آواز عاشقانه ما در گلو شكست
حق با سكوت بود، صدا در گلو شكست
ديگر دلم هواي سرودن نمي كند
تنها بهانه دل ما در گلو شكست
سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گريه هاي عقده گشا در گلو شكست
اي داد، كس به داغ دل باغ دل نداد
اي واي، هاي هاي عزا در گلو شكست
آن روزهاي خوب كه ديديم، خواب بود
خوابم پريد و خاطره ها در گلو شكست
"بادا" مباد گشت و "مبادا" به باد رفت
"آيا" ز ياد رفت و "چرا" در گلو شكست
تا آمدم كه با تو خداحافظي كنم
بغضم امان نداد و خدا....در گلو شكست
..............................................................................................................................................................................
حرفها دارم اما ... بزنم يا نزنم؟
با توام، با تو خدا را! بزنم يا نزنم؟
همه حرف دلم با تو همين است كه دوست...
چه كنم؟ حرف دلم را بزنم يا نزنم؟
عهد كردم دگر از قول و غزل دم نزنم
زير قول دلم آيا بزنم يا نزنم؟
گفته بودم كه به دريا نزنم دل اما
كو دلي تا كه به دريا بزنم يا نزنم؟
از ازل تا به ابد پرسش آدم اين است:
دست بر ميوهي حوا بزنم يا نزنم ؟
به گناهي كه تماشاي گل روي تو بود
خار در چشم تمنا بزنم يا نزنم؟
دست بر دست همه عمر در اين ترديدم:
بزنم يا نزنم؟ ها؟ بزنم يا نزنم؟
مرحوم قيصر امين پور /برگرفته از وبلاگ فرهنگ و هنر (الياس ممي پور)