خلاصه کتاب مسأله حجاب
استاد مطهری
مقدمه: لزوم پوشیدگی زنان در برابر مرد بیگانه یکی از مسائل مهم اسلامی است ودر خود قرآن کریم درباره این مطالب تصریح شده است. پوشیدن زن خود را از مرد بیگانه یکی ازمظاهر لزوم حریم میان مردان وزنان اجنبی است همچنانکه عدم جواز خلوت میان اجنبی واجنبیه یکی دیگر از مظاهر آن است.
خلاصه کتاب حجاب
(استاد مطهری)
تهیه برای مدیریار: نفیسه ذوقی فیاض- محسن قاینی- محمدرضا ارجمندی
بهار 1393
فهرست
مقدمه
بخش اول: تاریخچه حجاب
بخش دوم:علل پیدا شدن حجاب
بخش سوم : فلسفه پوشش در اسلام
بخش چهارم: ایرادها واشکال ها
بخش پنجم: حجاب اسلامی
مقدمه
لزوم پوشیدگی زنان در برابر مرد بیگانه یکی از مسائل مهم اسلامی است ودر خود قرآن کریم درباره این مطالب تصریح شده است.
پوشیدن زن خود را از مرد بیگانه یکی ازمظاهر لزوم حریم میان مردان وزنان اجنبی است همچنانکه عدم جواز خلوت میان اجنبی واجنبیه یکی دیگر از مظاهر آن است.
این مبحث را در پنج بخش باید رسیدگی کرد:
1- آیا پوشش از مختصات اسلام است وپس از ظهور اسلام ازمسلمین به غیر مسلمین سرایت کرده است؟ یا از مختصات اسلام ومسلمین نیست ودر میان ملل دیگر قبل از اسلام نیز وجود داشته است.
2- علت پوشش چیست؟ چه موجبی سبب شده که میان جنس زن ومرد حریم وحائلی به صورت پوشیدگی زن یا به صورت دیگر به وجود آید؟
در معللق در معللق اخلاق جنسی جای چنین سوالاتی است درباره حیاء وعفاف نیز همین پرسش است حیوانات در مسائل جنسی احساس شرم نمی کنند ولی در انسان بالاخص درجنس ماده حیاء وشرم وجود دارد.
3- فلسفه پوشش از نظراسلام
4- ایرادها واشکال ها
5- حدود پوشش اسلامی چیست؟
آیا اسلام طرفدار پرده نشینی زن است همچنانکه گفت حجاب براین معنی دلالت می کند یا اسلام طرفدار این است که رن در حضور مرد بیگانه بدن خود را بپوشاند بدون آنکه مجبور شد از اجتماع کناره گیری کند؟در صورت دوم پوشش چقدر است؟آیا چهره ودو دست باید پوشیده شود یا ماورای چهره ودو دست باید پوشیده شود اما چهره ودو دست تا مچ پوشیدنش لازم نیست؟ آیا اسلام طرفدار جدا بودن جامع زنان ومردان است یا نه؟
این ها پوسش هایی است که این کتاب (مسئله حجاب) بدان ها پاسخ می گوید.
(بخش اول: تاریخچه حجاب)
اطلاع تاریخی ما آنگاه کامل است که بتوانیم درباره همه مللی که قبل از اسلام بوده اند اظهار نظر کنیم قدر مسلم این است که قبل از اسلام درمیان بعضی ملل حجاب وجود داشته است.
در ایران با ستان ودر میان قوم یهود واحتمالاً در هند حجاب وجود داشته واز آنچه در قانون اسلام آمده سخت تر بوده است اما در جاهلیت عرب حجاب وجود نداشته است وبه وسیله اسلام در عرب پیدا شده است.
ویل دورانت در صفحه 30 جلد 12 تاریخ تمدن (ترجمه فارسی)راجع به قوم یهود وقانون تلمود می نویسد:«اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت:چنانکه مثلا بی آنکه چیزی بر سر داشت به میان مردم می رفت ویا در شارع عام نخ می رشت یا با هر سنخی از مردان سرد دل می کرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانه اش تکلم می نمود همسایگانش می توانند سخنان او را بشوند در آنصورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد.»
در جلد اول تاریخ تمدن صفحه 552 راجع به ایرانیان قدیم می گوید:
«درزمان زردشت زنان منزلتی » نمی داشتند با کمال آزادی وباروی کشاده در میان مردم آمد وشد می کردند.
آنگاه چنین می گوید :
« پس از داریوش مقام زن مخصوصاً در حلقه ثروتمندان تنزل پیدا کرد،زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد وشد در میان مردم بوند آزادی خود را حفظ کردند،وقتی در مورد زنان دیگر،گوشه نشینی زنان چنین که برایشان واجب بود رفته رفته امتداد پیدا کرد وسراسر زندگی اجتماعی شان را فرا گرفت ودراین امر خود مبنای پرده نشینی در میان مسلمانان به شمار می رود،زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تحت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند وهرگز به آنان اجازه داده نمی شد که آشکارا با مردان آمیزش کنند زنان شوهر دار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان باشد ببینند درنقش هایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زن دیده نمی شود ونامی ازایشان به نظر نمی رسد.
چنانکه ملاحظه می شود حجاب سخت وشدیدی در ایران باستان حکمفرما بوده حتی پدران وبرادران نسبت به زن شوهر دار نامحرم شمرده می شده اند.
به عقیده دورانت مقرارت شدیدد که طبق رسوم وآیین کهن مجوس درباره زن حائض اجرا شده که در اتاق محبوس بوده همه از او در مدت عادت زنانگی دوری می جسته اند واز معاشرت با او پرهیز داشته اند سبب اصلی پیدا شدن حجاب در ایران بوده است.
زن حائض در اسلام فقط از برخی عبادات واجب نظیر نماز وروزه معاف است وهم خوابگی با او نیز در مدت عادت زنانگی جائز نیست ولی زن حائض از نظر معاشرت با دیگران هیچگونه ممنوعیتی ندارد که مجبور به گوشه نشینی شود.
واگر مقصود این است که حجاب رایج میان مسلمانان عادتی است که از ایرانیان پس از مسلمان شدنشان به سایر مسلمانات سرایت کرد باز هم سخن نادرستی است زیرا قبل از اینکه ایرانیان مسلمان شوند آیات مربوط به حجاب نازل شده است.
از سخنان دیگر ویل دورانت هر دو مطلب فهمیده می شود یعنی هم مدعی است که حجاب به وسیله ایرانیان پس از مسلمان شدنشان در میان مسلمانان رواج یافت وهم مدعی است که ترک هم خوابگی با زن حائض در حجاب زنان مسلمان ولااقل در گوشه گیری آنان مؤثر بوده است .حجاب وخواجه داری در ایام ولید (127-126)هجری معمول شد.گوشه گیری زنان از آنجا پدید آمد که در ایام حیض ونفاس بر مردان حرام بودند.
ویل دورانت در جلد 10 تاریخ تمدن صفحه 233 راجع به ایرانیان باستان می گوید:
« داشتن متعه بلامانع بود،این متعه مانند محشوقه های یونانی آزاد بودند که در میان مردم ظاهر درضیافت مردان حاضرشوند،اما زنان قانونی معمولا در اندورن خانه نگهداری می شدند،این رسم دیرین ایرانی به اسلام منتقل شد.
ویل دورانت طوری سخن می گوید که گویی در زمان پیغبر کوچکترین دستوری درباره پوشیدگی زن وجود نداشته است وپیغمبر نقما از پوشیدن جامه گشاد نهی کرده بوده است!
وزنان مسلمان تا اواخر قرن اول واوایل قرن دوم هجری با بی حجابی کامل رفت وآمد می کرده اند حال آنکه قطعاً چنین نیست تاریخ قطعی بر خلاف آن شهادت می دهد بدون شک زن جاهلیت همچنان بوده که ویل دورانت توصیف می کند ولی اسلام در این جهت تحولی به وجود آورد.
عایشه همواره زنان انصار را اینچنین ستایش می کرد:
« مرحبا به زنان انصار همین که آیات سوره نور نازل شد یک نفر از آنان دیده نشد که مانند سابق بیرون بیاید،سر خود را با روسری های مشکی می پوشیدند گویی کلاغ روی سرشان نشته است.»
کنت گوبینو در کتاب سرسال در ایران نیز معقتد است که حجاب شدید دوره سامانی در دوره اسلام در میان ایرانیان باقی مانده است که آنچه در ایران سامانی بوده است تنها پوشیدگی زن نبوده است،بلکه مخفی نگه داشتن زن بوده است.مدعی است که == وشاهزادگان آن دوره برقراری بود که اگر کسی زن خوشگلی درخانه داشت نمی گذاشت کسی از وجودش آگاه گردد وحتی الامکان او را پنهان می کرد،زیرا اگر معلوم می شد که چنین خانم خوشگلی در خانه اش هست دیگر مالک او واحیاناً مالک جان خودش هم نبود.
یک تغییر بزرگ وتأسف آور نیز تدریجاً روی نمود وآن در وضع زنان بود،در میان عرب رسم حجاب وپرده وجود نداشت،زنان عرب جدا از مردان وپنهان از ایشان زندگی نمی کردند بلکه در اماکن عمومی حضو می یافتند به مسجد ها ومجالس وغلط وخطابه می رفتند وحتی خودشان به وعظ وخطابه می پرداختند اما عرب ها نیز بر اثر موفقیت ها تدریجاً بیش از پیش رسمی را که در دو امپراطوری مجاورشان یعنی امپراطوری روم شرقی وامپراطوری ایران پایان بخشیدند.اما خودشان هم گرفتار عادات وآداب ناپسند این امپراطوری ها گشتند.بقراری که نقل شده است مخصوصاً بر اثر نفوذ امپراطوری قسطنطنیه وایران بود که رسم جدایی زنان از مردان و= ایشان در میان عرب ها رواج پیدا کرد.
تدریجاً هستیم «حرم» آغاز گردید ومردها وزن ها از هم جدا گشتند.
سخن درستی نیست.فقط بعدها براثر معاشرت اعراب مسلمانان با تازه مسلمانان غیر عرب، حجاب از آنچه در زمان رسول اکرم وجود داشت شدیدتر شد.نه اینکه اسلام اساساً به پوشش زن هیچ غایتی نداشته است.
در هند نیز حجاب سخت وشدیدی حکمفرما بوده است ولی درست روشن نیست که قبل از نفوذ اسلام در هند وجود داشته است ویا بعد ها پس از نفوذ اسلام در هند رواج یافته است وهندوان غیر مسلمان تحت تأثیر مسلمانان ومخصوصاً مسلمانان ایرانی حجاب زن را پذیرفته اند.آنچه مسلم است این است که حجاب هندی نظیر حجاب ایران باستان سخت وشدید بوده است از گفتار ویل دورانت در جلد دوم تاریخ تمدن برمی آید که حجاب هندی بوسیله ایرانیان مسلمان در هند رواج یافته است.
راسل در زناشویی واخلاق صفحه 135 می گوید:
«اخلاق جنسی،آنچنان که در جوامع متمدن دیده می شود از دو منبع سرچشمه می گیرد:
یکی تمایل به اطمینان پدری ودیگری اعتقاد مرتاضانه به خبیث بودن عشق
اخلاق جنسی در اعصار ماقبل مسیحیت در ممالک خاور دور تا به امروز فقط از منبع اول منشعب می شود واستثنای آن هند وایران است که ظاهراً ریاضت طلبی در آنجا پدید آمده در سراسر جهان پراکنده شده است.»
بخش دوم:علل پیدا شدن حجاب
علت وفلسفه پیدا شدن حجاب چیست؟چطور شد که درمیان هند یا بعضی ملل باستانی پدید آمد؟
در باب علت پیدا شدن حجاب نظریات گوناگونی ابراز شده است و غالباً این علت ها برای ظالمانه یا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذکر شده است ما مجموع آنها را ذکر می کنیم نظریاتی که بدست آورده ایم بعضی فلسفی وبعضی اجتماعی وبعضی اخلاقی وبعضی اقتصادی وبعضی روانی است که ذیلاً ذکر می شود.
1- میل به ریاضت ورهبانیت (ریشه فلسفی)
2- عدم امنیت وعدالت اجتماعی (ریشه اجتماعی)
3- پدر شاهی وتسلط مرد بر زن واستثمار نیروی وی در جهت منافع اقتصادی مرد (ریشه اقتصادی)
4-= وخودخواهی
5- عادت زنانگی زن واحساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزی کم دارد به علاوه مقررات خنثی که درزمینه پلیدی او وترک معاشرت با او در ایام عادت وضع شده است (ریشه روانی)
علل نامبرده یا به هیچ وجه تأثیر در پیدا شدن حجاب وهیچ نقطه ازنقاط جهان نداشته است وبی جهت آنها را به نام علت حجاب ذکر کرده اند ویا فرضاً پدید آمدن بعضی از سیستمهای غیر اسلامی تأثیر داشته است در حجاب اسلامی تأثیر نداشته است،یعنی حکمت وفلسفه ای که در اسلام سبب تشریع حجاب شده بوده است.
ماهر یک از این علل را ذکر وسپس انتقاد می کنیم وثابت می کنیم که اسلام در فلسفه اجتماعی خود به هیچ یک از این جهات نظر نداشته است وهیچ یک از آنها با مبانی مسلم وشناخته شده اسلام وفق نمی دهد ودر خاتمه به یک علت اساسی اشاره می کنیم که از نظر ما موجه ترین آنها به شمار می رود.
ریاضت ورهبانیت:
پیروان فلسفه رهبانیت وترک لذت برای اینکه محیط را کاملا با زهد وریاضت سازگار کنند بین زن ومرد حریم قائل شده پوشش را وضع کرده اند.کما این که با چیزهای دیگری هم که نظیر زن محرک لذت وبجهت بوده است مبارزه کرده اند.پدید آمدن پوشش طبق این نظریه،دنباله ونتیجه پلید دانستن ازدواج ومقدس شمردن غروبت است.
بلند نگه داشتن مو که در میان مسیک ها،هندوها وبعضی دراویش معمول است،نیز از مظاهر مخالفت با جمال ومبارزه با شهرت واز ثمرات فلسفه لذت ومیل به ریاضت است.می گویند کوتاه کردن وستودن مو،سبب فزونی رغبت جنس می گردد وبلند کردن آن موجب تقلیل وکاهش آن است.
چنانکه می دانیم رهبانیت ودشمنی جریانی بوده که در بسیاری از نقاط جهان وجود داشته است از جمله مراکز آن در مشرق زمین هندوستان ودر مغرب زمین یونان بوده است.نحله«کلبی» که یکی از نحله های فلسفی است ودر یونان رواج داشته است طرفدار فقر ومخالف لذت مادی بوده است.علت دیگر پدیده ریاضت آمیخته بودن لذات مادی به پاره ای از رنجهای معنوی است.شب دیده است که همواره در کنار لذتهای مادی یک عدد رنجهای روحی وجود دارد مثلا دیده است که هر چند،داشتن ثروت موجب یک سلسله خوشیها وکامرانی ها است اما هزاران ناراحتی ها واضطراب ها متحمل ذلتها در تحصیل ودر نگهداری آن وجود دارد. شب دیده است که آزادی واستغنا وعلو طبع منو را بر واسعله این لذت مادی از دست می رود،از این رو از همه آن لذات چشم پوشیده = واسغنا را پیشه خود ساخته است.
علل دیگری نیز برای پدید آمدن ریاضت وگریز از لذت ذکر کرده اند،از آنجمله اینکه محرومیت وشکست در موفقیت های مادی مخصوصاً شکست در عشق،سبب توجه به ریاضت می گردد،روح بشرپس از این نوع شکست ها انتقام خود را از لذت های مادی بدین صورت می گیرد که آنها را پلید می شناسد وفلسفه ای برای پلیدی آنها می سازد.افراط در خوشگذرانی وکامجویی عامل دیگر توجه به ریاضت است.ظرفیت جسمانی برای لذت محدود است.افراط در کامجویی ولذت جسمانی وتحلیل بیش از اندازه ظرفیت بربدن موجب عکس العمل شدید روحی مخصوصاً در سنین پیری می گردد.خستگی،سرخوردگی به وجود می آمد.
اکنون ببینیم از نظر اسلام وطرز تفکری که اسلام به جهان عرضه داشته است آیا چنین تحلیل وتوجهی برای پوشش صحیح است؟
اصولاً اسلام با فکر ریاضت ورهبانیت سخت مبارزه کرده است واین مطلب اوستشرتین اروپایی هم قبول دارند.اسلام به نظافت تشویق کرده است به جای اینکه = را مروارید خدا بشناسد گفته است«النظافته من الایمان» پیغمبر اکرم شخصی را دید که در حالی که موهایش ژولیده وجامه هایش چرکین بود وبدحال می نمود فرمود «من الدین المتعه» یعنی تتع وبهره بردن از رغبت های خدا جزء دین است وآن حضرت فرمود«بس العبد القاذوره» یعنی بدترین بنده شخص چرکین وکثیف است.امیرالمومنین «ع» فرمود دوان الله جمیل یحب الجمال»خداوند زیباست وزیبایی ها را دوست می دارد.امام صادق فرمود «خداوند زیباست و دوست می دارد که بنده ای خود را بیاراید وزیبا نماید وبرعکس فقر را وتظاهر به فقر را دشمن می دارد،اگر خداوند نعمتی به شما عنایت کد باید اثر آن نعمت در زندگی شما نمایان گردد.به آن حضرت گفتند چگونن اثر نعمت خدا نمایان گردد؟ فرمود به اینکه جامه شخص = باشد بوی خوش استعمال کند،خانه خود را با گچ سفید کند ،بیرون خانه را جاروب کند.حتی پیش ازغروب چراغها را روشن کند که بر وسعت رزق می افزاید.
در قدیمی ترین کتاب هایی که در دست داریم مانند کافی که یادگار هزار سال پیش است بخشی تحت عنوان «باب الزی والتجمل» وجود دارد.اسلام به کوتاه کردن وشانه کردن مو به کار بردن بوی خوش وروغن زدن به سر سفارش های اکید کرده است.
عده ای از اصحاب رسول اکرم به خاطر اینکه تمبر وبیشتر عبادت کنند واز لذات روحانی بهره مند شوند ترک زن وفرزند کردند،روزها روزه می گرفتند وشب ها عبادت می کردند،همین که رسول خدا آگاه شد آنها را منع کرد وگفت من که پیشوای شما هستم چنین نیستم.بعضی از روزها روزه می گیرم،بعضی روزها افطار می کنم،قسمتی از شب را عبادت می کنم وقتی دیگر نزد زنهای خود هستم.
رسول اکرم هنگامی که می خواست نزد اصحابش برود به آینه نگاه می کرد،موهای خود ر شانه ومرتب می ساخت.می گفت خداوند دوست می دارد بنده اش را که وقتی که به حضور دوستان خود می رود خود را آماده وزیبا سازد. یعنی لباس سفید بپوشد که زیباتر وپاکیزه تر است.قرآن کریم،آفرینش وسائل تجمل را از لطف های خدا نسبت به بندگانش قلمداد کرده است وتحریم وزیباسازد یعنی لباس سفید بپوشد که زیباتر وپاکیزه تر است.
قرآن کریم ،آفرینش وسائل تجمل را از لطف های خدا نسبت به بندگانش قلمداد کرده است وتحریم زینتهای دنیا برخود سخت مورد انتقال قرآن قرار گرفته است.
«قل من حرم زینه الله التی اخراج لعباده والصلیبات من الرزق»
بگو چه کسی زینتهایی که خدا برای بندگان خود آفریده وروزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟در احادیث اسلامی آمده است که ائمه اطهار با متصوفه کردار مباحثه کرده ومرام آنان را با استناد به همین آیه = نشان داده اند.
اسلام التذاذ وکامجویی زن وشوهر از یکدیگر را نه تنها تثبیح نکرده است،ثواب هایی هم برای آن قائل شده است،شاید برای یک نفر فرنگی وشگفت انگیز باشد اگر بشنود اسلام مزاح وملاعبه زن وشوهر آرایش کرن زن برای شوهر ،پاکیزه کردن زن یا شوهر خود را برای زن متعصب می داند.
اسلام لذت جنسی در حدود قانون را تخمین کرده است تا جایی که فرموده است دوست داشتن زن از صفات پیغمبران است:من اخلاق الانبیاء حب النساء
در اسلام زنی که آرایش وزینت خود را برای شوهر کوتاهی کند،نکوهش شده است کمااینکه مردانی که در ارضاء زن خود کوتاهی می کنند نیز نکوهش شده اند.
حدیث دیگری از پیغمبر اکرم«ص» نقل شده که
تنظفوا والتشبهوا بالیهود
یعنی نظیف باشید وخودتان را شبه به یهود کنید.
بعد فرمود زنان یهودی که زنان یهودی که زنا کار شدند بدان جهت بود که شوهرانشان کثیف بودند ومورد رغبت واقع
عدم امنیت:
ریشه دیگری که برای به وجود آمدن پوشش ذکر کرده اند نادانی است.در زمانهای قدیم بی عدالتی نادانی بسیار بوده است.دست تجاوز زورمندان وقلدران به مال وناموس مردم بیگانه دراز بوده است.مردم اگر پول وثروتی داشتند ناچار بودند به صورت = به زیر خاک پنهان کنند،علت مخفی ماندن گنجها این است که صاحبان طلا وثروت جرأت نمی کرند که حتی بچه های خود را از پناهگاه ثروت خود آگاه سازند،می ترسیدند که از آنها به وسیله بچه ها فاش شود مورد تجاوز وگزند قلدران واقع شوند.
بدین ترتیب گاهی اتفاق می اتفاد که پدر با مرگ ناگهانی از دنیا می رفت وفرصت نمی کرد اسرار خود را به فرزندش بسپارد،قهراَ دارایی او در زیر خاکها مدفون می ماند.
همانطور که در مورد ثروت امنیت نبود،راجع به زن هم امنیت وجود نداشت،هر کس زن زیبایی داشت ناچار بود او را از نظر زورمندان مخفی نگهدارد.زیر اگر آنها اطلاع پیدا می کردند،او دیگر مالک زن خود نبود کنت گوبینو در کتاب دو سه سال در ایران» می گوید: حجابی که هم اکنون در ایران است بیش از آن اندازه که مستند به اسلام باشد متند به ایران قبل از اسلام است ومی نویسد که در ایران قدیم مردم هیچ امنیتی در مورد مردها نداشتند.
درباره اندیشروان که به غلط امداد عادل وخوانده اند نقل شده که وقتی یکی از سرهنگان ارتش او زنی زیبا داشت انوشیروان به قصد تجاوز به زن او در غیاب او به خانه اش رفت،زن جریان را برای شوهر خود نقل کرد بیچاره شوهر،دید زنش را که از دست داده سهل است جانش نیز در خطر است فوراً زن خویش را طلاق گفت وقتی انوشیروان مطلع شد که وی زنش را طلاق داده است به او گفت شنیده ام یک بوستان بسیار زیبایی داشته ای واخیراً آن را رها کرده ای چرا؟گفت جای پای شیر در آن بوستان دیدم ترسیدم مرا =،انوشیروان خندید وگفت دیگر آن شیر به آن بوستان نخواهد آمد.
اولا این سخن درست نیست که در عمر ما این است کامل ازنظر زن برقرار است،در همین دنیای صنعتی اروپا وآمریکا که به غلط آن را دنیای متمدن می نامیمم.احیاناً آمارهای وحشت آوری از زنان به عنف می خوانیم،چه رسد به دنیای به اصطلاح نیمه متمدن وتمام وحشی.تا در میان حکومت شهوت برقرار است.هرگز امنیت ناموسی وجود نخواهد داشت منتها شکل قضیه تفاوت می کند.یک وقت کسی مانند غلان خان وفلان قلدر مأمور مسلح می فرستد وزن کسی را از خانه اش بیرون می کشد.یک وقت ودیگر زنی را در یک مجلس شب نشینی ودر خلال رقص و= می زنند واو را از شوهر وفرزند آواره می کنند اینگونه حوادث یا حوادثی از قبیل ربودن زنان ودختران بوسیله تاکی یا وسیله دیگر زیاد اتفاق می افتد و در روزنامه ها می خوانیم.
مسلماً علت دستور پوشش دراسلام عدم امنیت نبوده است.
در میان اعراب جاهلیت پوشش نبود ودر عین حال امنیت فردی بواسطه زندگی خاص قبیله ای وبدوی وجود داشت یعنی در همان وقت که در ایران ناامنی فردی وتجاوز به ناموس به حد اعلی وجود داشت پوشش هم بود در عربستان اینگونه تجاوز بین افراد قبائل وجود نداشت.
امنیتی که در زندگی قبیله ای وجود ندشت امنیت اجتماعی یعنی امنیت گروهی بود این گونه عدم امنیت ها را پوشش نمی تواند چاره نماید.به این معنی که قبیله دیگر شبیخون می زد،دراین شبیخون ها که به وسیله قبیله بیگانه انجام می شد همه چیز دستخوش غارت می گردید هم مرد اسیر می شد وهم زن پوشش زن برای او امنیت نمی آورد.
زندگی اعراب جاهلیت با همه تفاوت عظیم وفاحشی که با زندگی صنعتی وماشینی عصر ما داشته از این جهت مانند عصر ما بوده یعنی فحشاء زنا حتی در مورد زنان شوهردار فرآوان بوده است.ولی به خاطر یک نوع دموکراسی ونبودن حکومت استبدادی،کسی زن کسی را به زور از خانه اش بیرون نمی کشید.با این تفاوت که نوعی عدم امنیت فردی در زندگی ماشینی امروز که در آن عصر نبود.
- استثمار زن:
مردان به خاطر اینکه از وجود زنان بهره اقتصادی برند وآنها را مانند بردگان استثمار کنند،آنها را در خانه ها نگه می داشتند وبرای این که فکر زن را قانع کنند که خود به خود از خانه بیرون زود .بیرون رفتن را کار بری بداند فکر حجاب وخانه نشینی را خلق کردند.
گویندگان این سخن سعی کرده اند مسائل دیگری از قبیل نفقه ومهر را نیز بر اساس مالکیت مرد نسبت به زن توجیه کنند.
در هنگامی که قانون مدنی ایران تدوین شد هنوز از برده فروشی دربعضی از نقاط =اثر به جا بود ودر ایران نیز با اینکه این کار علی الظاهر از میان رفته بود ولی باز در مغز قانونگذاران آثاری از برده فروشی وآزار به زیر دستان وجود داشت وزن =آن دوره چون متأجره می پنداشتند.زن حق نداشت با مردان نشست وبرخاست کند ودر اجتماعات راه یابد وبه مقامات دولتی برسد.اگر صدای زن را نامحرم می شنید آن زن برشوی خود حرام می شد.خلاصه مردان آن دوره زن را چون ابزاری می دانستند که او منتصراً رسیدگی به امور خانه وپروردن فرزند بود وهنگامی که این ابزاری می خواست از خانه بیرون برود او را سرتا پا در چادری سیاه می پیچاندند ورانه بازار یا خیابان می کردند.»
کی وکجا چنین قاعده ای وجود داشت که اگر صدای زن را نامحرم می شنید بر شوی خودحرام می شد؟
آیا در جامعه ای که دائماً سخنرانان مذهبیش منابر خطابه زهرای مرضیه را درمسجد مدینه وخطابه های زینب کبرا را در کوفه وشام به گوش مردم می رسانند ممکن است چنین تفکری در میان مردم آن جامعه پیدا شود؟
کی وکجا در ایران اسلامی برده مرد بوده است؟
همه می دانند که در خانواده های مسلمان بیش از آنکه زن در خدمت مرد باشد،مرد به حکم وفلسفه اسلامی در خدمت زن بوده وسیله آسایش او را فراهم می کرده است.
= می گوید: «زن حق نداشت که با مردان نشت وبرخاست کند».من می گویم:برعکس،در محیط های پاک اسلامی این مرد بود که حق نداشت درنشست وبرخاست ها از زن بیگانه بهره برداری کند.این مرد است که همواره حرمت = که زن را وسیله چشم چرانی وکامجوئی خود قرار دهد.هیچگاه مرد به طبع خود مایل نبوده حائلی میان او وزن وجود داشته باشد وهر وقت که این حائلاز میان رفته آنکه برنده بود مرد بوده است وآنکه باخته و وسیله شده زن.
همه می دانند نشست وبرخاست ها در محیط های پاک که موضوع بهرهک کشی مرد از زن در میان نبوده است هیچگاه در جامعه اسلامی ممنوع نبوده است.
تاریخ روابط زن ومرد را از نظر جامعه شناسی به معیار دوره تقسیم می کند:
دوره اول :مرحله طبیعی واشتراکی اولیه که زن ومرد بدون هیچ گونه قید وشرطی با هم خلطه وآمیزش داشته اند دراین دوره به عقیده این نویسنده اساساًزندگی خانوادگی وجود نداشته است.
دوره دوم :دوره تسلط مرد است،دراین دوره مرد بر زن غلبه کرده خود را مالک او دانسته او را همچون ابزاری در خدمت خود در آمده است.حجاب یادگار این دوره می باشد.
دوره سوم:مرحله قیام واعتراض زن است،در این مرحله زنان از ناسازگاری مردان به ستوه آمدند ودر مقابل مضالم آنها ابتدا مقاومت کردند وچون در یافتند که طبیعت خشن مردان به این آسانی حاضر نیست حق آنها را رعایت کند وبه نظر احقاق حق خود متدرجاً علیه مردان طغیان کردن،اتحادیه ها تشکیل دادند ،به وسیله مطبوعات وکنفرانس ها ودسته بندی ها با مران طغیان کردند،ضمناً چون دریافتند که زورگویی مردان نتیجه تربیت ناسالم = کودکی ومخصوصاً تبعیض بین پسران ودختران است دررفع نقائص آموزش وپرورش عمومی کوشیدند.
دوره چهارم:مرحله تساوی حقوق زن ومرد است وبه دوره اول شباهت کامل دارد.این دوره از اواخر قرن نوزدهم شروع شده هنوز در همه جا استقرار نیافته است.
از نظر این منطق،پوشش زن عبارت است از زندانی شدن زن به دست مرد وعلت اینکه مرد،زن را اینچنین اسیر می کرده این است که می خواسته هر چند بیشتر از وجود او وبهره اقتصادی ببرد.
ما این جهت را که در گذشته مرد به زن به چشم یک ابزار می نگریست واز او بهر کشی اقتصادی می کرد به صورت یک اصل کلی حاکم برهمه اجتماعات گذشته قبول نداریم،علائق عاطفی زوجیت هرگز اجازه نمی داد که مردان به صورت یک در ملتبه زبر دست،برزنان به صورت یک ملتبه زیر دست حکومت کنند،آنان را استثمار نمایند.همنچنانکه معقول نیست فرض کنیم در دوره های گذشته پدران وماردان به عنوان یک ملتبه بر فرزندان به عنوان یک ملتبه دیگر حکومت وآنها را استثمار می کرده اند.علائق عاطفی والدین وفرزندان همواره مانع چنین چیزی بوده است. علائق زوجین به یک دیگر دراجتماعات گذشته بیشتر عاطفی وعشقی بوده وزن با نیروی جاذبه وجمال خود بر قلب مرد حکومت کرده او را در خدمت خود گرفته است.مرد به میل ورغبت خود نان آور زن شده وراضی شده او با خیال راحت به خود برسد ومایه تسکین قلب وارضای عاطفه عشقی او باشد.همچنانکه با میل ورغبت خود زن را در پشت جبهه جنگ براه خود به وظیفه سربازی وفداکاری ودفاع اززن وفرزند قیام کرده است.
درعین حال انکار نمی کنیم که مرد در گذشته هم به زن ظلم کرده وهم به فرزند واز هردوی اینها بهره کشی اقتصادی کرده است،همچنانکه به خود نیز ستم کرده است.مرد به علت جهالت وتعصب های بی جااند به قصد استثمار وبهره کشی هم به خود ظلم کرده هم به زن وفرزند.مرد در گذشته از لحاظ اقتصادی هم در خدمت زن بوده هم در ازاو بهره کشی اقتصادی کرده است.هر وقت طبیت مرد به سوی خشونت گرائیده عشق وعاطفه در وجودش ضعیف شده از زن به صورت یک ابزار اقتصادی استفاده کرده است ولی این را به صورت یک اصل کلی حاکم بر تمام جوامع ماقبل نوزدهم نمی توان ذکر کرد.
تجاوز به حقوق واقعی زن،استثمار زن،خشونت نسبت به او منحصر به ماقبل قرن 19 نیست در قرن نوزدهم وبیستم حقوق واقعی زن کمتر از گذشته پایمال نشده است.ضمنا چنانچه می دانیم که از مشخصات این قرن این است که روی مقاصد استثمار گرانه سرپوشی از مفاهیم انسانی گذاشته می شود.
اسلام هرگز نخواسته مرد از زن بهره کشی اقتصادی کند،بلکه سخت با آن مبارزه کرد هیچ گونه حق استفاده اقتصادی از زن ندارد.این مسأله که زن استقلال اقتصادی دارد از مسلمات قطعی اسلام است
کار زن ازنظر اسلام متعلق به خود اوست.زن اگر مایل باشد کاری که در خانه به وی واگذار می شود مجاناً وتبرعاً انجام می دهد واگر نخواهد مرد حق ندارد او را مجبورکند حتی درشیر دادن به طفل با اینکه زن اولویت دارد .اولویت اوموجب سقوط حق اجرت او نیست.یعنی اگر زن بخواهد فرزند خود را در مقابل مبلغی فرضاً یکهزار ریال در ماه شیر بدهد وزن بیگانه ای هم به همین مبلغ حاضر است شیر بدهد پدرباید اولویت زن را رعایت کند،فقط در صورتی که زن مبلغ بیشتری مطالبه می کند،مرد حق دارد طفل را به دایه ایکه اجرت کمتری می گیرد بسپارد زن می توانند هر نوع کاری همین قدر که فاسد کننده خانواده ومزاحم حقوق ازدواج نباشد برای خود انتخاب کند ودر آمدش هم منصحراً متعلق به خود اوست.
حسادت :
ریشه دیگری که برای پیدا شدن حجاب ذکر کرده اند جنبه اخلاقی دارد.
مرد نمی خواهد = می برد که مردان دیگر ولو با نگاه کردن یا همجنس شدن،اززنی که تحت اختیار او است استفاه کنند.
برتراندراسل می گوید: بشرتوانسته است تا حدی در مال وثروت بر خودخواهی وبخل غالب گردد ولی در مورد زن نتوانسته است براین خودخواهی تسلط پیدا کند.
از نظر ما درمرد تمایل به عفاف وپاکی زن وجود بررسی دارد،یعنی مرد رغبت خاصی دارد که همسرش پاک ودست نخورده باشد،همچنانکه در خود زن نیز تمایل خاصی به عفاف وجود دارد.البته در زن تمایل به اینکه شوهر ،زن دیگر رابطه وآمیزش نداشته باشد نیز وجود دارد،ولی این تمایل به عقیده ما ریشه دیگری دارد مغایر با ریشه تمایل مشابهی که در مرد است،آنچه در مرد وجود دارد غیرت است ویا آمیخته ای است از حسادت وغیرت ولی آنچه در زن وجود دارد صرفاً حسادت است.
سخن ما فعلاً درباره حسی است که در مرد وجود دارد وبه نام «غیرت» نامیده می شود که:اولاً آیا غیرت همان حسادت است که تغییر اسم داده یا چیز دیگری است ثانیاً آیا ریشه پوشش وحجاب اسلامی احترام به حس غیرت مرد است یا جهات دیگری منظور است؟
اما قسمت اول: ما معتقدیم که حسادت وغیرت دو صفت کالا متفاوت اند وهر کدام ریشه ای جدا گانه دارد ریشه حسادت خودخواهی واز غرائز واحساسات شخصی می باشد ولی غیرت یک حس اجتماعی ونوعی است وفایده وهوش متوجه دیگران است.
غیرت نوعی یا پاسبانی است که آفرینش برای مشخص بودن ومختلط نشدن نسل ها وجود بشر نهاده است.سراینکه مرد حساسیت فوق العاده ای در جلوگیری از آمیزش همسرش با دیگران دارد این است که خلقت مأموریتی به او داده است تا نسب او در نسل آینده حفظ کند.این احساس مانند احساس علاقه به فرزند است.
علاقه به حفظ نسل لرزان هم وجود دارد ولی در آنجا احتیاج به پاسبان نیست.زیرا انتساب فرزند به مادر همیشه محفوظ است واشتباه پذیر نیست.از اینجا می توان فهمید که حساسیت زن در منع آمیزش شوهر با دیگران ریشه ای غیر از حساسیت مرد در این مسأله است.
ما مدعی تقسیم که فرضاً مرد = خود را با نیروی اخلاقی از میان ببرد که یک نوع حس اجتماعی دارد وجود دارد که اجازه نمی دهد با آمیزش همسرش با مردان دیگر موافقت کند.ما مدعی هستیم منحصر شناختن علت حساسیت مرد به حس حسادت که یک انحراف اخلاقی فردی است اشتباه است.
در برخی از روایات نیز به این اشاره شده است که آنچه در مردان است غیرت است وآنچه در زنان است حسادت
برای توضیح این مطلب می توان یک نکته را افزود وآن این است که زن همیشه می خواهد مطلوب ومعشوق مرد باشد.جلوه گری ها،دلبری ها وخودنمایی های زن همه برای جلب نظر مرد است زن آنقدر که می خواهد مرد را عاشق دلخسته خویش کند طالب وصال ولذت جنسی نیست.
اگر زن نمی خواهد که شوهرش با زنان دیگر آمیزش داشته باشد به این جهت است که می خواهد مقام معشوق بودن ومطلوب بودن را خاص خود کند.ولی درمرد چنین احساسی وجود ندارد.
علی علیه السلام جمله عجیبی می فرماید:«ما زنی غیور قط» یعنی هرگز یک انسان شریف وغیور زنا نمی کند.نفرموده است:انسان صدد زنا نمی کند،بلکه فرمود انسان غیور زنا نمی کند چرا؟ برای این که غیرت یک شرافت انسانی ویک حساسیت انسانی است نسبت به پاکی وطهارت جامعه انسان غیور همان طور که راضی نمی شود این ناموس خودش آلوده گردد،راضی نمی شود دامن ناموس اجتماع هم آلوده شود.زیرا غیرت غیر از حسادت است.حسادت یک امر شخصی وفردی وناشی از یک سلسله عقده های روحی است،اما غیرت یک احساس وعاطفه نوع بشری است.این خود دلیل است که«غیرت» از خود پرستی ناشی نمی شود،احساس خاصی است که قانون خلقت برای تحکیم اساس زندگی خانوادگی که یک زندگی طبیعی است،نه قراردادی ،ایجاد کرده است.واما اینکه آیا نظر اسلام درباره حجاب وپوشش احترام گذاشتن به حس غیرت مرد است یا نه؟ جواب این است که بدون شک اسلام همان فلسفه ای که در حس غیرت هست یعنی حفاظت پاکی نسل اختلاف انساب را منظور نظردارد.
عادت زنانگی :
به عقیده بعضی حجاب وخانه نشینی ریشه روانی دارد. زن از ابتدا خود نسبت به مرد احساس حقارت می کرده است از دو جهت:یکی احساس نقص بخصوص به مرد، دیگری خونریزی ماهانه وحین زایمان وحین ازائه بکارت
اینکه عادت ماهانه نوعی پلیدی ونقص است،فکری است که از قدیم در میان بشر وجود داشته است وبه همین دلیل زنان در ایام عادت مانند شیئی پلید در گوشه ای محبوس بوده اند واز آنها دوری واجتناب شده است.
ئیلونک عن المحیض قل هوازی فاتمزلوا النساء فی المحیض.
یعنی از تو درباره حیض سؤال می کنند،بگو نوعی بیماری است،در حال این بیماری با زنان نزدیکی نکنید قرآن این حال را فقط نوعی بیماری مانند سایر بیماری ها خواند وهر گونه پلیدی را ازآن سلب کرد.در سنن ابوداود جلد اول صفحه 499 در شأن نزول این می نویسد:
«انس بن مالک گفت عادت یهود این بود که همین که زنی از آنها حائض می شد او را از خانه بیرون می کردند،نه با او غذا می خوردند ونه تاز ظرف او آب می آشمامیدند ونه با او در یک اتاق می زیستند.لذا از رسول خدا دراین باره سؤال شدواین آیه نازل گشت.رسول خدا از دوری گزیدن از آنها منع کرد وفرمود جز همبستری هیچ ممنوعیت دیگری ندارد.»
از نظر اسلام زن حائض حکم یک انسان به اصطلاح = رایغی انسان فاقد وضو وغسل را دارد که در آسمان از نماز وروزه محروم است.
در میان یهودیان،زردشتیان با زن حائض مانند یک شیئی پلید رفتار می شده است واین جهت،هم وزن وهم در مرد این فکر را به وجود آمده که زن موجود پست وپلیدی است ومخصوصاً خود زن در آن حالت احساس شرم ونقص می کرده وخود را مخفی می ساخته.
با فلسفه اسلام درباره زن وپوشیدگی زن رابطه ای ندارد.اسلام نه حیض را موجب پستی وحقارت زن میداند ونه پوسیدگی را به خاطر پستی وحقارت زن عنوان کرده است.
بالا بردن ارزش:
به وارد کلی بعضی است درباره ریشه اخلاق جسنی زن از قبیل حیاء وعفاف واز آنجمله است تمایل به ستر وپوشش خود از مرد.
دقیق ترین آنها این است که حیا وعفاف وستر وپوشش تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبها کردن خود وحفظ موقعیت خود در برابر مرد به کاربرده است. زن باهوش = وبا یک حس مخصوص به خود دریافته است که از لحاظ جسمی نمی تواند با مرد برابری کند واگر بخواهد در میدان زندگی با مرد پنجه نرم کند از عمده زور بازوی مرد برنمی آید واز طرف دیگر،نقطه نصف مرد را در همان نیازی یافته است.درطبیعت ،جنس نر گیرنده ودنبال کننده آفریده شده است به قول ویل دورانت :
در آداب جفت جوئی عبارت است از حمله برای تصرف در مردان وعقب نشینی برای دلبری وفریبندگی در زنان مرد طبیعتاًٌ جنگی وحیوان شکاری است،عملش مثبت وتهاجمی است،زن برای مرد همچون جائزای است که باید آن را برباید.»
وقتی که زن مقام وموقع خود را در برابر مرد یافت ونقطه ضعف مرد را برابر خود دانست همانطور که متوسل به زیور وخود آرایی وتجمل شد که از آن راه قلب مرد را تصاحب کند متوسل به دورنگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شده دانست که نباید خود را رایگان کند بلکه بایست آتش عشق وطلب او را تیز تر کند ودر نتیجه مقام وموقع خود را بالا برد.
مثل مرد مثل آب است ومثل آب مثل آتش،اگر حائل از میان آب وآتش برداشته شود آب برآتش غلبه می کند وآنرا خاموش می سازد،اما اگر حائل وحتامی میان آن رو برقرار گردد مثل اینکه آب را در دیگی قرار دهند وآتش در زیر آن دیگ روشن کنند آنوقت است که آتش آب را تحت تأثیر خود قرار می دهد،اندک اندک او را گرم می کند واحیاناً جوش،غلیان در او به وجود می آورد،تا آنجا که سراسر وجود او را تبدیل به بخار می سازد.
«زنان شرقی تا چند سال پیش به خاطر حجاب ونقاب وروی بندی که به کار می بردند خود بخود جذاب می نمودند وهمین مسأله جاذبه نیرومندی بدانها می داد،اما بتدریج با تلاش که زنان این کشور ها برای برابر با زنان غربی از خود نشان می دهند حجاب وپوششی که امروز برزن شرقی کشیده شده بود از میان می رود وهمراه آن از جاذبه جنسی او هم کاسته می شود.»
از این داستان ها می توان فهمید که زن بر اثر دورنگه داشتن خود از دسترس مردم تا کجا پایه خود را بالا برده است وتا چه حد سرنیاز مرد را به آستان خود فرو آمده است؟
قطعاً درک زن این حقیقت را در تمایل او به پوشش بدن خود مخفی کردن خود به صورت یک راز تأثیر فراوان داشته است.
بخش سوم : فلسفه پوشش در اسلام
اگر بحث کنندگان مسأله را با بی طرفی مورد کاوش قرار می دادند در می یافتند که فلسفه پوشش وحجاب اسلامی هیچیک از سخنان پوچ وبی اساس آنها نیست.
ما برای پوشش زن ازنظر اسلام فلسفه خاصی قائل هستیم که نظر علمی آن را موجه می سازد واز نظر تحلیل می توان آنها را مبنای حجاب در اسلام دانست.
واژه حجاب :
آن نکته این است که معنای لغوی حجاب که در عصرما این کلمه برای پوشش زن معروف شده است چیست؟کلمه حجاب هم به معنی پوشیدن است وهم به معنی پرده وحاجب،بیشتر استعمامش به معنی پرده است.این کلمه از آنجهت مفهوم پوشش می دهد که پرده وسیله پوشش است وشاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششی حجاب نیست،آن پوشش حجاب نامیده می شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.در قرآن کریم در داستان سلیمان،غروب خورشید را اینطور توصیف می کند:«حتی تورات بالحجاب»یعنی تا آنوقتی که خورشید در پشت پرده معنی شد.پرده حائز میان قلب وشکم را «حجاب» می نامند. دردستوری که امیرالمومنین «ع» به مالک اشتر نوشته است می فرماید:فلاتطومن احتجا بک کن رعینک یعنی در میان مردم باش به کمتر خود را در اندرون خانه خود از مردم پنهان کن،حاجب ودربان تورا از مردم جدا نکند،بلکه خودت را درمعرض ملاقات وتماس مردم قرار بده تا ضعیفان وبیچارگان بتوانند نیازمندی ها وشکایات خود را به گوش تو برسانند وتو نیز از جریان امور بی اطلاع نمانی.
فقهاء چه در کتاب الصلوه والنکاح که متعرض این مطلب شده اند کلمه«ستر» را به کار برده اند نه کلمه حجاب را بهتر این بود که این کلمه عوض نمی شد وما همیشه همان کلمه «پوشش» را به کار می بریم زیرا چنانکه گفتیم معنی شایع لغت حجاب پرده است واکر در مورد پوشش به کار برده می شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است وهمچنین امر موجب شده که عده زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده ودر خانه محبوس باشد وبیرون نرود.
فلسفه پوشش که اسلام برای زنان مقرر کرده است بدین معنی است که از خانه بیرون نروند،زندانی کردن وحبس زن در اسلام نیست،دربرخی ازکشورهای قدیم مثل ایران قدیم وهند،چنین چیزهایی وجود داشته است ولی در اسلام وجود ندارد.
پوشش زن دراسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند وبه جلوه گری وخود نمایی نپردازد.آیاتی که در این باره هست چه در سوره مبارکه نور وچه در سوره مبارکه احزاب،حدود پوشش وتماس های زن ومرد را ذکر کرده است بدون آنکه حجاب را به کار برده باشد.
به هر حال آیه ای که در آن آیه کلمه حجاب به کار رفته آیه(54) از سوره احزاب است که می فرماید «و از اسئلتمد من متاعاً فاسئلو من نم وراء حجاب» یعنی اگر از آنها متاع وکالای مورد نیاز مطالبه می کنید از پشت پرده از آنها بخواهید.دراصطلاح تاریخ وحدیث اسلامی هر جا نام آیه حجاب آمده است،مثلا گفته شده قبل از نزول آیه حجاب چنان بود وبعد از نزول آیه حجاب چنین شد مقصود این آیه است که مربوط به زنان پیغمبراست.
1- آرامش روانی :
نبودن حریم میان زن ومرد وآزادی معاشرت های بی بندوبار،هیجان ها والتهاب های جنسی را فزونی می بخشد وتقاضای مسکن را به صورت یک عطش روحی ویک خواست اشباع نشدنی در می آورد.غریزه جنسی،غریزه ای نیرومند ،عمیق ودریا صفت است هر چه بیشتر اطاعت شود سرکش تر می گردد،همچون آتش که هر چه به آن بیشتر خوراک بدهند،شعله ورتر می شود.
1- تاریخ همانطوری که از آزمندان ثروت یاد می کند که با خرمن وآزی حیرت آور در پی گرد آمدن پول وثروت بوده اند وهر چه بیشتر جمع می کرده اند حریص تر می شده اند،همچنین از آزمندانی در زمینه مسائل جنسی یاد می کند،اینها نیز به هیچ وجه از نظر حس تصرف وتملک زیبا رویان در یک حدی متوقف نشده اند،صاحبان حرسراها در واقع همه کسانی که قدرت استفاده داشته اند چنین بوده اند.
قدر مسلم این است که بسیاری از عشق ها غزل ها عشق ها وغزل هایی است که مرد برای زن داشته است.همین قدر که کافی است که بدانیم متوجه مرد به زن از نوع توجه به نان وآب نیست که با سیر شدن شکم امتناع شود بلکه یا به صورت حرص وآز وتنوع پرستی در می آید ویا به صورت عشق وغزل،ما بعداً در این باره بحث خواهیم کرد که در چه شرائطی حالت حرص وآز جنسی تقویت می شود ودر چه شرائطی شکل عشق وغزل پیدا می کند ورنگ معنوی به خود می گیرد.
اسلام تدابیری برای تبدیل ورام کردن این غریزه اندیشیده است ودر ین زمینه هم برای زنان وهم برای مردان تکلیف معین کرده است،یک وظیفه مشترک که برای زن ومرد،هر دو،مقرر فرموده مربوط به نگاه کردنست:قل للمومنین من ابصارهم ویحفظو فروجهم .... قل للمومنات بغضفن من ابصارهن ویحفظن فروجهن......
خلاصه این دستور این است که زن ومرد نباید به یک دیگر خیره شوند،نباید چشم چرانی کنند،نباید نگاههای مملو از شهوت به یکدیگر بدوزند،نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند.یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است وآن این است که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند ودر اجتماع به جلوه گری ودلربایی نپردازند به هیچ وجه وهیچ صورت،وبا هیچ شکل ورنگ وبهانه ای کاری نکنند که موجبات تحریک مردان بیگانه را فراهم کنند.
روح بشر العاده تحریک پذیر است،اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیری روح بشر محدود به حد خاصی است واز آن پس آرام می گیرد.
همانطور که بشر،اعم از مرد وزن،در ناحیه ثروت ومقام از تصاحب ثروت واز تملک جاه ومقام سیر نمی شود واشباع نمی گردد.در ناحیه جنسی نیز چنین است،هیچ مردی از تصاحب زیبا رویان وهیچ زنی از متوجه کرد ن مردان وتصاحب قلب آن وبالاخره هیچ دلی از هوس سیر نمی شود.
چرا در دنیای غرب اینهمه بیماری روانی زیاد شده است؟علتش آزادی اخلاقی جنسی وتحریکات فراوان جنسی است که به وسیله جرائد ومجلات وسینماها وتئاتر ها ومحافل ها ومجالس رسمی وغیر رسمی وحتی خیابان ها وکوچه ها انجام می شود.
2- استحکام پیوند خانوادگی :
فلسفه پوشش ومنع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع،از نظر اجتماع خانوادگی این است که همسر قانونی مشخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن او به شمار برود.
در حالی که در سیستم آزادی کامیابی،همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب ومزاحم وزندانبان به شمار می رود و در نتیجه کانون خانوادگی براساس دشمنی ونفرت پایه گذاری می شود.علت این که جوانان امروز از ازدواج گریزانند وهر وقت به آنان پیشنهاد می شود،جواب می دهند که حالا زود است،ما هنوز بچه ایم ویا به عناوین دیگر از زیر بار آن شانه خالی می کنند همین است و حال آن که در قدیم یکی از شیرین ترین آروزهای جوانان ازدواج بود،جوانان پیش از آن که به برکت دنیای اروپا کالای زن این همه ارزان فراوان گردد «شب زفاف » را کم از تخت پادشاهی نمی دانستند.
معاشرت های آزادوبی بند وبار پسران ودختران،ازدواج را به صورت یک وظیفه وتکلیف ومحدودیت در آورده است که باید آن را با توصیه های اخلاقی ویا احیاناً چنانکه برخی از جرائد پیشنهاد می کنند با اعمال دربرجوانان تحمیل کرد.سیستم روابط آزاد اولاً موجب می شود که پسران تا جایی که ممکن است از ازدواج وتشکیل خانواده سرباز زنند وفقط هنگامی که نیروهای جوانی وشور ونشاط آنها رو به ضعف وسستی می نهد،اقدام به ازدواج کنند ودراین موقع زن را فقط برای فرزندان واحیاناً برای خدمتکاری وکلفتی بخواهند وثانیاً پیوند ازدواج های موجود را سست می کند وسبب می گردد به جای این که خانواده بر پایه یک عشق خالص ومحبت عمیق استوار باشد وهر یک از زن وشوهر همسر خود را عامل حقارت خود بداند وبر عکس به چشم رقیب وعامل سلب آزادی ومحدودیت می بیند وچنانکه اصطلاح شده است یکدیگر را زندانیان نیامند.
بعضی ها مانند برتراند راسل پنداشته اند که جلوگیری از معاشرت های آزاد صرفاً به خاطر اطمینان مرد نسبت به نسل است برای حل اشکال،استفاده از وسائل ضد آبستنی را پیشنهاد کره اند درصورتی که مسأله تنها پاکی نسل نیست.مسأله مهم دیگر ایجاد پاک ترین وصمیمی ترین عواطف بین زوجین وبرقرار ساختن یگانگی واتحاد کامل در کانون خانواده است.تأمین این هدف وقی ممکن است که زوجین از هر گونه استمناع از غیر همسر یا همسران = چشم بپوشند مرد چشم به زن دیگر نداشته باشد وزن نیز درصد وتحریک وجلب توجه کسی جز شوهر خود نباشد واصل ممنوعیت هر نوع کامیابی جنسی در غیر کادر خانواده حتی قبل از ازدواج هم رعایت گردد.
به علاوه زنی که تا اینجا پیشرفته است که به پیری از امثال راسل وتقلید از صاحبان مکتب «اخلاق نوین جنسی» با داشتن همسر قانونی ،تحقق خود را در جای دیگر جستجو می کندوبا مرد مورد عشق وعلاقه خود همبستر می شود،چه اطمینانی است که به خاطر همسر قانونی که چندان مورد علاقه اش نیست وسائل ضد آبستن به کاربرد واز مرد مورد عشق وعلاقه خود آبستن نشود وفرزندان را به ریش همسرقانونی نبندند.قطعاً چنین زنی مایل است که فرزندی
3- استواری اجتماع:
کشانیدن تمتعات جنسی از محیط خانه به اجتماع نیروی کار وفعالیت اجتماع را ضعیف می کند.برعکس که مخالفین حجاب خرده گیری کرده اند وگفته اند:
«حجاب موجب زوج کردن نیروی نیمی از افراد اجتماع است»بی حجابی وترویج روابط آزاد جنسی موجب فلج کردن نیروی اجتماع است.
آنچه موجب فلج کردن نیروی زن وحبس استعداد های اواست حجاب به صورت زندانی کردن زن ومحروم ساختن او از فعالیت های فرهنگی واجتماعی واقتصادی است ودر اسلام چنین چیزی وجود ندارد،اسلام نه می گوید که زن از خانه بیرون نرود ونه می گوید حق تحصیل علم ودانش ندارد،بلکه علم ودانش را فریضه مشترک زن ومرد دانسته است ونه فعالیت اقتصادی خاصی رابرای زن تحریم می کند آنچه موجب فلج کردن نیروی اجتماع است آلوده کردن محیط کار به لذت جوئی های شهوانی است.آیا اگر پیرو دختری در محیط جداگانه ای تحصیل کنند وفرضاً دریک محیط کار درس می خوانند دختران بدن خود را بپوشانند وهیچگونه آرایشی نداشته باشند،بهتر درس می خوانند وفکر می کنند وبه سخن استاد گوش می کنند یا وقتی که کنار هر پسری یک دختر آرایش کرده با دامن کوتاه تا یک وجب بالای زانو نشسته باشد؟
اگر زن ایرانی بخواهد خود را فقط برای همسر قانونی ویا برای حضوردر مجالس اختصاصی بیاراید،نه مصرف کننده لایق برای سرمایه داران غربی خواهد بود ونه وظیفه ومأموریت در گیرش را که عبارت است از انحطاط اخلاق جوانان وضعف اداره آنان وایجاد رکورد فعالیت اجتماعی به نفع استعمار غرب انجام خواهد داد.
4- ارزش واقدام زن:
از نظر مغز وفکر نیز تفوق مرد لااقل قابل مبحث است،زن در این دو جبهه در برابر مرد قدرت مقاومت ندارد،ولی زن از طریق عاطفی وقلبی همیشه تفویق خود را برمرد ثابت کرده است به نگه داشتن زن میان خود ومرد یکی از وسائل مرموزی بوده است که زن برای حفظ مقام وموقع خود در برابر مرد از آن استفاده کرده است.
اسلام مخصوصاً تأکید کرده است که زن هر اندازه متین تر وباوقارتر وعفیف تر حرکت کند وخود را درمعرض نمایش برای مرد نگذارد بر احترامش افزده می شود.
بخش چهارم
ایرادها واشکال ها
حجاب ومنطق:
می گویند منشأ حجاب یا غارتگری وناامنی بوده است که امروز وجود ندارد ویا فکر رهبانیت وترک لذت بوده است که فکر باطل ونادرستی است ویا خودخواهی وسلطه جویی مرد بوده که رذیله ای است ناهنجار وباید با آن مبارزه کرد ویا اعتقاد به پلیدی زن در ایام حیض بوده است که این هم خرافه ای بیش نیست.
از مباحث آن بخش معلوم گشت که حجاب البته به مفهوم اسلامی آن از جنبه های مختلف روانی،خانوادگی اجتماعی وحتی از جنبه بالا رفتن ارزش زن،منطق معقول دارد.
حجاب واصل آزادی
ایرادگیری که بر حجاب گرفته اند این است که موجب سلب حق آزادی که یک حق طبیعی بشری است می گردد ونوعی توهین به حیثیت انسانی زن به شمار می رود.
پاسخ یک بار دیگر لازم است تذکر دهیم که فرق است بین زندانی کردن زن در خانه بین موظف داشتن او به اینکه وقتی می خواهد با مرد بیگانه مواجه شود پوشیده باشد.در اسلام محبوس ساختن واسیر کردن زن وجود ندارد .حجاب در اسلام یک وظیفه ای است بر عهده زن نهاده شده که در معاشرت وبرخورد با مرد باید کیفیت خاصی را در لباس پوشیدن مراعات کند.این وظیفه نه از ناحیه مرد براو تحمیل شده است ونه چیزی است که باحیثیت وکرامت او منافات داشته باشد ویا تجاوز به حقوق طبیعی او که خداوند برایش خلق کرده است محسوب شود.
اگر رعایت پاره ای موانع اجتماعی زن یا مرد را مقید سازد که در معاشرت روش خاصی را اتخاذ کنند وطوری راه بروند که آرایش دیگران را بر هم نزنند وتعادل اخلاقی را از بین نبرند چنین مطلبی را در زندانی کردن یا بردگی نمی توان نامید وآن را منافی حیثیت انسانی واصل آزادی فرد نمی توان دانست.پوشیده بودن زن در همان حدودی که اسلام تعیین کرده است،موجب کرامت واحترام بیشتر او است.زیرا او را از تعرض افراد جلف وفاقد اخلاق معصون می دارد.
شرافت زن اقتضاء می کند که هنگامی که از خانه بیرون می رود متین وسنگین وبا وقار باشد،در طرز رفتار ولباس پوشیدنش هیچگونه = که باعث تحریک وتمییچ شود به کار نبرد،عملا مرد را به سونی خود دعوت نکند زبان دار لباس نپوشد،زبان دار راه نرود،زبان دار ومعنی دار به سخن خود آهنگ ندهد.چه آنکه گاهی اوقات ژست ها سخن می گویند،راه رفتن انسان سخن می گوید،طرز حرف زدنش یک حرف دیگری می زند.
شما اگر از فقها بپرسید آیا صرف بیرون رفتن زن از خانه حرام است؟جواب می دهند.اگر بپرسید آیا خرید کردن زن ولو اینکه فروشنده مرد باشد حرام است؟یعنی نقش عمل بیع وشراع زن اگر طرف مرد باشد حرام است؟
پاسخ می دهند حرام نیست؟آیا شرکت کردن زن درمجالس واجتماعات ممنوع است؟ باز هم جواب منفی است،چنانکه در مجالس ومساجد مذهبی وپای منبرها شرکت می کنند ولی نگفته است که صرف شرکت کردن زن در جاهائیکه مرد هم وجود دارد حرام است.آیا تحمیل زن،فن وهنر آموختن زن وبالاخره تکمیل استعدادهایی که خداوند در وجود او نهاده است حرام است؟باز جواب منفی است.
فقط دو مسأله وجود دارد،یکی اینکه باید پوشیده باشد وبیرون رفتن به صورت خودنمایی وتحریک آمیز نباشد ودیگر اینکه مصلحت خانوادگی ایجاب می کند که خارج شدن زن از خانه توأم با جلب رضایت شوهر ومصلحت اندیشی او باشد.البته مرد هم باید در مورد مصالح خانوادگی نظربدهد نه بیشتر.گاهی ممکن است رفتن زن به خانه اقوام وفامیل خودش هم مصلحت نباشد.فرض کنیم زن می خواهد به خانه خواهر برود وفی المثل خواهرش فرد مفسد وفتنه انگیزی است که زن را علیه مصالح زندگی تحریک می کند.تجربه هم نشان می دهد که این گونه قضایا کم = نیست.گاهی هست که رفتن زن حتی به خانه مادرش نیز بر خلاف مصلحت خانوادگی است،همین که نفس مادر به او برسد تا یکفهمه در خانه ناراحتی می کند،بهانه می گیرد زندگی را تلخ وغیر قابل تحمل می سازد.درحین مواردی شوهر حق دارد که از این معاشرت های زیانبخش که زیانش نه تنها متوجه مرد است متوجه خود زن وفرزندان ایشان نیز می باشد جلوگیری کند ولی در مسائلی که مربوط به مصالح خانواده نیست دخالت مرد مورد ندارد.
رکود فعالیت ها:
سومین ایراید که بر حجاب می گیرند این است که سبب رکود و تعطیل فعالیتهایی است که خلقت در استعداد زن قرار داده است.
زن نیز مانند مرد دارای ذوق ، فکر ، فهم، هوش و استعداد کار است. این استعدادها را خدا به او داده است و بیهوده نیست و باید به ثمر برسد. اساساً هر استعداد طبیعی دلیل یک حق طبیعی است. وقتی در آفرینش به یک موجود استعداد و لیاقت کاری داده شد، این به منزله سند و مدرک است کوری فن دارد استعداد خود رابه فعالیت برساند،منع کردن آن ظلم است.
چرا می گوییم همه افراد بشر اعم از زن و مرد حق دارند و این حق را برای حیوانات قائل نیستیم. برای اینکه استعداد درس خواندن در بشر وجود دارد و در حیوانات وجودندارد. در حیوان استعداد تغذیه و تولید مثل وجود دارد و محروم ساختن او از این کارهابرخلاف عدالت است.
باز داشتن زن از کوشش هایی که آفرینش به او امکان داده است نه تنها بسته به زن است خیانت به اجتماع نیز می باشد. عامل انسانی بزرگترین سرمایه اجتماع است، زن نیز انسان است و اجتماع باید از کار و فعالیت این عامل و نیروی تولید او بهره مند گردد.
حجاب اسلام نمی گوید که باید زن را در خانه محبوس کرد و جلوی بروز استعدادها او را گرفت ، مبنای حجاب در اسلام چنانکه گفتیم این است که استعداد ذات جنسی باید به محیط خانوادگی و به همسر مشروع اختصاص یابد و محیط اجتماع خالص برای کار و فعالیت باشد به همین جهت به زن اجازه نمی دهد که وقتی از خانه بیرون می رود موجبات تحریک مردان را فراهم کند و به مرد هم اجازه نمی دهد که چشم چرانی کند. چنین حجابی نه تنها نیروی کار زن را فلج نمی کند موجب تقویت نیروی کار اجتماع نیز می باشد.
عجبا! به بهانه اینکه حجاب، نیمی از افراد اجتماع را فلج کرده است، با بی حجابی و بی بندو باری نیروی تمام افراد زن و مرد را فلج کرده اند، کار زن پرداختن به خود آرایی و صرف وقت به پای میز توالت برای بیرون رفتن و کار مرد چشم چرانی و شکارچیگری شده است.
این مدها و لباس های تحریک آمیز برای چه به وجود آمده است؟ آیا برای این است که بانوان آن را برای همسرانشان بپوشند؟ این کفش های پاشنه بلند برای چیست؟ جز برای این است که حرکات ماهیچه های کفل را به دیگران نشان دهد؟ عملاً غالب خانم هایی که از این نوع کفش ها و لباسها و آرایش ها استفاده می کنند و تنها مردی را که به == نمی گیرند شوهران خوشان است.
زن می تواند در میان زنان و در میان محارم خود از هر نوع لباس و آرایشی استفاده کند اما متأسفانه تقلید از زنان غربی برای هدف و منظور دیگری است.
اگر دختران در اجتماعات عمومی لباس ساده بپوشند، کفش ساده به پا کنند با چادر یا با پالتو و روسری کامل به مدرسه و دانشگاه بروند آیا در چنین شرایطی بهتر درس می خوانند یا با وضعی که مشاهده می کنیم؟
افزایش التهابها:
یک ایراد دیگر که به جواب گرفته اند این است که ایجاد حریم میان زن و مرد بر اشتیاق ها و التهاب ها می افزاید و طبق اصل «الانسان حریض علی ما منع منه» حرص و ولع نسبت به اعمال جنسی را در زن و مرد بیشتر می کند. به علاوه سرکوب کردن غرائز موجب انواع اختلال های روانی و بیماری های روحی می گردد.
خود راسل در کتاب زناشویی و اخلاق اعتراف می کند که عملش روحی در مسائل جنسی غیر از حرارت جسمی است ، آنچه با ارضاء تسکین می یابد حرارت جسمی است نه عطش روحی.
بدین نکته باید توجه کرد که آزادی در مسائل جنسی سبب شعله ور شدن مشمولات به صورت حرص و آز می گردد، از نوع حرص و آزهایی که در صاحبان حرمسراهای رومی و ایرانی و عرب سراغ داریم. ولی ممنوعیت و حریم نیروی عشق و تغزل و تخلیل را به صورت یک احساس عالی و رقیق و لطیف و انسانی تحریک می کند و رشد می دهد و تنها در این هنگم است که مبدا و منشأ خلق هنرها و ابداع ها و فلسفه ها می گردد.
میان آنچه عشق نامیده می شود و به قول این سینا در عشق عفیف» آنچه به صورت هوس و حرص و آز و حس تملک در می آید با اینکه هر دو روحی و پایان ناپذیر است تفاوت بسیار است.
حاجت های طبیعی بر دو قسم است: یک نوع حاجت های محدود و سطحی است مثل خوردن، خوابیدن، در این نوع از حاجت ها همینکه ظرفیت غریزه شباع و حاجت جهانی مرتفع گردد، رغبت انسان هم از بین می رود حتی ممکن است به تنفر و انزجار مبدل گردد. ولی یک نوع دیگر از نیازهای طبیعی، == و دریا صفت و هیجان پذیر است مانند پول پرستی و جاه طلبی.
غریزه جنسی دارای دو جنبه است ، از نظر حرارت جسمی از نوع اول است ولی از نظر تمایل روحی دو جنس به یکدیگر چنین نیست.
علم دولتی هم همین حالت را دارد. در حدیثی از پیغمبر اکرم (ص) آمده است: منهومان الاشیعیان طالب علم طالب مال. یعنی دو گرسنه هرگز سیر نمی شوند: یکی جوینده علم و دیگری طالب ثروت،هر چه بیشتر به آنها داده شود اشتهایشان تیزتر می گردد.
جاه طلبی بشر هم از همین قبیل است، ظرفیت بشر از نظر جاه طلبی پایان ناپذیر است،هر فردی هر مقام اجتماعی و هر پست عالی را که به دست آورد باز هم طالب مقام بالاتر است و اساساً هر جا که پای حس تملک به میان بیاید از پایان پذیری خبری نیست.
غریزه جنسی دو جنبه دارد: جنبه جسمانی و جنبه روحی، از جنبه جسمانی محدود است، از این نظر یک زن یا دو زن برای اشباع مرد کافی است، ولی از نظر تنوع طلبی و عطش روحی اینکه در این ناحیه ممکن است به وجود آید شکل دیگری دارد.
قبلاً اشاره کردیم که حالت روحی مربوط به این موضوع دو نوع است: یکی آن است که به اصطلاح «عشق» نامیده می شود و همان چیزی است که در میان فلاسثفه و مخصوصاً فلاسفه اسمی مطرح است که آیا ریشه و هدف عشق واقعی ، جسمی و جنسی است و یا ریشه و هتدف دیگری دارد که صددرصد روحی است و یا عشق سرمی در کار است و آن اینکه از لحاظ ریشه، جنس است ولی بعد حالت معنوی پیدا می کند و متوجه مصرف های غیر جنسی می گردد؟
این عطش روحی فعلاً محل بحث ما نیست. این نوع از جهش همیشه جنبه فردی و شخصی دارد یعنی به موضوع خاص و شخص خاصی تعلق می گیرد و رابطه او را با غیر او قطع می کند. این نوع از عطش در زمینه محدودیت ها و محرومیت ها به وجود می آید. نوعی دیگر عطش روحی آن است که به صورت حرص و آز در می آید که از شئون فن تملک است و یا آمیخته است از دو غریزه پایان ناپذیر شهوت جنسی و حس تملک، آن همان است که در صاحبان حرمسراها قدیم و در اغلب پولداران و غیر پولداران عصرما وجود دارد. این نوع از عطش تمایل به تنوع دارد،از یکی سیر می شود و متوجه دیگری می گردد در عین اینکه ده ها نفر در اخیتار دارد بنده ده ها نفر دیگر است. و همین نوع از عطش است که در زمینه بی بند و باری ها و معاشرت های به اصطلاح آزاد به وجود می آید. این نوع از عطش است که هوس نامیده می شود.
به عقیده ما برای آرامش غریزه دو چیز لازم است.
یکی ارضاء غریزه در حد حاجت طبیعی و دیگر جلوگیری از تمیج و تحریک آن. انسان از لحاظ حوائج طبیعی مانند چاه نفت است که تراکم و تجمع گازهای داخلی آن، خطر انفجار را به وجود میآورد. در این صورت باید گاز آن را خارج کرد به آتش داد ولی این آتش را هرگز با طعمه زیاد نمی توان سیر کرد. اینکه اجتماع به وسایل مختلف سمعی و بصری و لمسی موجبات هیجان غریزه را فراهم کند و آنگاه بخواهد با ارضاء غریزه دیوانه شده را آرام کند میسر نخواهد شد. هرگز بدین وسیله نمی توان آرامش و رضایت ایجاد کرد بلکه بر اضطراب و تلاطم و نارضایی غریزه با هزاران عوارض روانی و جنایات ناشی از آن افزوده می شود.
تحریک و تهییج بی حساب غریزه جنسی عوارض وخیم د یگری نظیر بلوغ های زودرس و پیری و فرسودگی نیز دارد. فروید که طرفدار سرسخت آزادی غریزه جنسی بود، خود متوجه شد که خطا رفته است، لذا پیشنهاد کرد که باید آن را از راه خاص خودش به مسیر دیگری منحرف کرد به مسائل علمی و هنری نظیر نقاشی و غیره منعطف ساخت و به اصطالح طرفدار تعمید شد. زیرا تجربه و آمار نشان داده شده بود که با برداشتن قیود اجتماعی، بیماری ها و عوارض روانی ناشی از غریزه جنسی بیشتر شده است. من نمی دانم آقای فروید که طرفدار تعممید است از چه راه آن را پیشنهاد می کند. آیا جز از طریق محدود کردن است؟ در گذشته افراد بی خبر به دانشجویان بی خبرتر از خود می گفتند انحراف جنسی، یعنی هم جنس بازی، فقط در میان شرقی ها رایج است. علتش هم دست رسی نداشتن به زن بر اثر قیود زیاد و حجاب است اما طولی نکشید که معلوم شد رواج این عمل زشت در میان اروپایی ها صد درصد بیشتر از شرقی هاست.
ما انکار نمی کنیم که دسترسی نداشتن به زن موجب انحراف می شود. باید شرایط ازدواج قانونی را سهل کرد ولی بدون شک آن مقدار که تبرج و خودنمایی زن در اجتماع و معاشرت های آزاد مسبب انحراف جنسی می شود به مراتب بیشتر از آن است که محرومیت و دست نارسی سبب می گیرد اگر در مشرق زمین محرومیت ها باعث انحراف جنسی و همجنس بازی شده است در اروپا شهوترانی های زیاد باعث این انحراف گشته است.
بخش پنجم: حجاب اسلامی
آیات مربوط بدین موضوع در دو سوره از قرآن آمده است: یکی سوره نور و دیگری سوره احزاب.
مومنین نباید سرزده و بدون اجازه به خانه کسی داخل شوند. جاهایی که برای سکونت نیست از این دستور استثناء می گردد سپس دو آیه دیگر مربوط به وظایف زن و مرد است در معاشرت با یکدیگر که شامل چند قسمت است.
1- هر مسلمان ، چه مرد و چه زن،باید از چشم چرانی و نظر بازی اجتناب کند.
2- مسلمان، خواه مرد یا زن،باید پاکدامن باشد و عورت خود را از دیگران بپوشد.
3- زنان باید پوشش داشته باشند و آرایش و زیور خود را بر دیگران آشکار نسازند و در مورد تحریک و جلب توجه مردان برنیایند.
4- دو استثناء برای لزوم پوشش زن ذکر شده که یکی با جمله «ولایبدین زینتهن الا ما ظلم منها» بیان شده است و نسبت به عموم مردان است و د یگری با جمله «ولایبدین زینتهن الا لبهو تمن الغ» ذکر شده ونداشتن پوشش را برای زن نسبت به عده خاص تجویز می کند.
حدود پوشش
اکنون می خواهیم حدود پوششی که در اسلام بر زن واجب شده است با توجه به همراه دلایل موافق و مخالفی که در مسئله هست از دیده فقهی بررسی کنیم.
مجدداً توضیح می دهیم که بحث ما جنبه علمی دارد نه فتوایی این بنده نظر خودم را می گویم و هر یک از شما باید عملاً به فتوای همان مجتهدی عمل کند که از او تقلید می نماید.
1- در اینکه پوشانیدن غیروجه و کفن بر زن واجب است از لحاظ فقه اسلام هیچگونه تردیدی وجود ندارد.
این قسمت جزء ضروریات و مسلمات است ،نه از نظر قران و حدیث نه از نظر فتاوی در این باره اختلاف و تشکیکی وجود ندارد. آنچه مورد بحث است پوشش چهره دست ها تا مچ است.
2- مسأله «وجوب پوشش» را که وظیفه زن است از مسأله «حرکت نظر بر زن»که مربوط به مرد است باید تفکیک کرد. ممکن است کسی قائل شود به عدم وجوب پوشیدن وجه و کفین بر زن و در عین حال نظر به هر به حرمت نظر از جانب مرد. نباید پنداشت که بین این دو مسأله ملازمه است. همچنانکه از لحاظ فقهی مسلم است که بر مرد واجب نیست سر خود را بپوشاند ولی این دلیل نمی شود که بر زن هم نگاه کردن به سر و بدن مرد جایز باشد.
فقها تصریح کرده اند که جایز نیست کسی به زن ما نگاه کند تا در بین آنها یکی را انتخاب کند. آنچه جایز است که مرد یک زن خاص است که به او معرفی شده است و درباره اش می اندیشد از سایر مبهات فریدی ندارد فقط از نظر چهره و اندام تردید دارد می خواهد ببینید آیا می پسندد یا نه برخی دیگر از فقهاء به صورت احتیاط مطلب را بیان کرده اند.
چهره و دو دست (وجه و کفین):
بعد از اینکه موارد قطعی پوشش را بیان کردیم، نوبت می رسد به بحث درباره «پوشش وجه کفین»
مسأله پوشش برحسب اینکه پوشانیدن وجه کفین واجب باشد یا نباشد دو فلسفه کاملاً متفاوت پیدا می کند اگر پوشش وجه و کفین را لازم بدانیم در حقیقت طرفدار فلسفه پرده نشینی زن و ممنوعیت او از هر نوع کاری جز در محیط خاص خانه و یا محیطهای صد در صد اختصاصی زنان هستیم.
ولی اگر پوشیدن سایر بدن را لازم بدانیم و هر نوع عمل محرک و تهییج آمیز را حرام بشماریم و بر مردان نیز نظر از روی لذت و ریبه را حرام بدانیم اما تنها پوشیدن گروهی چهره و پوشیدن دست ها تا مچ را واجب ندانیم آن هم به شرط اینکه خالی از هر نوع آرایش جالب توجه و محرک و مهییج باشد بلکه ساده و عادی باشد، آن وقت مسأله صورت دیگری پیدا می کند و طرفدار فلسفه دیگری تقسیم و آن فلسفه این است که لزومی ندارد زن الزاماً به درون خانه رانده شود و پرده نشین باشد بلکه صرفاً باید این فلسفه رعایت گردد که هر نوع لذت جنسی اختصاص داشته باشد به محیط خانواده و کانون اجتماع باید پاک و منزه باشد و هیچگونه کامجویی خواه بصری و خواه لمسی و خواه سمعی نباید در خارج از کادر همسری صورت بگیرد. بنابراین زن می تواند هر نوع کار از کارهای اجتماعی را عهده دار شود.
از نظر اسلام، مرد رئیس خانواده است و زن عضو این دایره است ،علیهذا در حدودی که مرد مصالح خانوادگی را در نظر می گیرد فن وارد که زن را از کار معینی منع کند مقصود ما این است که اگر پوشیدن چهره و دو دست مخصوصاً چهره واجب باشد خود به خود شعاع فعالیت زن به اندرون خانه و اجتماعات خاص زنان محدود می شود ولی اگر پوشیدن گردی چهره واجب نباشد این محدودیت خود به خود لازم نمی آید.م اگر احیاناً محدودیتی پیدا شود از جهت خاص استثنایی خواهد بود.
ما ذیلاً چند نمونه از این کارها را مطرح می کنیم:
1- آیا برای زن، رانندگی جایز است؟
می دانیم که مسأله رانندگی بخصوص حکمی ندارد، باید دید آیا زن می تواند وظایف دیگر خود را در حین رانندگی اجرا کند یا نه؟ اگر پوشش وجه و کفین واجب باشد باید گفت زن نمی تواند رانندگی کند.
2- آیا کار فروشندگی در خارج از منزل برای زن جایز است یا نه؟ البته مقصود آن فروشندگی ها نیست که فعلاً دنیا معمول است و در حقیقت فریبندگی است نه فروشندگی.
3- آیا کارر اداری برای زن جایز است یا نه؟
4- آیا زن حق دارد عهده دار تدریس،ولو برای مردان شود یا نه؟ آیا حق دارد که در کلاسی که مرد تدریس می کند متعلم باشد یا نه؟
اگر زن مرض نداشته باشد و نخواهد لخت بیرون بیاید پوشیدن یک لباس ساده که تمام بدن و سر و جز چهره و دو دست تا مچ را بپوشاند، مانع هیچ فعالیت بیرونی نخواهد بود بلکه برعکس تبرج و خودنمایی و پوشیدن لباس های تنگ و مدهای رنگارنگ است که زن را به صورت موجودی معمل و غیر فعال در می آورد که باید تمام وقتش را مصروف حفا پرسیدن خود کند.
منبع:مدیریار
|