بهره وري
بهره وري نخستين بار توسط فردي به نام كوئيزني در سال 1766ميلادي به كار برده شد. بيش از يك قرن بعد در حدود سال 1883 فردي به نام ليتر بهره وري را قدرت و توانايي توليدكردن تعريف كرده است.
بهره وري در بسياري از كشورهاي صنعتي عبارت است از به حداكثر رساندن استفاده ار منابع، نيروي انساني، تسهيلات و مواردي مشابه به طريق علمي و كاهش هزينه هاي توليد، گسترش بازارها، افزايش اشتغال و كوشش براي افزايش دستمزدهاي واقعي و بهبود معيارهاي زندگي آنگونه كه به سود كاركنان و مديريت و مردم باشد.
بهره وري از منظر مركز بهره وري ايران (NIPO) يك فرهنگ، نگرش عقلايي به كار و زندگي است كه هدف آن هوشمندانه تر كردن فعاليت ها براي دست يابي به زندگي بهتر و فعال تر است.
انواع بهره وري
1- بهره وري جزء
2- بهره وري كل عوامل
3-بهره وري كل
رابطه بين محصول با يكي از منابع ورودي را بهره وري جزء گويند. مثلا بهره وري نيروي انساني، بهره وري سرمايه و يا بهره وري مواد از نوع بهره وري جزء هستند.
نسبت برون داد خالص (ارزش افزوده) به مجموع ورودي هاي نيروي كار و سرمايه را بهره وري كل عوامل گويند.
نسبت كل برون داد به جمع عوامل درون داد را بهره وري كل گويند.
بهره وري چگونه حاصل مي شود؟
براي اينكه به موفقيت دست يابيم و سيستمي كه طراحي شده است، اثربخشي لازم را داشته باشد، بايد در مسير خاصي حركت كرد. سنجش و اندازه گيري جزء لاينفك فرآيند بهره وري است. در فرآيند چرخه بهره وري براي شروع برنامه بهره وري ابتدا بايستي پس از تعريف صحيح شاخص ها به اندازه گيري آن پرداخت. بايد دقت داشت كه معياري كه براي سنجش انتخاب مي شود امكان پياده سازي و قابل اندازه گيري باشد.
مراحل چرخه بهره وري را مي توان به شكل زير در نظر گرفت:
1- تعريف صحيح از شاخص در قسمت سنجش و اندازه گيري
2- ارزيابي بهره وري هر يك از شاخص ها (نقاط ضعف و قوت را شناسايي كنيم)
3- جهت رفع مشكلات و افزايش بهره وري به تجزيه و تحليل ارزيابي صورت گرفته پرداخته شود
4- براي بهبود، برنامه ريزي صحيحي براي واحدهاي مربوطه انجام دهيم.
5- گام هاي اساسي در جهت افزايش و رشد اقتصادي شركت برداشته شود.
تعابير اشتباهي در برخي مواقع در ادبيات روزمره استفاده مي شود. مثلا افزايش توليد به مفهود بهبود بهره وري نيست. توليد به معناي فرآيند تبديل منابع به محصولات است. به موردهاي ديگري نيز مي توان اشاره داشت. از جمله اينكه بهبود كارايي ارتقاي بهره وري را تضمين نمي كند. كارايي شرط لازم بهره وري است نه كافي. براي بهره وري هم كارايي و هم اثربخشي نياز است. كارايي نسبت محصول واقعي توليد شده به محصول مورد انتظار است ولي اثربخشي در حقيقت درجه تحقق اهداف است.
افزايش درآمد حاصل از فروش الزاما بهبود بهره وري را تضمين نمي كند. چرا كه افزايش قيمت مي تواند درآمد را به علت وجود بازار انحصاري، افزايش دهد. و مواردي از اين قبيل
نكته حايز اهميت بر اساس تحقيق صورت گرفته اين است كه افزايش بهره وري منجر به كاهش كيفيت محصولات نمي شود. مثلا با ارزيابي صورت گرفته بر اساس شاخص هاي استاندارد اختصاصي شركت، با ارتقاي كيفي محصولات، بهره وري از نيروي انساني نسبت به سال قبل حدود 20 درصد افزايش و برخي از هزينه هاي نيروي كار به تبع از اين موضوع كاهش يافته است.
بهبود بهره وري مسئوليت اصلي مديريت است. افزايش بهره وري جز با شناخت و تجزيه و تحليل آن امكان پذير نيست.
در اين قسمت سوالاتي مطرح مي شود كه كمك كرده است تا اين تحقيق شكل گيري شود.
ابزار اصلي براي دستيابي به كيفيت و بهره وري چيست؟
آيا مديري ديده ايد كه از ضمير ناخودآگاه كارمندانش مطلع شود و عيب و نقص ها را كشف و ارايه راه حل نمايد؟
آيا كنترل كيفيت در سازمان ها در جهت بهبود وضعيت موثر بوده است و اگر چنين است تا چه اندازه اي؟
در چه مواردي بايد بهبود رخ دهد؟
چرا بهبود مستمر براي يك سازمان مهم است؟
چگونه بهبود مستمر ايجاد مي گردد؟
جواب اين پرسش ها بعد انجام 4ماه تحقيق و تفحس در يك كلمه يافت شده است. اين كلمه را بهبود مستمر مي نامند.
با هدف قراردادن توليد و خدمات سالم، يك سازمان يا شركت مجبور است تا بيش از حد معمول به اين مساله توجه داشته باشد و مديران در اين راستا، به تنهايي قادر به حل مشكلات و ارايه راه حل نيستند و مجبور هستند كه از همه كاركنان استفاده كنند. مهم ترين چالش بسياري از سازمان ها ايجاد عادت بهبود مستمر در كاركنان است. مسلما براي تحقق اين خواسته، قبل از هر چيزي وجود ساختار و نظامي متناسب مورد نياز است. نظامي كه انگيزه كافي را در كاركنان ايجاد كند. نظام پيشنهادات گام نخست اين تحول است كه تاثير قابل توجهي در سازمان ها در وجوه مختلف از جمله رضايت شغلي، تعهد سازماني، بهداشت رواني كاركنان و نيز بهبود بهره وري، كيفيت و ... داشته است. شعار "فكر خوب مساوي توليد خوب" (Good thinking, good product) يكي از عوامل موثر در پيشرفت بسياري از شركت ها و سازمان ها در چند سال اخير بوده است. هرچند براي رسيدن به اين موضوع نياز به يك مديريت دانش در سطح كلان است كه اين خود يك موضوع بسيار مهم تحقيق در بحث بهبود مديريت است. در واقع نظام پيشنهادات اولين ابزار براي بهبود مستمر و قسمت اصلي همه سيستم هاي برتر كيفيت و بهره وري است.
مديريت از دو بخش نگهداري و بهبود تشكيل شده است. نگهداري به فعاليت هاي تداوم بخش استانداردهاي موجود در تكنولوژي، مديريت و عمليات اطلاق مي شود. بهبود نيز به تدابيري كه براي بهبود اين استانداردها به كار مي رود اطلاق مي شود.
در شركت هاي غربي به نوآوري (پيشرفت مبتني بر جهش بزرگ) و در شركت هاي ژاپني و بيشتر كشورهاي جهان سوم به بهبود مستمر (پيشرفت تدريجي) معتقدند و عقل سليم همه آن چيزي است كه به آن نياز دارند. بهبود مستمر در كارگروهي بيانگر نگرش كلي هسته هاي كنترل كيفيت و ساير فعاليت هاي گروهي كوچك است كه براي حل مسايل از ابزارهاي آماري مختلف استفاده مي شود. اين نگرش به اجراي كامل چرخه برنامه ريزي و اجراي و تجزيه و تحليل نتايج و عمليات نياز دارد و مستلزم تلاش اعضاي تيمي در جهت تشخيص مسايل و هم در جهت شناخت علل و تجزيه و تحليل آنها و نيز آزمايشات و ارايه راه حل ها است. اين تلاش ها منجر به تثبيت استانداردها و يا دستورالعمل هاي جديد مي شود.
چه مواردي را بايد بهبود مستمر داد؟
در بهبود مستمر بايستي بر روي مواردي از قبيل هدايت مجموعه يا رهبري، ارتباطات في مابين، منابع موجود، كاركنان و فرآيندهاي اساسي در تمامي امور تمركز داشت. همچنين در جهت بهينه شدن نتايج حاصل از مواردي همچون قيمت تمام شده، سود، زمان فروش يا تحويل و جوابگويي و رضايت مندي ارباب رجوع و كاركنان گام برداشت.
معمولا بهبود تشكيلات اداري نقشي در بهبود كلي عملكرد سازمان يا شركت ندارد، وليكن در برنامه هاي مديريت جامع نگرش جديدي به اين موضوع ايجاد مي شود كه با بهبودهاي اداري مي توان محدوديت ها و مشكلات ديگري را در قسمت هاي ديگر سازمان در روند فرآيند برطرف ساخت.
با توجه به اينكه بهبود ابزار يا تكنين نيست، پس نبايد انتظار داشت كه با امر بهبود بتوان تغييرات مفيدي در عملكرد سازمان داشت.
بر اساس بررسي هاي صورت گرفته در نحوه بهبود فرآيندها در سازمان، ميتوان سه ديته براي بهبود در نظر گرفت:
1-بهبود متناوب
2-بهبود متوالي
3-بهبود غير منتظره
در بهبود متناوب تغييرات بدون انتها به صورت تدريجي وجود دارد، در صورتي كه در بهبود متوالي به صورت افزايشي مشاهده مي گردد. حال اينكه در بهبود غيرمنتظره بايد شاهد يك تغيير جهشي عظيم در يك مرحله باشيم. ولي آنچه كه حايز اهميت است اين است كه روش دستيابي براي همه موارد يكسان است. فقط در نوع غير منتظره احتمال ايجاد بهبود به شانس بستگي ندارد و به زمان زيادي قبل از بروز آن نياز است.
نتيجه گيري
هيچگونه بهبودي بدون اندازه گيري وجود نخواهد داشت و هر سازمان بايد براي مبادرت به ايجاد هرگونه بهبودي جهت دست يابي به بهره وري ابتدا عملكرد جاري خود را مشخص كند و در صورت مشخص نبودن، با توجه به اينكه مبنا يا شاخصي در دست ندارد، علي رغم تلاش هاي زياد در جهت بهبود نمي توان تشخيص داد كه بهبودي صورت گرفته است يا نه.
براي ايجاد بهبود مستمر در يك سازمان به چند مرحله نياز است كه عبارتند از:
• مشخص نمودن عمكرد جاري
• ايجاد نياز براي بهبود
• فراهم نمودن تعهد و تعريف اهداف بهبود
• سازمان دهي منابع مشخص
• انجام تحقيقات و تجزيه و تحليل به منظور شناسايي علل مشكلات در عملكرد جاري
• تعريف و آزمايش راه حل هاي پيشنهاد شده براي تحقق اهداف بهبود
• تدوين برنامه هاي بهبود به منظور مشخص نمودن اينكه چگونه و بوسيله چه افرادي تغييرات اعمال گردد
• مشخص نمودن و به دنبال آن برطرف نمودن هرگونه مقاومت در جهت تغييرات
• ايجاد تغييرات
• كنترل وضعيت فعلي به عنوان سطح جديدي از عملكرد و تكرار مرحله يك
منبع:پايگاه مقالات علمي مديريت