| چه لطف بود كه ناگاه رشحه قلمت | حقوق خدمت ما عرضه كرد بر كرمت | |
| به نوك خامه رقم كردهاي سلام مرا | كه كارخانه دوران مباد بي رقمت | |
| نگويم از من بيدل به سهو كردي ياد | كه در حساب خرد نيست سهو بر قلمت | |
| مرا ذليل مگردان به شكر اين نعمت | كه داشت دولت سرمد عزيز و محترمت | |
| بيا كه با سر زلفت قرار خواهم كرد | كه گر سرم برود برندارم از قدمت | |
| ز حال ما دلت آگه شود مگر وقتي | كه لاله بردمد از خاك كشتگان غمت | |
| روان تشنه ما را به جرعهاي درياب | چو ميدهند زلال خضر ز جام جمت | |
| هميشه وقت تو اي عيسي صبا خوش باد | كه جان حافظ دلخسته زنده شد به دمت |
فايل صوتي غزل را اينجا ببينيد