مديريت مثبت از دو كلمه ساده مديريت و مثبت شروع شده و سپس به شيوهاي سازمانيافته همه قسمتهاي مربوط به نيرو و روابط انساني شركت را در بر ميگيرد، بهبود ميدهد و بالاخره به اوج ميرساند. در اين نوشته به تعريف كلي و اهداف مديريت مثبت ميپردازيم و در مقالههاي آينده توضيحاتي مربوط به عملكرد و مزاياي مديريت مثبت را ادامه ميدهيم.
● مديريت مثبت چيست؟
هدف مديريت مثبت افزايش دادن و به اوج رساندن كيفيت و كميت خدمات و محصولات شركت و همچنين ثبات، توليد، فروش و درآمد است. هدف ديگر مديريت مثبت پايين آوردن و به حداقل رساندن هزينههاي ناشي از مشكلات مربوط به كارمندان و محصول كار آنهاست. اين نتايج از راه ايجاد و ترويج احساسها، افكار،رفتار و همكاريهاي مثبت و سازنده در نيروي انساني شركت به دست ميآيند. اهداف اجرايي و نهايي مديريت مثبت بهكار گرفتن مهارتهاي اصلي كارمند، ۴ اصل رابطه مثبت كارل راجرز (احترام، همدلي، اصالت، خيرخواهي) و بالاخره هدايت شركت به موقعيتي است كه ميزان احساسات مثبت براي اكثر كارمندان، بالاتر از احساسات منفي باشد.
● درون كارمند
به نظر شما چه ميزاني (چند درصد) از وجود، ماهيت و تواناييهاي شغلي يك كارمند، دروني است و چقدر بروني؟ به عنوان يك كارمند چقدر (چند درصد) از امكانها، انرژي و كيفيت كاري شما به وضعيت درونيتان مربوط ميشود؟
ميدانيم كه كار و كارمند يك جنبه مهم دروني دارند. مدير مثبت جوانب دروني كارمند را تقويت و فعال ميكند و اينگونه از اين قسمت بزرگ و پنهاني نيروي انساني استفاده و بهرهبرداري ميكند.
اگر بپذيريم حداقل ۷۰ درصد كيفيت و كميت خدمات كارمند به وضعيت دروني او ربط دارد، ارزش و كاربرد ايجاد تغيير و تحول مثبت در اين جوانب دروني مشخصتر ميشوند. به عبارت ديگر، قسمت عمده توانايي شغلي و سازندگي كارمند از وضعيت دروني او سرچشمه ميگيرد. به همين دليل مهارتها و تكنيكهاي مديريت مثبت به ميزان قابل توجهي روي بالا بردن و مثبت كردن جوانب دروني كارمند مانند احساسها و افكار شغلي او تمركز مييابند.
● اهميت سنجش و استفاده از مهارتهاي اصلي كارمند
هر كارمند اطلاعات و مهارتهاي مهم و منحصر به فردي در اختيار دارد كه سنجش و به كار گرفتن آنها از سوي مدير، بازده كار و ارزش خدمات آن كارمند را به ميزان قابل توجهي افزايش ميدهد.
مدير ميتواند با مهارتهاي اصلي كارمند آشنا شود و از آنها بخوبي به نفع شركت و كارمند استفاده كند.
● درون كارمند چه ميگذرد؟
نداي دروني كارمندي كه مديرش مهارتهاي اصلي او را شناخته و فعاليت ميكند به او ميگويد: چه مدير استثنايياي دارم. انگار مرا از خودم هم بهتر ميشناسد چون كارهايي به من ميدهد كه هم آنها را خوب انجام ميدهم و هم از انجام دادن آنها خسته نميشوم. ضمنا بايد اعتراف كنم كه با توجه به اينكه خودم را كارمند چندان ماهري نميدانم، از انجام دادن كارهايي كه او به من محول ميكند كلا احساس رضايت و افتخار ميكنم.
منبع:ويستا