ديگران را ناديده ميگيرند
از نظر فردي كه مبتلا بهاختلال خودشيفتگي است ديگران تنها وسيله و ابزاري هستند كه به او كمك ميكنند تا به اهدافش برسد. بنابراين طرز تفكر افراد خودشيفته به ديگران اين است كه چگونه ميتوانند از آنها استفاده و براي هدفي كه دارند از حمايت آنان بهرهبرداري شخصي كنند. شخصي كه بهخواستههاي اينگونه افراد تن ندهد، كسيكه موافق اينگونه افراد نباشد يا كسيكه آنها را آنگونه كه خود ميپندارند برتر و خاص ندارند، از نظر آنها افراد وجود خارجي ندارند و بهقول معروف به چشمشان نميآيد. به همين دليل خودشيفتهها گاهي با مردم بيادبانه يا نامناسب رفتار ميكنند زيرا از نظرشان ديگران تنها ابزاري هستند كه بايد مورداستفاده قرار گيرند و چنانچه ديگر بهكارشان نيايند يا بعد از آنكه به واسطه آنها به هدفشان رسيدند، طوري با آنها رفتار ميكنند كه انگارنهانگار اين افراد زماني يار غار و همنشين قافله آنها بودهاند.
حيا را قورت دادهاند
شخصيكه تاحد بيمارگونه مبتلا به خودشيفتگي است كمكم احساس شرم و حيا را از دست ميدهد يا كمتر از ديگر افراد احساس شرموحيا ميكند. به عبارت ديگر رفتارهايي كه باعث ميشود ديگران بهطورطبيعي از انجام آنها احساس شرمساري كنند براين افراد تاثير مشابه ندارد. بنابراين بازي با احساسات ديگران، سوءاستفاده از ساير افراد و دست انداختن آنها هيچگونه عذاب وجدان يا ناراحتي براي خودشيفتهها به همراه ندارد و احساس شرمساري نميكنند. براي آنها بهبازي گرفتن احساسات طرف مقابل باعث شرمساري نيست زيرا آنها هميشه خود را بالاتر از ديگران ميبينند. آنها چيزي را ميخواهند، پس آن را بهدست ميآورند، صرفنظر از اين كه اين كار چه تاثيري بر ديگران دارد.
از خودشان تصوير ذهني تحريف شده دارند
فرد سالم از نظر شخصيتي قادر بهدرك و شناخت عيوبوايرادهاي خود هست، هرچند ممكن است پذيرش اين عيوب برايش ساده نباشد. مثلا ممكن است بداند كه بايد قدري صبورتر باشد چون زود عصباني ميشود يا بايد تواضع بيشتري داشته باشد چون خودخواه است يا قدري مودبانهتر صحبت كند چون كمي بيملاحظه است و باعث ناراحتي ديگران ميشود، اما بههرحال بهاينعيوب واقف است. در حاليكه افراد خودشيفته، بهحدي خودشان را كامل ميبينند كه تصور ايراد را هم از خود دور ميدانند .
بهدليلكامل دانستن خود، اين افراد هيچ انگيزهاي براي بهبود ندارند و هرگونه تغيير در رفتار دور از انتظار آنان است.
تحقير ديگران برايشان عادي است
معمولا افراد خودشيفته احساس برتري و فوقالعاده بودن ميكنند لذا اگر ارزش و اعتبارشان بهخطر بيفتد به قيمت نابودكردن و حتي متلاشيكردن زندگي ديگران سعي در اصلاح امور خود دارند. آنها ديگران را لگد مال ميكنند، مقام و منزلت آنها را تنزل ميدهند و آنها را پست و زبون ميكنند تا خود احساس برتري كنند. اين موضوع بهخصوص در ارتباطات مشترك نيز ديده ميشود.
اگر شما با يك شخص خودشيفته ازدواج كنيد، اولا بايد بدانيد كه همسرتان هيچ ايرادي ندارد، پس نبايد ايرادي از او بگيريد، ثانيا اين فرد بهطور مرتب با تضعيف اعتمادبهنفس شما و خوار و حقيركردن شما خودش را خشنود خواهد كرد و اين يعني اينكه شما بايد سالها با اين تفكر كه موجودي پست و بيارزش هستيد و تنها هدف شما ارايه خدمات و سرويس به همسر خودشيفتهتان است، با او زندگي كنيد.
از همه طلبكار هستند
افراد خودشيفته خودشان را افرادي خاص و برتر تصور و احساس ميكنند، بايد خواستههايشان بهخوديخود و بدونهرگونه پرسشي برآورده شود. آنها نسبت به چنين رفتاري احساس طلبكارانه، حق بهجانب و مدعي دارند لذا هنگاميكه اينامر محقق نشود به عصبانيتهاي بيدليل يا خشم و غضب خودپسندانهاي دچار ميشوند. از آنجايي كه تصور تحريف شدهاي درباره اهميت خود دارند و فكر ميكنند هميشه حق با آنهاست، چنانچه كسي خواستههاي آنان را برآورده نكند، تمام تلاش خود را براي تحقير همهجانبه آن شخص، بدون هيچ احساس عذابوجداني، بهكار ميگيرند.
نوچه پرور هستند
هميشه دور و بر اين افرادكساني وجود دارند كه خودشيفتگي آنها را تقويت ميكنند. هميشه كساني هستند كه جذب اين افراد ميشوند و با رفتارهاي خود در كوره خودشيفتگي آنها ميدمند. معمولا افرادي جذب يك فرد خودشيفته ميشوند كه اعتمادبهنفس كمي دارند، خود را حقير ميدانند و در ارتباط با يك خودشيفته تمايلات خودآزارانه يا مازوخيسمي خود را برآورده ميكنند. از طرف ديگر، خودشيفتهها نيز با تحقير مداوم اين افراد هم برتري خود را حفظ ميكنند و هم ناخواسته با اينكار باعث اطاعتپذيري آنها ميشوند .
| بخش: مدير سايت |
| توسط: سعيد پولادساده |