يك سال گذشته، اما هيچ چيز براي پدر نگذشته است، براي مادري كه دردانه ي شيرين زبانش را ديگر نديده، براي احمد كه با دستان نحيفش بايد بار سنگين زندگي را به دوش بگيرد، براي ارسباران كه هميشه دلش از اين لرزش شكسته خواهد ماند، براي ايران كه بار ديگر پرپر شدن گلهاي نوشكفتهاش را چونان غمي كمرشكن در دل خواهد داشت...
365 روز گذشت، اما اين زخم را مانند تمام غمهاي ناگهان ديگر درماني نيست؛ حتي به روزگاران؛ هرچند دستان گرم و پرمهر ايرانيان كه مهرشان را مرهم دل مردم ارسباران كردند هم هيچگاه از ياد نخواهد رفت.
***
روزهاي پس از آن تلخكامي، همه دست در دست هم نهاده بودند به مهر؛ براي آنكه مرهمي شوند بر زخم ارسباران.
و صاحبان هنر مثل هميشه پيشگام شدند براي آنكه دستي را بگيرند و دلي را تسلي بخشند.
يكي از طيفهايي كه توانستند آينه ارسباران شوند براي مردم ايران، اهالي رسانه و عكاسان و تصويربرداراني بودند كه در كشاكش درد و سختي مردم ارسباران، با وجود تمام خطرات راهي اين سرزمين زيبا و غمگين شدند تا با ثبت جملات و تصاويري از مردم استوار و داغديده، در حد توان خود آنها را ياري رسانند...متن كامل در ادامه آمده است
مطالب مرتبط:
زلزله زدگان؛ همچنان چشم انتظار وعده ها