بيشتر مردم، نه فقط مردم ما كه اكثر مردم دنيا، فكر نميكنند. چرا؟ چون آموزش نديدهاند. فكر كردن يك مهارت است و آنها كه در زندگيشان به موفقيتهاي چشمگيري دست يافتهاند، سريع و حرفهاي اين مهارت را آموختهاند و به كار گرفتهاند.
با پيشرفت روز افزون دانش و فناوري و جريان گسترده اطلاعات ، مردم ما نيازمند آموزش خلاقيت هستند كه با خلق افكار نو به سوي يك جامعه سعادتمند قدم بردارند.همچنين مردم نيازمند يادگيري تفكر انتقادي هستند كه با استفاده از آن اطلاعات را سازماندهي ، طبقه بندي ، مقايسه و ارزشيابي نمايند و زمينـه را براي ارتقاو پيشرفت آن فراهم كنند.
علاقه به توسعة تواناييهاي تفكر انتقادي و خلاق درمحافل آموزشي پديدة جديدي نيست . چت مايرز مؤلف كتاب «آموزش تفكر انتقادي» معتـقد است منشأ چنين علاقه اي به آكادمي افلاطـون بر ميگردد . سقراط در 2500 سال پيش اهميت پرسش سؤالات عميق را كه موجب ميشوند انسان قبل از پذيرش ايـده اي به تفكر درآن بپـردازد و نيز اهميت جستجوي شواهد ، آزمايش دقيـق ، استـدلال ، فرضيـه ها وتحـليل مفاهيـم اساسي را نشان داد . روش او كه اينك بهتـرين راهبـرد آمــوزش تفكر انتقـاديمي باشد. روش سقراط به وسيله افلاطون و ارسطو دنبال شد.
تعاريف زيادي از متفكران و پژوهشگران علوم مختلف،درباره تفكر انتقادي و خلاق بيان شده است. تفكر انتقادي يعني قـدرت تنظيـم كليات( توانايي ايجاد يك چارچوب تحليلي) پذيرفتن احتمالات نوين (پرهيزاز پيشداوريها ) و توقف داوري ( ترديد سالم ، پرهيزاز تعجيـل درقضاوت )( مايـرز،1374 ، ص38 ) .
تفكر انتقادي به معناي يافتن نوعي از دانش و بينش است كه با آن بتوان با گسترش علوم همخواني يافته، فرصت آزادي دادن به فكر و انديشه است كه سبب ايجاد توانايي بحث و اظهار نظر در فرد مي شود. تفكر انتقادي جهت دهنده ذهن به تفكر است.
تفكر خلاق عبارتاست از فرآيند درك مشكلات ، مسائل ، كمبود اطلاعات و عوامل جا افتاده ؛ حدس زدن و فرضيه ساختن در مورد اين كمبود ها : ارزيابي و آزمون فرضيهها و حدس ها ؛ اصلاح و ارزيابي مجدد آنهاو بالأخره ارائه نتايج.(حائري زاده ،1382،ص18)
در همين راستا در اين مقاله در ابتدا به بيان مراحل آموزش تفكر انتقادي و خلاق، ضرورت ترويج تفكر انتقادي و خلاق همچنين موانع موجود بر سر راه آموزش اين دو نوع تفكر پرداخته ايم و در ادامه درباره ترويج عملي تفكر انتقادي و خلاق در جامعه و كابردهاي شيوه بهكارگيري اين دو نوع تفكر در پژوهش هاي علوم انساني مباحثي ارائه نموده ايم .در پايان نتيجه حاصل از ضرورت ترويج تفكر انتقادي و خلاق در جامعه امروز را بيان كرده ايم.
آموزش تفكر
ما معمولاً به مرور زمان فكر كردن را ياد ميگيريم و اين فرايند وقتي به مرور زمان باشد خيلي كند پيش ميرود، عمرمان كه تمام شد و همه موهايمان كه سفيد شد اگر در طول مدت عمر حواسمان به اين قضيه بوده باشد، تازه ياد ميگيريم كه چگونه فكر كنيم. در طول مدت عمر، ما معمولاً سعي ميكنيم عادتهايمان را طوري شكل بدهيم كه كمتر فكر كنيم يا به قولي فرايند فكر كردنمان كوتاه و محدودتر باشد. برنارد شاو اين موضوع را بسيار زيبا بيان كرده است: «مردم از فكر كردن متنفرند. دست به هر كاري ميزنند كه فكر نكنند. اما من با هفتهاي يكي دوبار فكر كردن، براي خودم اسم و رسمي دست و پا كردهام!» .
در زير مراحل آموزش تفكر و سپس به تفكيك مراحل آموزش تفكر انتقادي و خلاق آورده شده است.
الف) مراحل آموزش تفكر:
سه رهيافت را مي توان براي آموزش تفكر تلقي نمود :
1. آموزش مستقيم مهارتهاي تفكر: براي آموزش مستقيم تفكر به عنوان يك مهارت بايد در برنامه ريزي درسي ، جايگاه ويژهاي براي آن در نظر گرفته شود، به طوري كه به عنوان يك موضوع مستقل جايگاه واقعـي خود را بازيابد .
2. آموزش براي تفكر: اين رهيافت تفكر را به عنوان جزئي ضروري در آموزش تلقي كرده، تأكيد دارد كه فعاليتهاي تفكر بايد به عنوان بخشي از آموزش روزانه در تمام موضوعهاي مورد توجه قرارگيرد و مهارتهاي تفكر براي موفقيت هر فعاليت تـربيتي ضروري است .
3. آموزش دربارة تفكر: در اين رهيافت از فراگيران خواسته مي شود تا دربارة تفكر و مهارتهاي فراشناختي خود بينديشند. ( شعباني وركي ،1374 ،ص500 – 501 )
ريچارد پـل پنج راهبرد آموزش را تحت عنوان راهبردهاي جهاني آموزش كه فـراتـر از موضوع درسـي هستند معرفي ميكند:
1. نقش معلم
2. پرسش و پاسخ سقـراطي
3. نقش بازي و دوباره سازي ديدگاههاي مخالف
4. تجزيه و تحليل تجربيات
5. آموزش تفاوت ميان واقعيت ، ديدگاه و ارزشيابي و قضاوت منطقي به شاگردان.(آنجلي،1997 ،ص47 ) وايتـهد با كلام معـروف خـود كه : «يادگيري شاگردان بي فـايده است مگر اينـكه كتابهاي خود را گم كنند، جزوات خود را بسوزانند»و … تلويحاً به اين معنا اشاره دارد كه ثمرة واقعي تعليم و تربيت بايد يك فرايند فكري باشد كه از مطالعة يك رشته بهوجود مي آيد نه از طريق اطلاعات جمع آوري شده .( مايرز،1374 ،ص8 )
كانـت معتقد بودكهاساس معـرفت عبـارتاست از نظم بخشيـدن به اطلاعاتي كه از راه حـواس گردآوري ميشوند، پس منظور از تدريس تنها ارائـة اطلاعات به شاگرد نيست بلكه مقصـود از آن ياري بـه شاگـرد است تا اطلاعـات را كليـت بخشيـده و با معنـا سازد . معـلم بايد ذهن شاگرد را برانگيـزد تا تصـورات موجود در ذهن وي زنده شـود .(نقيـب زاده ،1367،ص141 )
نالس معتقـد است كه بـه منظـورايجـاد تحـولات اجتماعي، مربيـان تعـليم و تربيت بايـد دربارة نقش خود دوباره فكركنند و فعاليتهاي خود را بر آموزش مهارتها و روشهايي متمركز سازند كه شاگردان براي تحقيـق مستقل بدان احتياج دارند . ( مايـرز، 1374 ،ص7 )
ملاحظه مي شود كههميشه متفكران بر اين نكته تأكيد فراوان داشته اند كه تفكر قابل آموزش مي باشد و راه هايي نيز جهت تسهيل آن پيشنهاد نمودهاند.آنها معتقدند كه با فراهم آوردن شرايط مناسب، امكان دستيابي به اين مهارت بهخوبي فراهم مي شود. تفكر انتقادي و خلاق دو مقوله اي هستند كه مورد بحث در ميان بسياري از متفكرين بوده اند. بزرگترين و قدرتمندترين متفكرين دنيا هر دو نوع شيوه تفكر يعني تفكر انتقادي و تفكر خلاق را ماهرانه و استادانه به كار ميگيرند. بيشتر ما، آنجا كه بايد فكر كنيم، فيگور فكر كردن به خودمان ميگيريم؛مثلاً دستي زير چانه ميگذاريم و چشمها را به سقف ميدوزيم و مدتي سكوت ميكنيم و آنوقت پس از مدتي - كه در واقع كاري نكردهايم - حرفي ميزنيم كه يا انتقاد است به كار ديگران يا بيان عادتي است كه پيش از آن داشتيم يا اصولاً قضيه را موكول ميكنيم به بعد. ما براي خلق ايدهها و امكانات جديد باز ميگرديم به گذشته و مطلبي انتقادي را بار ديگر مورد تجزيه و تحليل قرار ميدهيم. اين نكته خيلي ظريف و ساده است و در عين حال خيلي هم مهم و پر قدرت. ما بايد ياد بگيرم كه چطور يك تفكر انتقادي خوب و يك تفكر خلاق دائمي داشته باشيم.
براي آموزش اين دو شيوه تفكر مراحل مختلفي پيشنهاد شده است كه در زير به طور مستقل به هر يك ميپردازيم:
ب) مراحل آموزش تفكر انتقادي:
ديـوئي در كتاب «چگونه فكر مي كنيم» ماهيت تفـكر انتقـادي را بـررسي كردهاست.به عقيـده او تفكر منطقي شامل دو مرحله است :
مرحله اول آن حالت شك ،ترديد، پيچيدگي و مشكل دماغي است كه درآغاز تفكر بـه كار مـي رود و عمـل كنجكاوي، تحـقيـق و پيـدا كردن مطالب و مـواد جهـت بيرون آمدن از آن حالت شـك و ترديد و پيـچيـدگي مرحله دوم آن مي باشد كه مراحل پنجـگانة حل مسـأله را در اين ارتباط پيشنهاد ميكند . وي ماهيت تفكر انتقادي را ترديد سالم معرفي ميكند. (مايرز، 1374،ص 15)
آلن بنسـلي درمقدمة كتاب «تفكرانتقادي در روانشناسي» بر قابل آموزش بودن تفكرانتقادي تأكيد كــرده، مي گويد همان طوركه شما مفاهيم وكار را دريك رشتة خاص فرا مي گيريد، مهارتهاي تفكر انتقادي هم قابل انتقال بوده وآموزش داده مي شود. (بنسـلي،1997،ص 8 )
چت مايـرز معتقد استكهروشهاي آموزش تفكر انتقـادي در رشته هاي مختـلف فـرق مي كند و بـايد بـه شيوههاي مختلف توسعه يابد،آموزش تفكر انتقادي به شاگردان شامل مبادلة اطلاعات نيست، بلكه بيشتر شامل آموزش ديدگاهها براي تجزيه وتحليل و تفهيم اطلاعات است. (مايـرز،1374 ،ص64)
تفكر انتقادي نيز مانند سـاير مهارتهاست ، هر فـرد شيوة خاص خود و توانمنديهاي خاص خود را دارد، ولي همه مي توانند با كسب آگاهي و آموزش آن را كسب كنند . در گذشته مي آموختيم كه چگونه مطالب خود را حفـظ كنيـم كه درك و ياد سپـاري بهتـري داشته باشيم؛اما اكنـون مي دانيم كه حفـظ كـردن مطالب براي افكار و مغزها بي فايده است و كمكي به درك اطلاعات نمي كند. ( آلفارو ،1995 ،ص140 )
واتـسـون و گـليـزر معتقدند توانايي تفكر انتقـادي، پردازش و ارزشيـابي اطلاعات قـبلي با اطلاعات جديـد و پيـامد و حاصل تلفيـق استدلال قياسي و استقـرايي با فـرآيند حل مسألـه مي باشد .تعريف واتســون و گليــزراز تفكـر انتقـادي پـايه اي بـراي آزمودن تفكر انتقـادي شـد كه امـروزه به طـور وسيـعي در سنجش تفكر انتـقادي به كار مي رود و براي اكثر محققيـن در رشتههاي مختلف علمي قابل قبـول است. ( هاون اشتاين و همكاران ،1996، ص 100-101 ) تبييـن اصول پنجگانة تفكر انتقادي بر اساس آراي واتسون – گليزر:
1. استنبـاط:
استنباط نتيجهاي است كه فرد از پديده هاي به وقوع پيوسته به دست ميآورد؛ مثلاً اگر چراغ هاي خانه اي روشـن باشد و از داخـل خـانه صداي موسيـقـي شنيده شود، شخص مي تـواند استنباط كند احتـمالاً كسي در خانه است. البته اين استنباط مي تواند درست يا نادرسـت باشد؛ مثلاً ممكن است اهل خـانه هنـگام بيرون رفتن چراغها و راديو را خاموش نكرده باشند.استنباط توانايي تشخيـص داده هاي درست از نادرست از ميـان اطلاعات داده شده مي باشد (واتسون و گليـزر ،1980،ص 32 ).
2. شناسايي مفروضـات:
مفـروض عبارتي است كه از پيش در نظـر گرفتـه ميشود، بديهـي فـرض شده يا بـراي پذيرفتـه شـدن پيشنهاد ميگردد . وقتي ميگوييد من در مـرداد ماه فـارغ التحصيل خواهم شد ، فرض مي كنيد تا مـرداد ماه زنده خواهيـد بود يا دانشكده ، فارغ التحصيـلي شما را در مـرداد اعلام خواهد كرد و مواردي ازاين قبيــل . شنـاسايي مفروضـات در حـقيقت تـوانايي تشخــيص مـفروضات پيشنـهـادي از عبارات بيانـي ميباشد ( واتسـون و گليـزر،1980، ص 44 ).
3. استنـتـاج:
در استنتاج از مقدماتي منطقي نتيجه يا نتايجي گرفته مي شود . در استنتاج پيش داوريهاي ذهني نبايد بر قضاوت و نتيجه گيري تأثير بگذارد؛ چرا كه اين فرآيند را از شيوة منطقي خـود خارج مي كند و باعث نتيجه گيري نادرست مي شود . دراستنتـاج حركت ذهني ازجزء به سوي كل مي باشد؛بـدين ترتيب كه از مقدمـاتي جزئي نتيجة كلي گرفته مي شود . همچنين دراستنتـاج توانايي تفكيك مقدمات و داده ها از نتيجة كلي حائــز اهميت است ( واتسـون و گليـزر ، 1980 ، ص61).
4.تعبير و تفسير:
تعبير و تفسير توانايي پردازش اطلاعات و تعيين اعتبار آنها مي باشد . در اين فرآيند بـايد قضاوت شــود كه آيا نتــايج به طور منطـقي از داده و مقدمـه هاي خود گرفتـه شده است يا خيـر؟ بنـابراين در تعبيــر و تفسيـر استنتاجي صورت نمي گيرد بلكه نتايج در دسترس ما مي باشد و موضوع مهم اين است كه داده ها و مقدمه هاتجـزيه و تحليـل شوند و برآورد شود كه آيا نتايج گرفته شده از آنها درست است يا نا درست ؟ ( واتسـون و گليـزر ، 1980 ، ص 72 )
5. ارزشيـابي استدلالهاي منطقي:
در موارد مهم تصميمگيري دربارة انتخـاب استدلالهاي قــوي و ضعيـف، مطلوبتـر آن است كه بتـوانيـم استدلالهاي قوي و ضعيف را تشخيص دهيم. يك استدلال منطقي وقتي قوي است كه هم مهم وهم در ارتباط مستقيم با سؤال باشد و يك استدلال وقتي ضعيف است كه مستقيماً در ارتباط با سؤال نباشد (حتي اگر از اهميت زيادي برخوردار باشد ) يا كم اهميـت باشد يا تنها با جنبههاي علمي و كم اهميـت سـؤال در ارتبــاط باشد ( واتسـون و گليـزر ، 1980 ، ص 89 ).
ج. مراحل آموزش تفكر خلاق:
ند هرمان معتقد است كه هدف آموزش بايد استفاده از تمام ويژگيهاي مغز باشد. آنچه مورد نياز است يك توازن بهتر و ارزش قايل شدن براي همه تواناييهاي تفكر است. بايد ياد بگيريم كه چگونه از اين تواناييها استفاده كنيم و اين تواناييها را براي تفكر و حل مسأله با بهكار گيري كل مغز در هم آميزيم.
مراحل تفكر خلاق: اولين مرحله فائق آمدن بر انسدادهاي ادراكي است به طور ساده تشخيص اين نكته كه حل خلاق مشكل مهارتي است كه مي تواند پرورش يابد. به كارگيري خلاقيت در حل مسألهكيفيتي نيست كه گروهي داراي آن و گروهي فاقد آن باشند. همانگونه كه «دائو» خاطرنشان كرده است كه: «نتايج پژوهشها نشان مي دهد كه پرورش خلاقيت مسألهافزايش توانايي فرد درآوردن امتياز بالا در آزمون ضريب هوشي (IQ) نيست،بلكه موضوع بهبود نگرشهاي ذهني فرد و عادات و پرورش مهارتهاي خلاقي است كه از زمان بچگي به صورت غيرفعال در گوشه اي پنهان شده است». (دائو ،1976 ، ص 60)
پژوهشگران به طوركلي هم رأي هستند كه حل خلاق مشكل چهار مرحله دارد:
1 .آمادگي: اين مرحله شامل جمع آوري اطلاعات، تعريف مشكل، ايجاد راهحلهاي جايگزين و بررسي آگاهانه تمام اطلاعات در دسترس است. تفاوت اصلي ميان حل خلاق مشكل به صورت ماهرانه و حل عقلايي مشكل اين است كه چگونه با اولين مرحله برخورد مي شود. حل كنندگان مشكل به صورت خلاق انعطاف پذيرتر و روان تر در جمع آوري اطلاعات وتعريف مشكل، ايجاد جايگزين و بررسي گزينه ها هستند. درحقيقت در اين مرحله است كه آموزش درحل خلاق مسأله مي تواند به طور قابل ملاحظه اي اثر بخش باشد.
2. تكوين: كهاكثرا شامل فعاليت ذهني ناآگاهانه اي است كه در آن ذهن، افكار غير مرتبط را به دنبال يك راه حل با هم تركيب مي كند و تلاش آگاهانه وجود ندارد.
3. روشنگري: زماني رخ مي دهد كه بصيرتي موجود باشد و يك راه خلاق به طور رسا بيان شود.
4 . تاييد: مرحله آخر كه شامل ارزيابي راه حل خلاق نسبت به برخي از ستانده هاي قابل قبول مي شود.
يكي ازمولفه هاي خلاقييت و يكي از خصلتهاي انسانهاي خلاق آن است كه ميان امور بيارتباط با هم، ارتباط برقرار ميكنند.
تشويق به حل مسايلي كه راه حلهاي كلاسيك ندارند، از مواردي است كه ميتواند در بهبود بخشيدن به تفكر خلاق در ميان افراد جامعه موثر باشد.
ضرورت خواندن انتقادي
خواندن متون در علوم مختلف بايد همواره همراه با ديدي منتقدانه باشد و فرد بتواند پس از خواندن متن به قضاوت درستي دست يابد.
پس از آن كه خواندن يا درك اوليه متن تكميل شد بايد آن را بار ديگر با نگاهي انتقادي خواند. خواندن نقدي به معناي در دست گرفتن شمشير و حمله به هر جمله اي كه با آن مواجه مي شويم، نيست،بلكه بايد تمرين كنيم تا نكات مهم يا درست بودن نكات مهم را تعيين نماييم. در انتها، مي توانيم قضاوت كنيم كه مطلب نويسنده كاملا به حق، نسبتاً به حق، يا نسبتاً نادرست يا صرفاً غلط بوده است.
برخي از پرسشهاي ضروري كه بايد هنگام خواندن نقدي مورد توجه قرار گيرد، بدين قرار است:
1) نكات اصلي واضح است؟
2) نكات اصلي يا نتيجه گيري ها با استدلالهاي پذيرفتني حمايت شدهاست؟
3) آيا ضعفهايي وجود دارد كه نويسنده به آن توجه نكرده باشد؟
4) اين اثر چقدر به هدف خود نزديك شده است؟
5) آيا مي توانيد از انتقاد خود با استدلالهاي مناسب دفاع كنيد؟
با استفاده از طرح اين پرسشها بهخوبي مي توانيم به تحليل موضوعي كه خواندهايم بپردازيم .امروزه خواندن انتقادي مطالب بسيار حائز اهميت است؛ زيرا افراد بايد بهخوبي قادر به تشخيص درستي يا نادرستي مطالب انبوه درباره موضوعات مورد نظرشان باشند.
ضرورت خواندن خلاق
موضوع خواندن به قدمتي تاريخ دارد. اگر سير تاريخي اين موضوع را بررسي كنيم، ميبينيم كه موضوع خواندن درازايي به اندازه تمدن انساني دارد. انسان همواره نياز داشته كه اطلاعاتش را با نوشتن، ثبت كند و بعد آنها را با خواندن به خاطر آورد و از آن استفاده كند. ما يك خواندن معمولي داريم كه به آن خواندن روزمره ميگويند تا شخص بتواند اطلاعاتي بگيرد و با آن اطلاعات اهداف و نيازهاي خود را تامين كند و يك خواندن خلاق. جامعه ما بهظاهر ميتواند خواندن اطلاعاتي را تاحدي كه نياز دارد، انجام دهد البته دراين زمينه دچار بحران هستيم. در مسأله خواندن خلاق بحران ما بيشتر است. چون به هر حال ما جامعهاي هستيم كه از عصر شفاهي وارد عصر نويسا (مكتوب) شدهايم و آنچه مكتوب ميشود بايد خوانده شود. ما حدود ۱٦ ميليون نفر دانشآموز داريم اما از اين جامعه دانشآموزي فقط يك يا دو درصد به خواندن خلاق ميپردازند و ٩٨ درصد با آن بيگانهاند.
خواندن خلاق با هنر و ادبيات ارتباط دارد. عنصر لازم و سرشت اصلي حس زيباييشناختي است؛ پس اولين پارامتر خواندن خلاق، همين حس است. وقتي با خواندن خلاق اين حس در فرد به وجود آيد، از خواندن لذت ميبرد، روانش را پالايش ميدهد و اين پالايش روان باعث ميشود پاسخهايي كه در هر زمينهاي به جامعه خودش ميدهد، انديشهورتر و عميقتر باشد.
موضوع بعدي كه در خواندن خلاق بسيار اهميت دارد، تفكر انتقادي است. يكي از عناصر اساسي خواندن خلاق، ايجاد تفكر انتقادي در افراد است؛ مثلاً وقتي با يك شعر، احساساتي درباره زلزله بم بيان ميشود، اين شعر ميتواند احساسي را برانگيزد و سبب ميشود كه مخاطب از منظري منتقدانه به خود نگاه كند و بگويد نقش من به عنوان يك انسان نسبت به همنوع چيست. اين شيوه، تفكر انتقادي و پرسشي است كه خواندن خلاق ايجاد ميكند و ميتواند تأثيرات اجتماعي، سياسي، اقتصادي داشته باشد.
ويژگي بعدي در خواندن خلاق، تخيل است. در خواندن خلاق به هر حال نيروي تخيل درگير ميشود. نيروي تخيل سهم بسزايي در ساختن جامعه دارد.( محمدي ، 1384،ص2)
بهروشني مي توان ضرورت خواندن خلاق را در همه جاي زندگي روزمره افراد مشاهده كرد و بنابراين نياز است كهافراد به خوبي با اين سبك خواندن آشنا شوند و روش خواندن خلاق را بهكار گيرند.
ضرورت ترويج تفكر انتقادي و خلاق:
رشد فزاينده اطلاعات، سبب شده است كه هر انساني از تجربه و علمو دانشي برخوردار باشد كه ديگري فرصت كسب آنها را نداشته باشد؛لذا به جريان انداختن اطلاعات حاوي علم و دانش و تجربه در بين انسانها يكي از رموز موفقيت در دنياي امروز است. هيچكس قادر نيست به ميزان اطلاعات واقعي هر كس كه در گوشه ذهن او نهفته است پيببرد. اين اطلاعات زماني به حركت درميآيد كه انگيزهاي قوي سبب رها شدن آن به بيرون ذهن مي شود.
آنچهدر ارتباط بااطلاعات در دنياي كنوني ارزشمنداست، توانايي پردازش اطلاعات است .به گفتـة تافلـر پس ازعصر شكار و عصر ثروت ، اكنون عصر دانـايي است ، پس در اين عصر قـدرت دست كسي است كه اطلاعات بيشتـري دارد و بي گمان منظور كسي است كه توانايي بيشتـر در پـردازش و بهـره گيري از اطلاعات داشته باشد.
امروزه به واسطـة فـن آوري اطلاعات و ارتباطات ، اطلاعات بهوفور در دسترس همگان قرار دارد. اطلاعات هنگامي داراي ارزش است كه تبديل به دانش گردد و دانش براي توانايي ابداع فرد، منبعي ارزشمند است. (بلينـگـرو اسميـت ،2001: 8)
دنياي مدرن امروز نياز به تفكر انتقادي دارد؛چون براي افرادي كه در جامعه مدرن زندگي مي كنند، آرا و نظرات و مدهاي مختلفي پيشنهاد مي شود و اين فرد بايد از ميان آنها يكي را انتخاب كند، اينها را نقد و بررسي كند و بعضي را كنار بگذارد و آنچه بهترين است ، انتخاب كند.
با توجه به شرايط و جو موجود در زندگي امروز بسياري از متفكران درصدد ارائه مطالبي در توجيه اهميت و ضرورت ترويج اين نوع تفكر بر آمدهاند؛ به عنوان مثال پائـولـو فـريـرهاز متفكران انتـقادي معاصر تفكر انتقادي را هدف آموزش و پرورش تلقي مي كند.وي به جاي واژة تـفكــر از تـعـمـق استفاده كرده و از آموزش وپرورش متداول انتقاد نموده و مي گويد : «آموزش و پـرورش تبديل به نوعي عمل ذخيـره سازي شده است كه در آن دانش آمـوز ذخيـره كننـده و معلم ذخيره سپـار است و بـه جاي برقـراري ارتبـاط دو جانبـه، معلم اعلاميه هايي ارائه مي كند كه دانش آموز صبـورانه آنها را دريافت حفـظ و تكرار مي كنـد . اين مفهوم بانك داري در تعليم و تربيت است كه دامنة عمل براي دانش آموز تنـها محدود به دريافت ، پـر كردن و ذخيره سازي اطلاعات مي باشد ». فـريره به عنوان يك راه ديگر بـراي برنـامه ريزي درسي، رويكـرد آزاد منشانه را پيشنهاد ميكند. تأكيد اين رويكرد به طور خلاصـه برتفكر نقـادانـه بر اساس واقعيتـهاي عينـي در زندگي فـرد است.
بر خلاف روش بانكي، روش طرح مسأله كه توسط فريره مطرح مي شود ، مستلزم تبادل افكار و عقايد ازطريق گفتگو است كه معلم و شاگرد هر دو در پژوهش نقادانه همراه يكديگرند و به ايـن ترتيـب آنها بـه تفكر انتقادي دربارة زندگي خـود برانگيخته مي شوند . اين فرايند نهايتـاً بـه «پراكسيس» يعني عمل براساس تفكر انتقادي منجر مي شود كه در روش فريره هـدف محـسوب ميشود. ( پـوزتر ، 1372 : 38 ) وي به اين ترتيب خواسته است كه اهميت روز افزون اين نوع تفكر را متذكر شود و در عين حال راه حلي براي پرداختن به آن ارائه دهد.
با وجود اينكه سالهاي درازي است كه مفهوم و ضرورت ايجاد تفكر انتقادي در بين محصلان مطرح شده است، محصلان ما هنوز جرأت نميكنند كه بگويند«من»، معمولا ميگويند «ما». دانشآموز اما بايستي بتواند «من» بگويد، تشويق شود كه نظر خود را داشته باشد، با ديگران از جمله با آموزگار خويش بحث كند و نترسد از آنچه حقيقتش ميداند، دفاع كند.«ميانديشم، پس هستم!» بدا به حال مردماني كه در ميان آنان عكس اين سخن صادق باشد: هستم، چون نميانديشم.
تحقيقات نشان داده است كه تفكر انتقادي در ميان دانشجويان ما نسبت به دانشجويان هم رشته در كشورهاي ديگر تا حد قابل توجهي پايين است؛ يعني بيشتر دانش آموزان و دانشجويان ما در حين تحصيل، به دنبال گرفتن مدرك بودهاند و نه تجهيز خودشان به مهارتهاي فكري. اصولاً چنين آموزشهايي به دانشآموزان و دانشجويان ما كمتر داده ميشود و معمولاً از آنها ميخواهند يا وادار ميشوند جزوه بردارند، يا جزوه رد و بدل كنند، كتاب بخرندو مطالبي را حفظ كنند. در صورتي كه درفرايند يادگيري تفكر انتقادي به دانشجويان آموزش ميدهند كه مطلب را بخوانند، آن را درك كنند و تجزيه و تحليل كننده؛ يعني تفكر انتقادي را ياد بگيرند و به كار هم ببرند.
چرا تفكر انتقادي بايد قسمتي از تمام دروس باشد؟
امروزه هم استادان و هم شاگردان اطلاعات فراواني در دست دارند. استادان گاهي اوقات از دانستن اينكه چگونه همه اين پيشرفت ها در رشته هاي تحصيلي آنها ميتواند براي تعيين موارد مورد نياز شاگردان بهدست آيد ، نااميد مي شوند . شاگردان يورش عصر اطلاعات را حتي شديد تر از استادان خود احساس مي كنند و كمتر ميتواننداز عهده تحمل فشار آن و فهم دنياي پيچيدهاش بر آيند.استادان ميتواننداز طريق پيشنهاد چارچوبها و نظرگاه هاي تحليل براي دسته بندي كردن امور تفكر انتقادي درباره آنها شاگردان را در رويارويي با اين پيچيدگي كمك كنند.
تواناييهاي تفكر انتقادي شاگردان طي تحصيل بدون كمك استادان صرفاً با گوش دادن بهوجود نميآيند.استادان بايد بدانند كه منظورشان از تفكر انتقادي چيست؟ و بايد فرصت هايي را براي تمرين مهارتهاي تفكر انتقادي تدارك ببينند. آنها بايد از طريق منسجم كردن چارچوبهاي تحليلي ، در ميان گذاشتن روشهاي حل مسأله خود با شاگردان ، صحبت با همكاران و شركت در سمينارهاي آموزشي، مسئوليت آموزش مهارتها و روشهاي تحقيق و بررسي انتقادي را بپذيرند علاوه بر آموزش مهارتهاي واضح تحليلي ، استادان بايد جنبه هاي رفتاري تفكر انتقادي، مانند منابع فطري علاقه ، اعجاب و كنجكاوي شاگردان را پرورش دهند.(مايرز ،1384، ص 45)
ترويج تفكر خلاق
از طرف ديگر نيز فرد بايد تفكري خلاق داشته باشد كه در هنگام مواجهه با چالشها بلافاصله بتواند بهراه حلي نوين دست يابد كه او را در خروج از مشكل ياري رساند.براي جبران نقطه ضعف ها و نقائص آموزشي و همگام شدن با پيشرفت هاي سريع علوم لازم است از مهارتهاي خلاقانه حل مسأله بهره جست. سيستمهاي مدارس ما؛ از كلاس اول تا دانشگاه همگي، بر اين نكته تأكيد دارند كه به جاي استفاده از قدرت شگفت انگيز مغز براي ايجاد افكار جديد و تبديل آنها به واقعيت، به ذخيره اطلاعات بپردازيم. هميشه به ما فنون يا روشهاي ديكته شده حل مسأله را آموخته اند كه از آن به عنوان روش «كند و پر زحمت » نيز ياد شده است؛ ليكن امروزه ما در دنيايي زندگي مي كنيم كه در حال تغيير و تحول است ؛ دنيايي بسيار پيچيده ،دنيايي كه با مسائل بسيار دشوار روبهرو است؛ بنابراين همگان نيازمند كسب مهارتهاي تفكر خلاق، قابل انعطاف و دقيق هستند تا علاوه بر رويارويي با چنين مسائلي قادر به يافتن راه حل هايي براي پيشبرد فيزيكي و اجتماعي محيط خود باشند. با بهرهگيري از تفكر خلاق، قادر خواهيم بود به آن دسته از تحولات اساسي كه مدارس و دانشگا هها ي ما براي توسعه آموزش براي تمام فراگيران به آن نياز دارند، دست يابيم.
از آنجا كه مهارتهاي حل خلاقانه مسأله افكار تحليلي و تخيلي را در هم ميآميزد، باعث ايجاد تعادل در تفكر مي شود. مهارتهاي تفكر خلاقانه به افراد اين امكان را مي دهد كه علاوه بر قبول تغييرات ، خود را با آن وفق دهند.تفكر خلاق ناگزير است خود را با تغييرات وفق دهد . اگر تغيير تنها يك امر موردي و بي اهميت در زندگي بود ، هيچگاه نياز به مهارتهاي تفكر خلاق احساس نمي شد . تفكر خلاق اين امكان را به ما مي دهد كه عقايد خوب ديگران را تشخيص داده و از آنان حمايت كرده و از مزاياي آن سريعتر بهره مند گرديم.
جنبه هاي مختلف تفكر در فرايند حل خلاقانه مسأله مهم و ضرورياست؛مثلاً حين ارزشيابي و قضاوت تفكر خلاق براي غلبه بر اشتباهات و مشكلات لازم مي شود و حتي زمانيكه با آدمهاي پيچيده سرو كار داريم ، زمان سرو كار داشتن با تحول ، هنگام طرح ريزي كردن و پرورش اهداف براي آينده نيز تفكر خلاق ضروري است.
موانع تفكر انتقادي و خلاق و راه حل آن:
در مطالب ارائه شده در بالا به ضرورت ترويج تفكر انتقادي و خلاق به عنوان دو جزء لاينفك آموزش اشاره شد؛اما هميشه بر سر راه هر نظريه اي موانعي وجود دارد كه رشد و پيشرفت آنرا با مشكل مواجه مي كند . در زير به برخي از موانع عمده بر سر راه تفكر انتقادي و خلاق اشاره ميكنيم.
موانع تفكر انتقادي:
1. انگيزه : تا زمانيكه شاگردان انگيزه اي براي بهكار گيري تفكر انتقادي نداشته باشند، تعليم چارچوبي براي تجزيه و تحليل ، كاري عبث خواهد بود. شاگردان بايد به اتفاق استادان خود فعالانه با مسائل و مشكلات واقعي در ستيز باشند. پرداختن به جنبه هاي علمي و رفتاري تفكر انتقادي بهتر از موعظه و سخنراني درباره آن است. .(مايرز ، 1374 ، ص 70)
2. نگرش و ديد كنوني افراد : بزرگترين مانع در سر راهآموزش تفكر انتقادي نگرش و ديد كنوني افرادميباشد. افراد مختلف اعم از شاگردان و دانشجويان و ... همانند لوحه هايي عاري از نوشته و صرفاً براي پذيرش عقايد استادان وارد محلهاي آموزشي نمي شوند. آنها از دوران كودكي بينش ، طرز تفكر و روشهاي حل مسأله خود را تنظيم كرده اند . فراگيري تفكر انتقادي شامل توسعه فرايندهاي فكري از طريق سير به ماوراي نگرشها و تصورات خودمحور و تجربه حسي است و استادان نقش اساسي در توسعه اين فرايند دارند.(مايرز ، 1374 ، ص 72)
3. انتقال از تجربه عيني به امور انتزاعي : يكي از مشكلات دشوار در آموزش تفكر انتقادي ،چگونگي كمك به شاگردان در فاصله گرفتن از عقايد و ارزشهاي خود است، تااز اين طريق قادر باشند انواع انتزاعي تر تصور را بهكار گيرند. در انتقال تفكر عيني به انتزاعي نكته مهم ، ترتيب آن است : اول تجربه عيني و بعد انتزاعي ولي روشهاي آموزش سنتي بر عكس است .(مايرز ، 1374 ، ص؟)
4. پرورش علاقه در افراد : بدون علاقه ، رشد فكري امكان نخواهد داشت و علاقه جزء لاينفك توجه و درك كردن است.
برخي از روشهاي تشويق علاقه : الف) طرح مسائل تعجب آور و سؤال برانگيز ب) استعاره و تمثيل ج) پرسش و پاسخ.(مايرز ، 1374 ، ص 78)
5. رشد تدريجي مهارتها : شاگردان بايد به تمرين تفكر انتقادي بپردازند . براي اين كار شاگردان بايد با عمليات ساده اي چون خلاصه كردن ، شناخت مسائل اساسي و مفاهيم كليدي و يادگيري پرسش مناسب شروع كنند، سپس مي توانند به مهارتهاي پيچيده تري چون شناخت فرضيات و ايجاد و نقد مباحث بپردازند. فراگيري تفكر انتقادي همانند رشد ديگر تواناييهاي فرد است و بايد براي تسلط بيشتر پيوسته در سطوح پيچيده آن را تمرين كرد. آنها بايد بدانند كه درگير موضوعات واقعي اند نه اينكه صرفاً لحظات فكري را مي گذرانند.(مايرز ، 1374، ص 82)
6. عدم وجودجو اعتماد و حمايت: در تدريس هر استادي حمايت و تشويق به اندازه تهيه محتواي درس يا ايجاد چارچوبهاي تجزيه و تحليل در شاگردان اهميت دارد.(مايرز، 1374 ، ص ؟)
متفكران مي گويند كه آموزش و پرورش بدون فلسفه و تفكر همراه با تأمل است؛ يعني همه حفظ مي كنند، بعد امتحان مي دهند و نمره مي گيرند و فراموش مي كنند. روشهاي فلسفي يا سقراطي بايد وارد آموزش و پرورش شوند تا افراد را وادار كنند از كودكي فكر كردن را ياد بگيرند، تفكر به روشهاي مختلف را ياد بگيرند. تفكر انتقادي به روش خلاق و تفكر مراقبتي را ياد بگيرند. تنها راه وارد كردن تفكر انتقادي در داخل جامعه از طريق آموزش و پرورش و نهادينه كردن آن است.
اصل ديگري كه در مبحث كاربردي و عمومي كردن تفكر انتقادي وجود دارد، تغيير نقش آموزشگر است. منظور تغيير نقش دادن معلم يا استاد است؛ چنانكه جان ديويي پيشنهاد مي كند معلم نقش قبلي خود را از دست مي دهد و به عنوان يك دوست و رفيق يا رابط در كنار دانش آموزان يا دانشجويان قرار مي گيرد و آنها را وادار به تفكر مي كند.او حفظ كردن را توصيه نمي كند و همان طور كه سقراط افراد را وادار به حل مسأله يا استنباط رياضي مي كند، معلم جديد سعي مي كند به ديگران بياموزد خودشان حقيقت را كشف كنند، تا اين ملكه ذهن شان شود و هميشه برايشان باقي بماند. معلم بايد راهي را براي شنونده باز كند كه شنونده بتواند بسادگي به فعليت برسد. در اين جا وقتي دانش آموزان به رديف و پشت سر هم نمي نشينند بلكه در يك حلقه دور كلاس مي نشينند و حلقه اي براي تحقيق يا كند و كاو تشكيل مي دهند.در اين حلقه دانش آموزان حق دارند از معلم سوال كنند، نقد كنند، دليل بخواهند، دليل ارائه دهند و كلاس با يك گفتگو به سوي يافتن حقايق و معاني پيش مي رود و البته آنها ياد ميگيرند وقتي نقدي بر آنها وارد مي شود، عصباني نشوند و تامل كنند و از دوستان خود دليل بخواهند و همين طور وقتي نقدي بر ديگران وارد مي كنند دليل ارائه دهند و انتقادات خود را طوري منتقل كنند كه دوستان يا معلم خود را ناراحت نكنند و آنها در واقع يك نوع گفتگو را در كلاس مي آموزند؛بنابراين فراگرفتن اين نوع تفكر و به كار گرفتن آن در طول مدت زندگي و در هنگام انتخاب شغل و گذراندن دورهي كاري بسيار مهم است و مطمئن باشيد كه بسيار به درد همه افراد جامعه ميخورد.
همانطور كه گذشت موانع موجود بر سر راه تفكر انتقادي و خلاق راه را بر گسترش اين دو نوع تفكر بستهاند . اما آيا اين موانع ، قابل بر طرف كردن نيستند؟تمام موانع ذكر شده همراه با راه حل رفع آنها آورده شده اند و كاملا مشخص است كه اينها موانعي هستند كه خود ما ، سيستم ما و ...بر سر راه پيشرفت تفكرمان قرار دادهايم. كافي است بجاي نوشتن ، شعار دادن توضيح دادن و توجيح نمودن ، به حل اين مشكلات بينديشيم و در كوتاه ترين زمان به اصلاح سيستم آموزشمان بپردازيم .
سالهاي متمادي است كه در مورد محاسن اين دو نوع تفكر و ارزش آنها ، متفكران به بررسي و پژوهش مشغولند و سالهاست كه اين دو روش مورد توجه هستند. ضرورت تفكر انتقادي و خلاق ، مدت زيادي است كه بر همگان روشن شده و زمان عمل مدتهاست فرا رسيده است؛بنابراين بايد كوشيد كه قبل از اينكه فرصتهاي پيشرفت رااز نسل آينده بگيريم ، با استفاده از آرا و نظرات متفكران اين دو زمينه ، به گسترش و توسعه آن اقدام كنيم.
موانع تفكر خلاق :
1. فرضيات نادرست: در سن 5 سالگي 90 درصد افراد خلاق هستند؛ در حاليكه در سن 17 سالگي اين مقدار به 10درصد كاهش مي يابد . اين در حالي بوده كه افراد آموزشي براي گسترش خلاقيت نديده بودند؛ بنابراين در سنين پايينتر خلاقيت بيشتر است؛ زيرا هنوز موانع تفكر خلاق به افراد آموزش داده نشده است. نحوه نگرش به خلاقيت تأثير بسزايي در ميزان خلاقيت افراد دارد.پس بايد اعتقاد بر اين باشد كه همهمي توانند خلاق بوده، با آموزش قادر به ابراز خلاقيت باشند. نقطه مقابل اين تفكر مانع جدي در راه تفكر خلاق است. (حائري زاده ، 1382 ، ص 95)
2. صرفاً يك پاسخ صحيح وجود دارد : زمان حل مسأله نبايد فرض بر اين باشد كه تنها يك پاسخ صحيح وجوددارد، چرا كه اين فرض باعث ايجاد مانع ذهني شده و خلاقيت را در فرد كاهش مي دهد. (حائري زاده ، 1382 ، ص 103)
3. نگاه به مسأله بهصورت مجزا : اين مسأله براي افراد متخصص صادقتر است؛ زيرا آنها در حوزه كارشان دائما بادستهاي از مسائل سرو كار دارند و به افقهاي جديدتر تفكر توجهي ندارند.آنها بايد هر بار به مسائل تخصصيشان با ديد جديد و نويي توجه كنند و تغيير طلب باشند. (حائري زاده ، 1382 ، ص 104)
4. تبعيت از قواعد: يكي از موانع تفكر خلاق انديشيدن در قالبهاي خاص و ترس از رها كردن اين قالبهاي ثابت و قراردادي است و براي اينكه اين مانع ذهني بشكند بايد به دانش آموزان آموخت كه گاه براي حل مسأله بايد چهارچوبهاي ثابت و حاكم را شكست و از آنها خارج شد. همچنين بايد به والدين و مربيان آموخت كه هرگونه عدول دانش آموز و فرزند از چهارچوب خطرناك نيست و نبايد بيدليل مانع از خلاقيت نوجوانان در تفكر و عمل شد. (حائري زاده ، 1382 ، ص 106)
پيش از ايجاد باورهاي نوين ضروري است كه موانع موجود را زير سوال ببريم . اگر از زير سوال بردن سنتها يا معيار هاي اختياري بترسيم، مطمئناً فرصتهاي تفكر خلاقانه را از دست خواهيم داد .
5.تفكر منفي : منفي گرايي و انتقاد و بهانه جويي ، تمسخر و تحقير موانع ذهني هستند كه آثار تخريبي مضاعفي دارند؛ بنابراين بايد آموخت كه افكار خلاقانه را ارج نهيم و خلاقيت ديگران را پشتيباني كنيم. (حائري زاده، 1382، ص 109)
6. پرهيز از خطر يا ترساز شكست: عدم خطرپذيري زماني خود را بروز ميدهد كه ما بيش از حد قانونگرا، ايرادگير يا نگران باشيم. اين عدم خطرپذيري مانعي است در برابر افكار نو و جديد. (حائري زاده ، 1382 ، ص 113)
7. گريز ازابهام: موقعيتهاي مبهم ممكن است بهسوء تفاهمات و تناقضهاي جدي منجرشوند و بنابراين سعي داريم كه از آنها پرهيزكنيم. بايد بياموزيم كه براي رفعيكموقعيت مبهماز زواياي مختلف به آن بنگريموبهذهن ناخود آگاهمان اجازه دهيم كهدرباره آن ابهام بينديشدوراهحلمناسبي برگزيند. (حائريزاده، 1382، ص 116)
تقويت تفكر خلاق
ميتوانيم خلاقيت ديگران را با ارائه بازخورد هاي مثبت و بازي با افكار تشويق كنيم؛ به عبارت ديگر با ايجاد محيط اجتماعي حمايتگر و ايجاد محيط فيزيكي پر تحرك، براي افراد در هر گروه سني خلاقيت را به همراه آوريم. خلاقيت خلق الساعه نيست و براي آن بايد برنامه ريزي كرد. تفكر مثبت و جستجوگر را تمرين نمود ، درحين آموزش خطر پذير بود و نگرش بهوجود آورد. هدف اصلي آموزش جمع آوري دانش نيست بلكه يادگيري تفكر خلاق است.
ترويج عملي تفكر انتقادي و خلاق در جامعه ايران
زمانيكه به مرحلهاي ميرسيم كه آموزشي را در سطح وسيع بهطور عملي اجرا كنيم، بايد تمامي جوانب را در نظر گرفته و كنترل امور را بدرستي در دست داشته باشيم. در آموزش عملي تفكر انتقادي و خلاق بايد به اين نكته توجه شود كه آموزش صورت گرفته مصداق اين بيت نشود :
خشت اول چون نهد معمار كج تا ثريا ميرود ديوار كج
در هر آموزشي نيازمند برنامه ريزي صحيح ، زمانبندي، ايجاد آمادگي ذهني در افراد، جهت تغيير نگرشها و الگوها هستيم كه اين خود مي تواند موضوعي براي نوشتن مقالات و كتابهاي زيادي باشد؛اما در زير نهادها و سازمانهايي كه بايد در اين زمينه تغيير الگو دهند و بهطور عملي آموزش تفكر انتقادي و خلاق را بر عهده گيرند، ذكر ميشود.
خانواده
بنيان فكري هر انساني ابتدا در خانواده شكل ميگيرد؛ بنابراين پدر و مادر در شكلگيري شخصيت متفكر و خلاق فرد نقش اساسي دارند و ميتوانند زمينه تفكر را براي سالهاي آتي در شخصيت كودك شكل دهند؛ بنابراين پايهايترين آموزشهاي عملي بايد در بين خانواده ها صورت گيرد. كتابهايي كه با زبان ساده همراه با ذكر مثالهاي عيني به آموزش گام به گام تفكر انتقادي و خلاق بپردازند و همچنين تأسيس مراكزي كه بتوانند دورههاي كوتاه مدت آموزشي براي خانوادهها برگزار نمايند و آنها را با پرورش صحيح اين دو نوع تفكر در فرزندانشان آشنا كنند. اين نوع فعاليتها در كشورهاي صنعتي صورت گرفته و نتايج آن نشان دهنده افزايش ميزان بهكار گيري تفكر انتقادي و خلاق در سالهاي آتي در بين دانش آموزان بوده است.
مدرسه
خانه دوم هر فرد مدرسه است و پس از خانواده نقش اساسي در پرورش استعداد و خلاقيت فرد را مدرسه بر عهده دارد. دو نكته قبل از شروع مرحله عملي آموزش تفكر انتقادي و خلاق بايد در مدارس مورد توجه قرار گيرد :
1. منابع آموزشي مناسب جهت آموزش تفكر انتقادي و خلاق به معلمين و دانش آموزان
2. معلمين آموزش ديده و خبره ، با توان تربيت افراد منتقد و خلاق
پس در جامعه ايران قبل از هر چيز بايد به سراغ منابعي براي آموزش تفكر انتقادي و خلاق به معلمين رفت و سپس اين آموزشها را در برنامه هاي آموزشي ضمن خدمت اين قشر گنجاند و معلمين خبره را به سراغ ذهنهاي آماده پذيرش دانش آموزان فرستاد.آموزش صحيح به معلمان مهمتر، گام در جهت پرورش نسل خلاق و منتقد آينده است.
دانشگاه
بزرگترين وظيفه دانشگاهيان ، پژوهش و تحقيقات است . پيدا كردن منابع علمي مورد اطمينان و قابل استناد در ايران ، ارائه روشهاي صحيح آموزشي ، تدوين كتابهايي با سبكهاي متنوع آموزشي براي اقشار مختلف جامعه از جمله مهمترين فعاليتهايي است كه دانشگاهها عهده دار آن مي باشند. بار سنگين مسئوليت ترويج آموزش تفكر انتقادي و خلاق در جامعه امروز بر عهده پژوهشگران و محققان دانشگاهي كشور است كه قبل از هر چيز بايد در پي يافتن منابع لازم براي شروع يك اقدام گسترده عملي در آموزش اين دو نوع تفكر باشند. تنها تعداد معدودي كتب ترجمه شده و پايان نامه هاي كارشناسي ارشد در اين زمينه، نمي تواند نياز آموزشي اين موضوع را فراهم كند؛ بنابراين بيش از هر چيز نيازمند تدوين و تأليف منابع لازم مي باشيم. از طرف ديگر ضرورت آموزش تفكر انتقادي و خلاق در بين قشر دانشگاهي كشور در اولويت قرار دارد؛ زيرا اين افراد بايد قبل از اقدام به تدوين منابع ، توانايي هاي لازم را كسب نموده باشند تا بتوانند با بينش صحيح به اين امر مهم بپردازند.
محيط هاي كاري
حضور بسياري از افراد جامعه در محيط هاي كاري يكنواخت سبب شده است كه اين قشر كمتر به سمت توسعه توانايي ها و استعدادهايشان سوق پيدا كنند. در نظر گرفتن ساعتهاي آموزشي در جهت ايجاد علاقه و افزايش توان فرد در بهكارگيري تفكر خلاق و رشد تفكر انتقادي، مي تواند زمينه ساز تحولي نوين در تغيير ساختار يكنواخت مشاغل باشد.
همانطور كه ملاحظه مي شود در ترويج عملي تفكر انتقادي و خلاق در ايران، نيازمند زمان كافي جهت انجام بررسيهاي دقيقتر و كاملتري مي باشيم تا بتوانيم برنامه ريزي درستي براي فراهم سازي شرايط آموزشي در بين اقشار مختلف جامعه داشته باشيم.
كاربرد هاي تفكر انتقادي و خلاق در پژوهش هاي علوم انساني
فردي كه با ذهني خلاق پرورش يافته و با ديدي منتقدانه به محيط اطرافش مينگرد مي تواند بخوبي مشكلات را بشناسد و به تحليل و ارزيابي روشهاي حل مشكل بپردازد؛ بنابراين در پژوهشهاي علوم انساني يكي از نيازهاي اساسي پژوهشگران داشتن ذهني متفكر ، نقاد و خلاق است.
كاربرد هاي تفكر انتقادي و خلاق در پژوهشها
1. بالارفتن توان پيدا كردن و انتخاب موضوعات مهم و قابل بررسي جهت اقدام به پژوهش
2. افزايش توانايي تجزيه و تحليل مطالب انتخابي و تعيين ميزان صحت و سقم آنها
3. رشد توان سنجش و ارزيابي منابع متنوع علمي ايراني و خارجي و تطبيق آنها با شرايط كنوني جامعه
4. بهبود نگرشها در بهكارگيري شيوه هاي متنوع پژوهشي، تحقيقاتي و آموزشي
در مجموع بهكارگيري شيوه هاي تفكر انتقادي و خلاق باعث طي مراحل صحيح انجام پژوهش مي شود.
نتيجه گيري
آنچه از نظر گذشت ، خلاصه اي از نيازها و موانع موجود در زمينهگسترش تفكرات خلاق و نقادانه بود كه از ضروري ترين اجزاي آموزش و پرورش امروزي ميباشد؛ آنچه مدتهاست مورد توجه متفكران ساير ملل است .بحث و بررسي در زمينه گسترش و ترويج تفكر انتقادي و خلاق در ايران سابقه چنداني ندارد و آنچه در اين مقوله بيان شده است تنها نوشتارهايي بوده كه تقريباً در اكثر موارد به مرحله اجرا نرسيده اند.
ضرورت ترويج اين دو تفكر را بهخوبي مي توان درفرايند موفقيت هاي افرادي ديد كه آگاهانه به يادگيري شيوه هاي اين دو نوع تفكر اقدام كرده اند. آنها با توجه به گسترش روزافزون اطلاعات و توسعه علوم مختلف، از راههاي گوناگون به افزايش تواناييهاي علمي خود پرداختهاند و در مدتي كوتاه افرادي خلاق و نوآور و متفكراني با ديد انتقادي گسترده، گشته اند كه بهخوبي توانستهاند نيازهاي اطلاعاتي و نگرشي خود را تأمين نمايند. آنچهدر جامعه امروز ما، نياز است برنامه ريزي دقيق و گنجاندن اجباري دروس و مطالبي است كه گسترش دهنده خلاقيت و نقد در بين افراد جامعه باشند.بايد با توجه به تجربيات گذشته، در راه آموزش تفكر انتقادي و خلاق گام برداريم. در اين ميان آموزش و پرورش مهمترين و كليدي ترين نقش را بر عهده دارد؛ زيرا پرورش نسل آينده را در برنامه ي كار دارد. از نقش مهم پژوهشهاي دانشگاهي نيز نبايد غافل شد و بايد زمينههاي لازم براي رشد و گسترش اين تفكرات را در دانشگاهها پيريزي نمود و از توانايي بالاي استادان در اين زمينه حداكثر بهره را گرفت. در اين ميان نقش علوم انساني در ميان ساير علوم در اين زمينه پر رنگتر بايد باشد؛ زيرا آموزش و برنامهريزي براي آن از جمله وظايف خطير پژوهشگران علوم انساني است. اميد است كه تنها شاهد برنامهريزي بر روي كاغذ نباشيم و به اجراي برنامههاي عملي در زمينه گسترش مهارتهاي خلاق و نقادانه در ميان دانش آموزان، دانشجويان و حتي استادان بپردازيم و در آينده نزديك شاهد شكوفايي تواناييهاي نهفته افراد جامعه باشيم.
منابع
باتامور ،تام (1373) مكتب فرانكفورت ،ترجمه محمود كتابي ، چاپ اول ، قم، پرسش.
حائري زاده ، خيريه بيگم (1382) تفكر خلاق و حل خلاقانه مسئله، چاپ سوم، تهران ، نشر ني .
حسيني ، علي اكبر ( 1348 ) تفكر خلاق ، چاپ اول ، دانشگاه شيراز .
حقيقي ، محمد علي (1382) تكنولوژي مهندسي فكر ، تهران ، انتشارات فراروان.
خواجه نصيري ،تابان (1384) وبلاگنويسان ما بايد آموزش تفكر ببينند، مجله بلاگفا ، مجموعه مقالاتي در زمينه وبلاگ و وبلاگ نويسي ،24 آبان.
دوبونو، ادوارد (1384) درسهاي درست انديشيدن ، ترجمه ملك دخت قاسمي نيك منش ، چاپ دوم ، تهران ، اختران.
زراعي , حسين (1379) افراد خلاق چه ويژگيهايي دارند، روزنامه همشهري، اجتماعي، 22 تيرماه .
شعباني وركي ، بختيار ( 1374 ) تأثير در سه رهيافت آموزش تفكر ، مجموعة مقالات سمبوزيوم نقش آموزش ابتدايي و جايگاه مطلوب آن در جامعه، اصفهان، معاونت آموزش عمومي در ادارة كل آموزش و پرورش استان اصفهان.
صمد آقايي ، جليل ( 1380) تكنيكهاي خلاقيت فردي و گروهي ،چاپ اول ، تهران ،مركز آموزش مديريت دولتي .
قائمي نيا ، عليرضا ، عناصر مختلف فلسفه هاي كاربردي جديد در سنت اسلامي، سايت P4c.
قبول ، احسان (1384) تفكر انتقادي 1 و 2 ، كنگره توليد علم .
كومبوز ، فيليپ ( 1373 ) بحران جهاني تعليم وتربيت ترجمة فريده آل آقا ، چاپ دوم ، تهران ، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي .
مايرز ، چت ( 1374 ) آموزش تفكر انتقادي ، ترجمة خدايار ابيلي ، چاپ اول، تهران ،انتشارات سمت.
محمدي ،ناهيد (1384) خلاقيت در مديريت ، دانشجوي كارشناسي ارشد مديريت توانبخشي دانشگاه علوم پزشكي ايران.
نقيب زاده ، مير عبد الحسين ( 1364 ) فلسفة كانت بيداري از خواب دگماتيسم ، چاپ اول ،تهران انتشارات آگاه .
نيكفر ، محمدرضا (1385) تفكر تحليلي ، انديشه انتقادي،راديو زمانه ، برنامه ۵ ،۶ شهريور.
وايزينگر ، هندري (1378) ترجمه پريچهر معتمد گرجي ، چاپ هفتم ، تهران، گلشن.
www.criticalthinking.org website مجموعه مقالات انگليسي در زمينه تفكر انتقادي،(2006)
منبع: سايت پژوهشگاه علوم انساني ومطالعات فرهنگي