاكم، گروه هاي رقيب را به جرم اختلاف نظر از صحنه حذف كند، دولت فقط از مردم اطاعت بخواهد و خود را قيم مردم بداند نه خدمتگزار، خود را فقط محق بداند نه پاسخگوي مردم، به مردم اعتماد نداشته باشد، سنت هاي صحيح آنها را خرافه بپندارد و با مردم مهرباني نكند و آنها را به جاي اينكه ولي نعمت خويش بداند، ابزار حكومت خويش بپندارد. در چنين حالتي است كه كم كم حسن ظن مردم و همدلي از بين مي رود و فاصله دولت و ملت زياد مي شود و اين احساس در ملت به وجود مي آيد كه حكومت آنها نيست، لذا نارضايتي شروع مي شود.

جلوه هاي مشاركت مردم در نظام اسلامي

امر مشاركت در حكومت اسلامي، داراي ابعاد و جنبه هاي وسيعي است كه بخش عظيمي از فعاليت هاي بشر را در برمي گيرد. اين جلوه ها عبارتند از:

1 ـ شورا

مردم در حكومت، حق تشكيل شورا و تعيين مهم ترين امور مملكتي و حكومتي خود را از طريق آن دارند. نه تنها امر شورا كه قرآن بر آن تأكيد فراوان نموده، بلكه اساساً لازمه مشاركت امت در پيشبرد اهداف جامعه نيز با شورا امكان پذير است و نتيجه مطلوبي را نيز دربرخواهد داشت. اصولاً مردمي كه كارهاي مهم و اساسي خود را با مشورت يكديگر انجام مي دهند كم تر گرفتار لغزش مي شوند و بالعكس افرادي كه گرفتار استبداد رأي هستند و خود را بي نياز از افكار ديگران و مشاركت در امور اجتماعي مي دانند هر چند از نظر فكري، فوق العاده توانا باشند، در عين حال در اداره امور جامعه و نيازهاي آن تأثير لازم را دارا نخواهند بود.

2 ـ بيعت مردم با رهبريت نظام

اين عامل فيزيكي از مهم ترين ابزار مشاركت به شمار مي رود و نقش اساسي در امر سياست و حكومت دارد. البته بيعت با رهبر معصوم كه منصوص الهي است جايگاه ويژه اي دارد، لكن بيعت امت با رهبري در زمان غيبت امام زمان(ع) نيز از ملزومات و ضروريات مي باشد و لذا اين خود تأكيدي است از جانب پيامبر و وصي اش بر شخصيت امت و دليل ديگري است بر خلافت عمومي ملت تا از طريق آن، حدود و مشخصات راه امت تعيين گردد و افراد را در تشكيلات اجتماعي سهيم بدانند و مسئول پاسداري از آن باشند.

3 ـ امر به معروف و نهي از منكر

امر به معروف و نهي از منكر، اساس و شالوده اجراي همه احكام و دستورهاي اسلام است، زيرا بدون اين وظيفه جمعي، همه احكام اسلامي معطل مي ماند. يكي از بديهي ترين و مهم ترين مصاديق امر به معروف و نهي از منكر امور سياسي و اجتماعي است. امر به معروف و نهي از منكر به عنوان نظارت عمومي، مانند دفاع از جان،، مال و ناموس، رعايت بهداشت و حفاظت از محيط زيست و برخي ديگر از مسائل اجتماعي داراي دو جنبه حق و تكليف است، از اين رو برخي پژوهشگران از اين پديده به نام حق وظيفي ياد مي كنند، يعني ماهيتي كه هم حق است و هم وظيفه. حق مشاركت در امور جامعه، در دين اسلام به رسميت شناخته شده و پرداختن به آن تشويق و ترك آن تقبيح شده است. كساني كه اين دو وظيفه را ترك مي كنند، از بخش مهمي از فعاليت مؤثر سياسي و اجتماعي خود كناره گيري مي كنند و اين خود زمينه ساز بحران اجتماعي است. متون ديني نيز همين امر را دليل اصلي انحطاط و افول تمدنها و جوامع معرفي مي كنند. آنچه امروزه بحران مشاركت اجتماعي نام گرفته بيانگر دوري توده جامعه از وظايف شهروندي شان است. ترك امر به معروف و نهي از منكر در مورد مديران جامعه، باب نقد و انتقاد سالم را مي بندد و حصاري از ناآگاهي و بي خبري مديريت اجتماعي كشور را فرا مي گيرد. اين بي تفاوتي و ناآگاهي اجتماعي، كم كم گسترش مي يابد و همه اجتماع را به نابودي مي كشاند.

تاريخ اسلام نشان مي دهد كه هر گاه اين پديده در جامعه، رواج بيشتري يافته، مشاركت مردم بيشتر و اجراي احكام اسلامي از رونق بهتري برخوردار بوده است.

4 ـ اتحاد و تعاون در امور جامعه

موضوع اتحاد مسلمانان و لزوم مبارزه با هرگونه تفرقه از جمله اموري است كه نتيجه آن جامعه اي سالم و پيوند علايق دوستي بين مسلمانان است. قرآن كريم مي فرمايد:

همگي به رشته دين خدا چنگ زنيد و به راههاي متفرق نرويد.

در جاي ديگر قرآن مي فرمايد:

در نيكوكاري و تقوا به يكديگر كمك كنيد.

بنابراين مسلمانان موظف اند در كارهاي نيك با يكديگر تعاون و همكاري داشته باشند و اگر اين اصل در اجتماعات اسلامي زنده شود و مردم بدون در نظر گرفتن مناسبات شخصي و نژادي در كارهاي مثبت و سازنده با يكديگر مشاركت و همكاري نمايند، بسياري از نابساماني هاي جوامع اسلامي سامان مي پذيرد. هم چنين اگر در مقياس جهاني، همه ملت ها با متجاوز و ظالم همكاري نكنند، تعدي، تجاوز، استعمار و استثمار از جهان برچيده خواهد شد. در واقع، نوع كاربرد مشاركت مردمي و نقش و عملكرد آن در بعد مثبت و منفي در اينجا نيز نمود پيدا خواهد كرد.

راهكارهاي افزايش همبستگي اجتماعي و مشاركت عمومي

درباره افزايش همبستگي اجتماعي و مشاركت عمومي ديدگاههاي مختلفي مطرح شده است كه به مهم ترين آنها اشاره مي شود:

1 ـ افزايش آگاهي فردي و جمعي

از جمله راهكارهاي افزايش همبستگي اجتماعي و نيز مشاركت عمومي، آگاهي دادن به مردم از توان ظرفيت ها، استعدادها و قدرت و منزلت خويش و نيز حقوق شهروندي آنان در باب مسئوليت هاي فردي و اجتماعي آنان است كه مي تواند عامل مؤثري در بهسازي و نوسازي و آباداني كشور باشد. علماي علم سياست در اين باره مي گويند:

هر قدر شهروندان بيشتر به تعلقات مشترك ميان خودآگاهي داشته باشند، بهتر مي توانند تصميم هاي سياسي را كه به مصالح عام نزديك تر است، تشخيص دهند، به شرط آن كه امكان واقعي انتخاب و مشاركت را در اختيار داشته باشند.

اگر واقعاً مردم به اين حقيقت پي ببرند كه اگر بخواهند مي توانند همه امور را مطابق ذوق و سليقه خويش بسازند، و در اين زمينه آگاهي لازم به آنان داده شود، قطعاً به صورت آگاهانه و از روي طيب نفس و اختيار در فعاليت ها و طرح ها مشاركت جدي همراه با همبستگي خواهند داشت. لذا افزايش كارآمدي نظام سياسي و اجتماعي هر كشوري به ميزان آگاهي و مشاركت آنان در تمام امور وابسته است.

2 ـ مشاركت ارادي و اختياري

اگر در هر كاري مردم احساس كنند از سوي حكومت براي انجام كاري تحت فشار قرار دارند، با اشتياق و انگيزه دست به فعاليت نمي زنند. مطالعات مختلف نشان مي دهد مشاركت هايي كه توأم با جبر و اجبار و در شرايط مصنوعي صورت مي گيرند، هرگز شيوه مناسبي براي انجام فعاليت ها نخواهند بود و دوام چنداني هم نخواهند داشت، لكن آن گاه كه ارتباط مردم و حكومت نزديك و صميمانه باشد، نيازي به تحميل، جبر و اجبار براي همكاري نيست. مردم آن گاه كه احساس كنند حكومت براي انجام طرحي ملي نيازمند كمك، مساعدت و مشاركت مردمي است، خود با شوق و اشتياق در اين مهم كمك خواهند كرد. در صورتي كه مردم در اين مشاركت احساس جبر كنند و كمك هاي مردمي بدون ميل و اراده آنان دريافت شود، چنين كمك هايي هر چند ممكن است در كوتاه مدت دوام يابد، ولي در بلند مدت هرگز دوام نخواهند داشت و به محض از بين رفتن فشار، كمك ها و مشاركت مردمي متوقف خواهد شد.

3 ـ باور كردن مردم

از جمله آفت ها و آسيب هاي بزرگ نظام هاي سياسي، عدم باور مردم از سوي مسئولان نظام و عدم اعتماد و اطمينان به ظرفيت هاي بالقوه و بالفعل مردم براي توسعه و آباداني كشور است. اين موضع آمرانه و اقتدارگرايانه كه حاكمان خود را از جنس ديگر پنداشته و مردم را هيچ به حساب نمي آورند و معتقدند كه مردم توان و قدرت فهم و تشخيص درست نيازهاي خود را ندارند مانع بزرگ در جلب مشاركت عمومي است. اين گونه موضع گيري هاي اقتدارگرايانه موجب دلسردي مردم از نظام حكومت و شكاف و فاصله آنان از حاكمان خواهد شد و در بلند مدت همبستگي ملي را تضعيف و مشاركت عمومي را در طرح هاي ملي و همياري متقابل آنان را در اجراي طرح ها و پروژه هاي ملي به شدت كاهش مي دهد. مقام معظم رهبري در اين باره مي فرمايد:

آن كساني كه با نظام جمهوري اسلامي سر و كار دارند، بايد باور كنند كه مردم در متن نظام جمهوري اسلامي هستند و آنها مريد و سرباز نظامند... امروز همه وظيفه داريم كه اعتماد و باور و قبول مردم و رابطه مستحكم ميان مجموعه خدمتگزار و مردم بايد وجود داشته باشد.

از اين رو، شايسته است كه حاكمان مردم را باور كرده، از قدرت، مهارت، تخصص، نيروي فعال، پرانرژي و جوان آنان در مشاركت عمومي بهره بگيرند، تا بدين سان، زمينه جلب رضايت عمومي و مشاركت مردمي فراهم آيد.

4 ـ بسيج منابع

يكي از منابع مهم در حوزه جامعه شناسي، منابع انساني، امكانات و تجهيزات مادي مربوط به انسان است. حاكمان براي جلب رضايت عمومي و افزايش اعتماد سياسي و در نتيجه، جلب مشاركت عمومي بايد از همه امكانات، ظرفيت هاي مادي و انساني بهره گيرند. در واقع، با بسيج منابع و ظرفيت هاي انساني و مادي مي توان اقدام به افزايش مشاركت عمومي نمود. بهترين و كارآمدترين شيوه بسيج منابع، به كارگيري نيروهاي كارآمد و جوان در ساحت ها و عرصه هاي گوناگون جامعه است. بنابراين نظامهايي مي توانند اقدام به بسيج منابع انساني نمايند كه برخوردار از پشتوانه قوي مردمي باشند.

5 ـ خدمت صادقانه و بي منت مسئولان به مردم

وقتي مسئوليت، يك امانت است، طبعاً خدمت هم بايد بي منت باشد. در نظامي كه هويت اصلي آن را مردم تشكيل مي دهند، حفظ حرمت و شخصيت اين مردم بر همه مسئولان واجب است. روح تواضع و عدالت خواهي اقتضا مي كند كه مسئولان نظام برخوردي يكسان با مردم داشته باشند. همچنين آنان بسان مردم وظيفه متقابل و همساني در تقويت همبستگي همنوايي وظيفه شناسي و خدمت دارند و مسئوليت هدايت و جريان دهي به امور جاري مردم را دارند، در نتيجه بايد در خدمت رساني به مردم و همنوايي بيشتر و رابطه گرم و صميمي با آنها پيش قدم باشند چرا كه خدمت صادقانه و بي منت به مردم علي رغم كمبود امكانات، اعتماد و رضايت عمومي را جلب مي كند و زمينه ساز افزايش مشاركت عمومي است. مقام معظم رهبري مي فرمايد:

ما بايد خودمان را به معناي واقعي كلمه ـ نه به معناي تعارفي كلمه ـ خدمتگزار مردم بدانيم... و جهت كلي سياستهاي ما بايد تأمين منافع طبقات محروم جامعه باشد.

بنابراين اگر مردمي احساس كنند كه مسئولانشان خادم آنان اند و براي خدمت به مردم از جان مايه گذاشته، از يكديگر سبقت مي گيرند، احساس وظيفه متقابل نموده و در بازسازي، سازندگي و فراخوان هاي عمومي مشاركت فعال تري خواهند داشت.

آثار و پيامدهاي همبستگي اجتماعي و مشاركت عمومي

همبستگي اجتماعي و مشاركت عمومي، آثار، نتايج و پيامدهاي بسياري دارد كه در اينجا به برخي از آنها اشاره مي گردد.

1 ـ كارآمدي و تثبيت نظام سياسي

از جمله مهم ترين پيامدهاي همبستگي اجتماعي و در نتيجه، مشاركت عمومي را مي توان كارآمدي نظام و تثبيت نظام سياسي قلمداد كرد. در نظامهاي سياسي با پشتوانه مردمي كه وفاق و انسجام اجتماعي بالاست مردم حامي واقعي نظام هستند، زيرا آنان نظام را متعلق به خود مي دانند و در مشكلات و بحرانها به كمك نظام مي شتابند. از اين رو، نظام كارآمد و باثبات مي باشد. اين امر لازمه هر نظام مردمي و پوياست. عوامل زيادي در كارآمدي نظام مؤثرند، از جمله هماهنگي ميان اجزا و قوا و نهادهاي زير مجموعه يك نظام است. يعني اگر نظامي كه مردم حاكمان را از خود مي دانند، روابط صميمانه با آنان داشته باشند و ميان اجزاي نظام، قواي سه گانه و لايه هاي زيرين با هم همدلي و هماهنگي وجود داشته باشد، قطعاً چنين نظامي كارآمد و با ثبات خواهد بود. از سوي ديگر عامل مؤثر در كارآمدي نظام را تناسب بين اجزاي نظام تشكيل مي دهد، يعني اگر عناصر درون نظام و اجزا و بدنه قدرت از نوك هرم تا قاعده آن همه و همه در خدمت نظام باشند كارآمدي و تثبيت آن نظام تضمين خواهد شد. در كنار اين دو عامل، عامل بسيار مهمي كه در كارآمدي نظام بسيار مؤثر است، مديريت كارآمد مي باشد. وجود مديران لايق، كارآمد، متعهد، پرتلاش و خدمتگزار موجب همسويي، هماهنگي و تناسب بيشتر بين اجزاي نظام مي شود.

2 ـ تقويت روحيه تعاون و همكاري

تعاون، همكاري و همياري اجتماعي از مهم ترين پيامدهاي همبستگي اجتماعي و مشاركت عمومي است. اساس زندگي اجتماعي بر تعاون و همياري پايه ريزي شده است و نظام بنيادين اسلام قوانين اقتصادي و اجتماعي خود را بر اصل تعاون استوار كرده است. از اين رو قرآن كريم براي تثبيت روحيه مشاركت، بر تقويت روح تعهد و عزم عمومي تشويق نموده و مي فرمايد:

وَ تَعَاوَنُوا عَلَي البِر وَالتقوي وَ لا تَعَاوَنُوا عَلَي الاثمِ وَالعُدوانِ.

حضرت علي(ع) همه مردم را نيازمند يكديگر دانسته و اين نياز را هميشگي و همچون نياز انسان به اعضا و جوارح خويش معرفي مي كند و مي فرمايد:

از خداوند مخواه كه تو را از مردم بي نياز كند، زيرا انسانها همچون اعضاي بدن به يكديگر وابسته اند، چه وقت انسان از دستش يا پايش بي نياز مي شود؟

بنابراين اگر در جامعه اي روحيه تعاون، همياري و همكاري تقويت و نهادينه شود، شاهد جامعه اي يكدست، يكرنگ و منسجم خواهيم بود.

3 ـ دشمن ستيزي و دشمن زدايي

دشمن جرئت نفوذ در جامعه اي را ندارد كه داراي وحدت، انسجام و وفاق اجتماعي است و با همدلي و وفاق به همنوعان خويش كمك كرده و همواره حضوري فعال در صحنه هاي فردي و اجتماعي دارد، چرا كه نه با يك حكومت كه با يك ملت بايد مبارزه كند. وحدت و همدلي اكسيري است كه دشمن را در توطئه هاي خويش عليه يك ملت ناكام مي گذارد. مقام معظم رهبري در اين باره مي فرمايد:

دشمناني كه هنوز درصددند نسبت به انقلاب و نظام جمهوري اسلامي، نيات خصمانه و شومشان را اعمال بكنند، چشم اميد به اختلافات بسته اند. آنها از وحدت و يكپارچگي شما مردم مي ترسند اين را متوجه باشيد. ملت ايران به هيچ قيمت نبايد وحدت و يكپارچگي خودش را از دست بدهد.

4 ـ آباداني و امنيت اجتماعي

يكي ديگر از پيامدها و نتايج انسجام ملي و اجتماعي و مشاركت عمومي، وجود امكانات بالقوه و بالفعل و منابع انساني و مادي فراوان و آماده براي آباداني و توسعه كشور و نيز حضور فعال مردم در صحنه هاي اجتماعي و عرصه هاي فرهنگي و امنيت پايدار اجتماعي است. اين مهم نيز مورد تأكيد منابع ديني، آيات و روايات مي باشد، به گونه اي كه خدمت رساني مسئولان به مردم و كمك، همياري و صرف مال در راه اصلاح جامعه و رفاه عمومي و دستگيري از نيازمندان و رسيدگي به امور عام المنفعه و رسيدگي به خويشان، محرومان و بيچارگان علاوه بر آباداني كشور و بهبود وضع عمومي جامعه، نزول بركات و عنايات الهي را در پي دارد.

5 ـ استقلال و عزت اسلامي

در پرتو همبستگي اجتماعي و مشاركت عمومي، استقلال و عزت اسلامي براي امت اسلامي به ارمغان خواهد آمد. جامعه اسلامي در صورت وحدت، همبستگي، انسجام و وفاق و پاي بندي كامل به اصول و ارزش هاي ديني و تحمل مشكلات، موانع را يكي پس از ديگري از سر راه برداشته و به عزت اسلامي كه همانا مخصوص مؤمنان و اولياي الهي است نايل خواهد آمد، چون به فرموده قرآن:

عزت مخصوص خدا و رسولش و مؤمنان است.

نويسنده : نويسنده: علي باقي نصرآبادي ، صفحه 165

منبع: حوزه نت