اما انگار قرار نبود در روز 14 خرداد1368 مدرسه اي باز شود و دانش آموزي امتحان دهد، بلكه خداوند متعال مقدر فرموده بود ملت ايران را درامتحان بزرگتري بيازمايد .صبح روز چهاردهم خرداد مطابق روزهاي امتحان بيدار شده بودم تا ضمن مرور كتاب درسي، خود را براي امتحان ساعت 11:30 آماده كنم به غير از خودم برادرم و دو تا پسر خاله هايم نيز با من بودند و بي خبر از همه جا هر كدام مشغول مطالعه براي امتحان خود بوديم دقيقا نمي دانم ساعت چند بود ولي ناگهان صداي قرآن مسجد محل با اين آيه شريفه «يا أيتها النفس المطمئنة ارجعي إلى ربك راضية مرضية فادخلي في عبادي و أدخلي جنتي"» توجه ما را به خود جلب كرد.
سراسيمه از خانه بيرون زديم غوغايي در شهر به پا بود متوجه شديم كه امام به رحمت ايزدي پيوسته و درس و امتحان چند روزي تعطيل شده بود نا خود آگاه اشك از چشمانمان سرازيز مي شد .در طول دوران تحصيل طبيعت بچگي و نوجواني ايجاب مي كند تا دانش آموزان دنبال تعطيلات باشند معمولا همه ما در صورت تعطيلي مدرسه و يا عقب افتادن امتحاني براي آنكه كمي بيشتر بازي كنيم خوشحال مي شديم ولي خدا مي داند كه روزهاي ارتحال امام اولين و آخرين روز دوران تحصيلي مان بود كه به رغم تعطيلي مدارس به خاطر آن اصلا خوشحال نشديم.