1
2
3
4
5
6
7 |
بازآي و دل تنگ مرا مونس جان باشزان باده كه در ميكده عشق فروشنددر خرقه چو آتش زدي اي عارف سالكدلدار كه گفتا به توام دل نگران استخون شد دلم از حسرت آن لعل روان بخشتا بر دلش از غصه غباري ننشيندحافظ كه هوس ميكندش جام جهان بين |
|
وين سوخته را محرم اسرار نهان باشما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باشجهدي كن و سرحلقه رندان جهان باشگو ميرسم اينك به سلامت نگران باشاي درج محبت به همان مهر و نشان باشاي سيل سرشك از عقب نامه روان باشگو در نظر آصف جمشيد مكان باش |