برخي درك لازم را براي تجزيه و تحليل درست اوضاع و شرايط ندارند .
برخي پيرو هواي نفس اند و از هزينه هاي دفاع نگرانند.
برخي فريب حيله و نيرنگ اطرافيان را مي خورند.
برخي شأنيت هاي كاذبشان آنها را از مسيرحقيقت دور ميكند .
برخي به مرض مصلحت انديشي گرفتار مي شوند و مصلحت انديشي نادرست شان مانع از ديدشان مي گردد.
سكوت خواص در برابر فتنه به منزله حمايت از آن است و اين موضعي است كه تكليف بسياري از خواص را روشن مي كند و ماهيت واقعي عملكرد آنان را در انظار عمومي هويدا ميسازد.
با نگاهي عميق به دل تاريخ در مي يابيم كه هميشه سرنوشت عوام به نگاه خواص گره خورده است و اين خواص جامعه هستند كه سير حركت عوام را در حوزه سياسي و عقيدتي تعيين مي كنند.
اما 9دي 1388با تمام روزها فرق داشت، در 9دي تك تك افراد، انسان را به ياد منتقمين خون امام حسين(ع) در چند سال بعد از عاشورا مي انداخت… مردم ديگر تحمل عاشورايي ديگر نداشتند… خروش عوام برسكوت خواص بود و آن عوام بودند كه از حادثه حماسه ساختند.
حماسه 9 دي ثابت كرد كه جهت و تفكر مردم تبلور دين در شخصيت ولايت است، شعارهاي ۹ دي، شعارهاي هميشگي و كليشه اي نبود. شعارهاي جديدي كه از پيوند عشق به ولايت، عاشورا و انقلاب و نفرت از دشمنان حريم ولايت به دست آمده بود.