رضايي رفت اما در ميانه اختلاف فلاح و مديريت ارشد دانشگاه آزاد براي انتخاب جانشين رضايي، وي همزمان هر دو دانشگاه رقيب را مديريت كرد تا اينكه از ميان اين دعوا و عدم كوتاه آمدن دو طرف، آن چه قابل پيش بيني بود رخ داد. فردي ناشناخته كه حتي كارت پايان خدمت هم در لاي پوشه مداركش به چشم نمي خورد، شد ميراث دار رضايي و سكان دار دومين دانشگاه آزاد بزرگ استان. دانشگاهي كه در چند سال پاياني دهه 80 خواب را از چشمان مديران حوزه آموزش عالي تبريز ربوده بود و رشته هاي خاص دانشگاهي در مقطع ارشد را يكي پس از ديگري از چنگ تبريز و ساير قدرت هاي منطقه بدر مي برد.
ابتدا شنيده شد كه خليلي هم ولايتي و مهره رضايي است و رئيس سابق به اين راحتي ها سمبل غول بيدار شده اهر را از كف نمي دهد اما ديري نپاييد كه خليلي نشان داد بيشتر به فلاح متمايل است تا رضايي. هنوز چند ماه از عمر مديريت رئيس جديد نگذشته بود كه دو جبهه علناً در مقابل هم صف آرايي كردند. به وضوح هرچه تمام تر مغضوبين رضايي شدند مقربين درگاه خليلي و نزديكان رضايي اما همچنان وفادار به رئيس مقيم در تبريز.
دانشگاه آزاد اهر در نگاه مردم اين شهر دُر و نگيني بود براي افتخار و هر آنچه رضايي مينمود مهر تاييد اين نگاه را داشت چون او در عرض چند سال توانسته بود دانشگاهي كوچك و ناشناخته در شهري راكد همچون اهر را به دانشگاهي عظيم و نامي در سطح كشور تبديل كند، اما خليلي نيامده از بدهي ها و سوءمديريت ها و برداشت 300 ميليوني از حساب اين دانشگاه در روزهاي پاياني مديريت رضايي گفت تا فلاح هم بي درنگ اين ادعا ها را تا تريبون نماز جمعه و راهپيمايي 22 بهمن پيش برده و رضايي را نه يك مدير موفق بلكه مديري ناكارآمد معرفي كند.
اين اختلاف ها روز به روز بيشتر و مخربتر شد و اينگونه دانشگاهي كه با سرعتي خيره كننده در ميان دانشگاه هاي آزاد شمالغرب كشور سري در ميان سرها درآورده و حتي طعنه به دانشگاه آزاد تبريز مي زد به همين راحتي و در يك چشم بهم زدن ترمزش كشيده شد تا يكسال تمام درجا بزند.
18 اسفند سال گذشته رسولي نژاد در حالي كه حكم بركناري خليلي در جيب كتش بود وارد دانشگاه اهر شد.خبر به فلاح رسيد اما گويا وي در تهران حضور داشته و بعد از فعل و انفعالاتي، منادي بالاجبار از رسولي نژاد ميخواهد كه فعلاً دست به جيب نشود.اين حكم اما يك ماه بيشتر در جيب رسولي نژاد دوام نياورد و فروردين به پايان نرسيده، دبير منطقه همان حكم را در غياب خليلي به دستان معاون آموزش مستعفي اش قيامي سپرد.
امروز خليلي ديگر ريس دانشگاه آزاد اهر نيست همانگونه كه در يك سال گذشته نبود اما اثرات نام او سالها بر پيكره دانشگاه آزاد اهر ديده خواهد شد اثراتي كه شايد وي نه خبري از آنها دارد و نه مقصر اصلي آنهاست.خليلي اگر مدير بود و شايستگي مديريت دانشگاهي را هم اگر داشت خودش بهتر از همه مي داند كه اتاق رياست دانشگاه اهر براي وي بزرگتر از يك زمين فوتبال بود و كساني كه در انتخاب وي دخيل بودند حتي بهتر از خود او بر اين موضوع واقف بودند اما با ندانم كاري دانشگاه اهر را به ورطه ركود و پسرفت كشاندند.
امروز نادر اسدي معاون پژوهش و فناوري دانشگاه بر صندلي رياست نشسته است و به وضوح موقعيت موافقان و مخالفان رياست قبلي در دانشگاه آزاد اهر كاملاً برعكس شده است. آن دسته از مقربين درگاه خليلي كه عزت نفسشان برقرار است در كنجي به نظاره ايستاده و به فردا اميدوارند اما آن دسته كه عزت نفسي در وجودشان موجود نيست به قول عوام دستمالشان را براي رئيس جديد نيز خيس كرده اند. مغضوبين خليلي هم كه قطعاً در اين روزها دست بالا را دارند.
و اما جان كلام بعد از همه اين گفته ها اين كه؛
تك تك تصميمات اسدي چه بعنوان رئيس و چه بعنوان سرپرست در روزهاي آينده براي دانشگاه اهر حياتي است.يك سال گذشته و ايضاً اشتباهات چندسال اخير نبايد در دانشگاه آزاد اهر تكرار شود.اسدي اگر جوان است و سابقه رياست ندارد اما دو مزيت بزرگ نسبت به سلف خود خليلي دارد؛ نخست اينكه او چند سال در همين دانشگاه معاون بوده و با جو و شرايط حاكم بر آن آشناست و دوم اينكه تجربه خليلي در پيش روي اوست. اسدي حتي اگر يك روز ديگر رئيس اين دانشگاه باشد عذرش در تكرار اشتباهات گذشته به هيچ عنوان پذيرفتني نيست.ايجاد باند و گروه و جبهه بندي هاي كودكانه و جزيره اي اداره كردن دانشگاه،دسته بندي كاركنان به خودي و غيرخودي. عدم تحمل نظر مخالف، تاثير پذيري بيش از حد از محافل و چهره هاي خاص، اينها و بسياري موارد ناگفتني ديگر كه اسدي به خوبي از آنها آگاهي دارد افيون مديريت دانشگاه آزاد اهر است. استفاده از نيروهاي ناكارآمدي كه صرفاً به جهت نزديكي به اين و آن و با معاملات پشت پرده در دانشگاه اهر پست هاي مهم گرفته و كارنامه ناموفقي از خود برجاي گذارده اند اشتباه مهلكي است كه مديريت دانشگاه بايد از آن دوري كند. مشكل اساسي تر اما، كاهش تعداد دانشجويان و كاهش ويژه ورودي برخي از رشته ها است كه مشخصاً راه حل مقابله با اين مشكل، كسب مجوز رشته هاي ويژه و پرطرفدار است كه اهر تا يكي دو سال پيش در اين زمينه كارنامه درخشاني داشت.رشته هايي همچون داروسازي مي توانند سال ها اين دانشگاه را بيمه كنند، اما متاسفانه در يك سال گذشته وضعيت اهر در كسب مجوز رشته هاي خاص اسفناك بوده است و كاملاً روشن است كه دانشگاه اهر براي بازگشت به ريل اصلي كارمشكلي پيش روي دارد.
يكي ديگر از مشكلات اساسي دانشگاه آزاد اهر ناخالصي و نامتجانس بودن برخي از نيروها و كاركنان آن، با بدنه آكادميك اين مجموعه است.دانشگاه اهر بي شك مجموعه اي معتبر و نامي است اما با تمام احترامي كه براي همه كاركنان اين دانشگاه قائلم، گروه هاي مختلفي از اين كاركنان در حد اين نام و اين اعتبار نيستند و حتي برخي از ايشان شايستگي قدم زدن در محوطه اين دانشگاه را هم ندارند چه رسد به يدك كشيدن عنوان كارمندي دانشگاه! اين افراد كه اكثراً با سفارش و توصيه و بعضاً حتي با دستور، خود را به اين دانشگاه تحميل كرده اند افيون بعدي مديريت اين دانشگاهند. اين افراد در مواجه با رضايي و خليلي و اسدي يك رو دارند و آن دو رويي است چون دوام و قرارشان بر اين مدار استوار است.اگر در زمان رضايي خبرچين بودند، براي خليلي هم سينه چاك كرده اند و قطعاً امروز خود را سرباز اسدي مي دانند. در ظاهر شايد اين رويه، غير قابل اجتناب به نظر آيد چرا كه هر فردي براي حفظ جايگاه خود مجبور به پيروي از رئيس جديد است اما در اين مورد، نوع پيروي و اثرات اين پيروي بر كل مجموعه دانشگاه اهميت اساسي دارد.اگر اين پيروي در راستاي منافع بلند مدت دانشگاه و در مسير انجام وظايف قانوني باشد صد البته كه اين پيروي و دستور پذيري، مقبول و ضروري است و هر كارمند و زيرمجموعه اي به غير از اين عمل كند به خطا رفته است. اما اگر اين پيروي و وفاداري به رئيس شامل حوزه هايي چون زيرآب زني،خبرچيني،شايعه پراكني، لاپوشاني سوء مديريت ها و باندبازي و عدم توجه به منافع دانشگاه شود، همچون روز روشن است كه اين فرمان پذيري و وفاداري جز خيانت به دانشگاه تعريف ديگري ندارد.
متاسفانه جو امروز حاكم بر فضاي دانشگاه اهر، آن جوي نيست كه از يك محيط آكادميك انتظار مي رود و در اين فضا كار اسدي دشوارتر از هر زماني است.ايجاد موازنه ميان دو گروه رقيب در اين دانشگاه و كاهش اثرات مخرب حاصل از درگيري اين دو گروه مهارتي مي خواهد كه اسدي بايد اين مهارت را داشته باشد كه در غير اينصورت دقيقاً قدم در مسير خليلي خواهد گذارد.
بي شك افرادي از داخل دانشگاه و چهره هاي قدرتمندي از خارج اين مجموعه نوع نگاهشان به اين دانشگاه مشابه نگاه صياد به صيد است و برنامه و طرحشان براي سمپات هاي خود بعد از فتح ميدان جز تقسيم غنائم چيز ديگري نيست و در اين شرايط مسئولين و دلسوزان واقعي اين دانشگاه اگر مي خواهند دانشگاهشان به روزهاي اوج خود بازگردد بايد دست اين افراد را از دانشگاه كوتاه كرده و خداي ناكرده خود نيز وارد بازي اين افراد نشوند.
دانشگاه آزاد اهر مسئول و كارمندِ دلسوز و متخصص كم ندارد اما متاسفانه اين افراد در حاشيه مانده و نظارگري بيش نيستند. اسدي و يا هركس ديگري كه در آينده رئيس اين دانشگاه خواهد بود بايد با به كارگيري اين نيروها، و استفاده از دانش و ايده هاي ايشان دانشگاه اهر را از ركود فعلي خارج كند در غير اينصورت روزهاي خوشي در انتظار اين دانشگاه نيست و اين آخرين فرصت است.