راستي موجب رضاي خداست
كس نديدم كه گم شد ازره راست
يكي ازويژگي هاي مهم وشايداصلي ترين ويژگي يك مديرموفق راستگويي و درستكاري است . مدير راستگو و درستكار ، بناي اعتمادرامحكم برپاي مي دارد. بدون درستكاري اعتمادبه وجود نمي آيد.
يكي راكه عادت بود راستي
خطايي رود درگذارند ازو
وگرنامورشدبه قول دروغ
دگر راست باور ندارند ازو
دروغ بناي اعتماد را ويران مي سازد و انسان دروغگو درجامعه منفور و مطرود است به طوري كه قول و فعل راست انسان دروغگو ، باوري درميان مردم ايجاد نمي كند. انسان دروغگو يعني انسان بي اعتبار و تنها كه هيچ فردي به اطاعت ازاو تن نمي دهد. مدير دروغگو و ناراستكار، درگام اول باشكست مواجه خواهد شد.
پند و وعظ ازكسي درست آيد
كه به كردار، خوب وچست آيد
روي وعظي كه درپريشاني است
عين شوخي ومحض پيشاني است
پزشكي كه باشدبه تن دردمند
زبيمارچون بازداردگزند
طبيبي كه خود باشدش زرد روي
ازاو داروي سرخ رويي مجوي
كي ستاندحكيم فرزانه
داروي صرع را ز ديوانه
پندم چه دهي ،نخست خود را
محكم كمري زپند دربند
چون خودنكني چنان كه گويي
پند تو بود دروغ و ترفند
راستي كردند و فرمودند مردان خداي
اي فقيه اول نصيحت گوي نفس خويش را
راستي خويش نهان كس نكرد
ازسخن راست زيان كس نكرد
راستگويي نشانه اعتماد بنفس گوينده است كه ديگران شخصيت او را باورخواهند داشت و اوامر و نواهي او را خواهند پذيرفت وبرعكس ، دروغگويي ز بيچارگي وزبوني گوينده خبردارد.
سخن گفتن كژ زبيچارگيست
به بيچارگان برببايدگريست
درهمه حالات راستگويي شايسته است حتي اگر به ضرر گوينده باشد.
گر راست سخن گويي ودر بند بپايي
به زان كه دروغت دهداز بند رهايي
نيست دردين شرع و مذهب عقل
خصلتي ناستوده تر ز دروغ
نشودجمع بانفاق ، وفاق
ندهدچهره دروغ فروغ
دروغ از بنه آبرو بسترد
نگويددروغ آن كه دارد خرد
به گيتي به از راستي پيشه نيست
زكژي بترهيچ انديشه نيست
دروغ گفتن از جمله گناهان كبيره ، بلكه قبيح ترين گناهان وخبيث ترين آنهاست. صفتي است كه آدمي را در ديده ها خوار ودر نظرهابي وقع و بي اعتبار مي سازد و سرمايه خجالت وانفعال وباعث دلشكستگي وملال، سبب واساس ريختن آبرو در نزدخلق خداوباعث سياه روئي دنيا وعقبي است.
زبان را مگردان به گرد دروغ
چو خواهي كه تاج از تو يابد فروغ
همه نيكنامي به وراستي
كه كرد اي پسر سود در كاستي
هرآنجا كه روشن شود راستي
فروغ دروغ آورد كاستي
كسي كو بتابد سر از راستي
كژي گردش كار در كاستي
همه راستي كن كه از راستي
نيايد به كار اندرون كاستي
ز نيرو بود مرد را راستي
ز سستي كژي آيد و كاستي
بگوييد يك سر جز از راستي
نيايد ز دانندگان كاستي
اگر خواهي از هر دو سر آبروي
همه راستي كن ، همه راست گوي
به از راستي كس ندارد درخت
كه بارش بهشت است وتاج است وتخت
راستي آور كه شوي رستگار
راستي از تو ظفر از كردگار
راستي، عقل عاقبت بين راست
كژ، كژي نفس عشرت آگين راست
و اغلب اوقات آنست كه دروغ گفتن باعث رسوايي و فضيحت و باز ماندن از مقاصد و مطالب مي گردد و عزت آدمي تمام مي گردد.
راستي شغل نيك بختان است
هر كه را هست نيك بخت آنست
دل ز بهر چه در كژي بستي؟
راستي پيشه كن ز غم رستي
گر كجي را شقاوت است اثر
راستي را سعادت است ثمر
هر كه او پيشه راستي دارد
نقد معني در آستي دارد
تا در اين رسته اي كه مسكن توست
نفست، اركج رواست، دشمن توست
راستي كن كه اندرين رسته
نشوي جز براستي رسته
نقش كژمحو كن ز تخته دل
تا شود كشف برتو هر مشكل
كر وكور ارنه اي ز چاه مترس
راست باش وز مير و شاه مترس
راست زهريست شكرين انجام
كج ، نباتي كه تلخ دارد كام
راست شو تا به راستان برسي
خاك شو تا برآستان برسي
ازكجي افتي به كم وكاستي
از غم رستي تو اگر راستي
گل ز كجي خار در آغوش يافت
ني شكر از راستي آن نوش يافت
هيچ سازماني را نمي توان بي نياز از اعتماد آفريني دانست ، بنگاه با ايجاد اعتماد عوامل داخلي و مستقيم، يعني كاركنان و مديران، انگيزش آنها را دروني تر و بيشتر مي سازد و مانع بروز تنش هاي سازماني مي گردد، مشاركت را افزايش داده و وجدان كاري را سبب مي شود. افزايش انگيزش وكاهش تنش نيزسبب كاهش ضايعات و انرژي منفي دربنگاه مي گردد.
راستي كن كه راستان رستند
در جهان راستان قوي دستند
راست كاران بلند نام شوند
كژروان نيم پخت وخام شوند
يوسف از راستي رسيد به تخت
راستي كن كه راست گردد بخت
راست گوينده، راست بيند خواب
خواب يوسف كه كج نشد درياب
چون ورا بود راست كرداري
خواب او گشت قفل بيداري
چو به نيكي دريد پيرهني
شد مسخرچومصرانجمني
تا تو باشي زراستي مگذر
مكش از خط راستكاران سر
راستي ورز ورستگاري بين
يار شو خلق را و ياري بين
گر حكيمي دروغ سار مباش
با كژ و با دروغ يار مباش
بزرگ آن كسي گو به گفتار راست
زبان را بيار است و كژي نخواست
همه راستي جوي و فرزانگي
ز تو دور باد آز و ديوانگي
چو با راستي باشي و مردمي
نبيني جز ازخوبي و خرمي
همه روشني در تن از راستيست
زتاري و كژي ببايد گريست
مديران غالبا الگوي كارمندان قرار مي گيرند. اخلاق فردي آنها مي تواند موجب ترويج اخلاق در فرهنگ سازماني باشد و رفتارهاي غيراخلاقي آنها در زندگي شخصي مي تواند سبب ترويج ضد اخلاق در سازمان شود.
چنين گفت كان كو بود راستگوي
بر او راست باشد همه كار اوي
اگر پيشه دارد دلت راستي
چنان دان كه گيتي تو آراستي
نشين راست با هركس و راست خيز
مگر رسته گردي تو در رستخيز
اندرين رسته راست كاري كن
تا در آن رسته رستگار شوي
چه خواريها كزو نامد به رويم
بيا تا كج نشينم، راست گويم
به گيتي كيميا چون راستي نيست
كه عز راستي را كاستي نيست
صبح چو از صدق نفس بر گشاد
مملكت شرق به دستش فتاد
به صدق كوش كه خورشيد زايد از نفست
كه از دروغ سيه روي گشت صبح نخست
به فعل و قول زبان يك نهاد باش ومباش
دل خلاف زبان چون پشيز زراندود
خواهي كه رستگار شوي راستكار باش
تا عيبجوي را نرسد بر تو مدخلي
تو راست باش تا دگران راستي كنند
داني كه بي ستاره نرفته است جدولي
سعديا راست روان گوي سعادت بروند
راستي كن كه به منزل نرود كج رفتار
گر جهان فتنه گردد از چپ و راست
و آتش صعقه پيش وپس باشد
تو پريشان نكرده اي كس را
چه پريشانيت زكس باشد
خونيان را بود ز شحنه هراس
شبروان را غم از عسس باشد
راستي پيشه گيرو ايمن باش
كه رهاننده تو بس باشد
به راه راست تواني رسيد در مقصود
تو راست باش كه هر دولتي كه هست توراست
تو چوب راست بر آتش دريغ مي داري
كجا به آتش دوزخ برند مردم راست
دروغ وآن از گناهان زشت و فاحش است. پيغامبر عليه السلام گفت:دروغ دري است از درهاي نفاق. بيغامبر عليه السلام گفت: بزرگ خيانتي است كه با برادر خود سخن گويي و او تو را استوار دارد وتو در آن دروغزن باشي.
منبع:نشريه ميثاق مديران