1⃣ روسايي كه ادعاي داناي كل بودن دارند:
اين گروه از روسا مدعي هستند كه فقط آنها جواب سوالات را ميدانند و فقط آنها قادر به مديريت و كنترل امور خواهند بود و از همه بدتر اينكه معتقد هستند تمام اعتبار ناشي از اجراي موفق پروژهها بايد به حساب آنها نوشته شود. آنها خود را بهعنوان داناي كل و ستون فقرات سازمان ميپندارند. افرادي كه براي چنين روسايي كار ميكنند بايد در حد پرستش از آنها پيروي كرده و كساني كه بهطور مستقيم به چنين مديراني گزارش ميدهند، در عمل، مطيع اوامر آنها هستند و نميتوانند از مهارتها و تجربيات خود براي حل مسائل بهره ببرند.
2⃣ روساي عاشق خردهكاري و پرداختن به جزئيات:
اين روسا داراي دانش خوبي براي انجام كارها هستند، اما خود را بيش از حد درگير جزئيات امور ميكنند. آنها دوست دارند تمام جزئيات مربوط به انجام كار را به كاركنان ديكته كنند و پس از آن نيز دوست دارند تمام فعاليتها را به همراه كوچكترين جزئيات آن چك كنند. افرادي كه براي چنين روسايي كار ميكنند نيز دچار تفكر دادهمحور شده، و چنانچه بخواهند با طرح ايدههاي جسورانه و ريسكي اين قاعده را برهم بزنند با سانسور و توبيخ و اخراج روبهرو خواهند شد.
3⃣ روساي پرهياهو و خودخواه:
اين گروه از روسا كساني هستند كه اهل هياهو و جلب توجه ديگران به سمت خود هستند. آنها ميكوشند تا خبرهاي بد را پنهان كرده و در مقابل خبرهاي خوب را بوق و كرنا كرده و آنها را به اسم خود ثبت كنند. در واقع، شخصيت نمايشي چنين روسايي بسيار قوي است و هر آنچه انجام ميدهند، حتي اگر مثبت و سازنده باشد، با هدف مطرح كردن خود انجام ميشود. در چنين شرايطي، هيچ مجالي براي عرض اندام كاركنان و طرح ايدهها و تجربيات آنها وجود نخواهد داشت، چراكه داستان رئيس بر همه چيز و همهكس برتري دارد.
4⃣ رئيسهاي رياكار و دوشخصيتي:
اين گروه از روسا بسيار خوب و زيبا سخن ميگويند و با ديگران رفتار خوبي دارند و از خودكنترلي خوبي برخوردار هستند. با اين همه، آنها پشت درهاي بسته، شخصيت و افكار متفاوتي دارند بهطوريكه موفقيت عملكردي كاركنان را به خود نسبت ميدهند، از كاركنان خود بدگويي ميكنند و از تبديل آنها به نردبان ترقي خود بهره ميبرند. افرادي كه براي چنين روسايي كار ميكنند بهشدت از آنها حساب ميبرند، زيرا ميدانند در صورت قرار گرفتن در نقطه مقابل چنين مديران ظاهرفريبي، بهطور حتم محكوم خواهند شد.
همه اين چهار نوع روسا به خوبي ميدانند چنانچه آمار و ارقام خوبي از عملكرد خود ارائه دهند و اهداف مقرر را تحقق بخشند، خواهند توانست در سازمان خود بهعنوان رئيس به كارشان ادامه دهند، بهخصوص اگر فرهنگهاي سازماني ديتامحور و نتيجهخواه در آنها حاكم باشد. علاوه براين، تمام كاركناني كه براي اين چهار نوع رئيس كار ميكنند، دچار احساس اضطراب دائمي بوده و خود را مطيع روساي خود ميپندارند چراكه در غير اينصورت با خطر اخراج از كار يا رودررويي با رئيس مواجه خواهند شد. اين كاركنان معمولا به تدريج به روباتهايي تبديل ميشوند كه كاركرد اصلي آنها واكنش نشان دادن به كنشها و دستورات رئيس است و بس. يكي از علامتهاي وجود رئيس بد در يك مجموعه كاري اين است كه كاركنان هميشه در مورد رئيس خود و چگونگي برآورده شدن خواستههاي او صحبت ميكنند، حال آنكه كاركنان بايد به بازار و مشتريان توجه داشته و فكر و ذكر اصلي آنها برآورده كردن نيازهاي مشتريان و عوامل بازار باشد.
✏️منبع: Restoring the soul of Business
@organizationalbehavior