فلور زادمهر
« گويا » كه به عنوان هفته نامه 28 ارديبهشت سال 84 نخستين شماره ي خود را در چهار صفحه منتشر كرد، پس از چندي رسماً دوهفته نامه شد. نشريه اي كه از ابتدا تعريف خاصي براي محدوده ي تحت پوشش خويش ارائه داد. ارسباران كه از ضعف اطلاع رساني در استان رنج مي برد، منطقه ي مورد توجه اين نشريه است و عمدتاً نيز در شهرستان هاي اهر، كليبر، ورزقان و هريس توزيع مي شود. هرچند در مركز استان نيز مي توان اين نشريه را تهيه كرد. گويا سال پنجم خود را تجربه مي كند و تا كنون به طور مرتب منتشر شده است. تصميم گرفتيم با مديرمسئول و سردبير اين نشريه به گفتگو بنشينيم و شما را با اين نشريه و بيش تر آشنا كنيم.14 تير مصادف با روز قلم با هاشم مشرفي مدير مسئول و جعفر خضوعي سردبير گويا در دفتر اين نشريه به گفتگو نشستيم.
براي شروع از مناسبت امروز استفاده مي كنم. « قلم »! چيزي كه در عبارت « صاحبان انديشه و قلم » همواره كنار نام « گويا » بوده است. جاي گرفتن « قلم » در تقويم چه مسئوليتي مي آورد؟
مشرفي: تعيين مناسبت ها و نامگذاري هاي ايام در تقويم كار ارزشمندي است و چه بسا كم ترين علت آن تذكر و يادآوري باشد. در چنين روزي مراكزي كه در خصوص اهالي قلم مسئوليت دارند، بايد برنامه هايي را براي تجليل از قلم و صاحبان قلم ترتيب دهند.
خضوعي: من هم اين را قبول دارم و تنها اين را اضافه كنم كه خود صاحبان قلم هم مسئوليت دارند. ما خود نيز بايد دست به كار شويم و برنامه هايي ترتيب دهيم. در روز خبرنگار نيز چنين است. در حالي از ارگان ها گلايه مي كنيم كه خودمان قدمي بر نمي داريم. مثلاً در همين منطقه چرا تا كنون فعالان مطبوعاتي دورهم جمع نشده اند. براي روز قلم مي توانستيم يكجا جمع شويم و ضمن تبادل نظر اين روز را گرامي بداريم و يا از پيشكسوتي در اين عرصه تجليل كنيم.
يك نشريه ي محلي چه رسالتي بر عهده دارد و به عبارتي چگونه فعاليت مي كند كه از نشريات ديگر متمايز مي گردد؟
مشرفي: نشريه ي محلي از اسمش پيداست كه بر مسائل و موضوعات محلي تكيه دارد. چه بسا بتوان آن را مقابل نشريه ي سراسري قرار داد. مطبوعه ي محلي بايد به تمام معنا محلي باشد. صرف اين كه نشريه در محدوده ي يك استان توزيع مي شود.نمي تواند محلي باشد. امروز ما نشرياتي در استان داريم كه وقايع سراسري را پوشش مي دهند و در اين صورت تفاوتي با صفحات روزنامه هاي سراسري ندارند. ما در گويا تمام تلاشمان اين است كه محلي باشيم. هرچند اخبار و مطالبي داريم كه خارج از محدوده ي تعريف شده ي ماست، اما با نگاه محلي به آن ها توجه داريم. منطقه ي ارسباران با تعريف جغرافيايي و تقسيمات كشوري و بافت خاص فرهنگي كه دارد و مسائل و خصوصياتي كه اين منطقه را پيوند ويژه اي داده، در داخل آذربايجان شرقي يك ناحيه است و « محل » فعاليت ماست. كه البته با گستره ي توزيع ما كه استاني است، منافاتي ندارد.
خضوعي:.در استان و حتي در كشور هنوز به تعريف روشني از رسانه ي محلي نرسيده ايم. نه تنها مطبوعات ما، صدا و سيماي محلي ما نيز چنين است. دقت بفرماييد كه مي گوييم سيماي استاني و نمي گوييم سيماي محلي. شبكه ي سهند ما چه قدر محلي است. حتي با تأكيد بر نام آن، چه قدر استاني است؟ به نظر شما پخش مستند حيات گياهي و جانوري به زبان فارسي در اين شبكه مي تواند موضوعيت محلي داشته باشد. به نظر من كه نه. همين مشكل در مورد نشريات محلي ما هم وجود دارد. ما روزنامه هايي در استان داريم كه در واقع خبرنامه هستند و از نقد و تحليل و تفسير خبر و رويدادها و به ويژه سرمقاله ها و يادداشت ها در آن ها خبري نيست. هرچند در چند سال اخير مطبوعات محلي در استان ما رشد چشمگيري داشته اند.
خُب حالا بفرماييد چه موانعي بر سر راه محلي شدن و به عبارتي ايفاي نقش محلي مطبوعات ما وجود دارد؟
مشرفي: گردانندگان چنين نشريه اي گاهاً اهل اين حوزه نيستند و دلائلي منجر به روي آوردن آن ها شده كه اساساً با رسالت كار مطبوعاتي فاصله دارد. از طرفي اقبال عمومي ضعيف از رسانه هاي مكتوب يك بيماري فرهنگي در سطح كشور است و تنها مخصوص ما و مخصوص مطبوعات محلي نيست. الآن روزنامه هاي سراسري ما چه قدر تيراژ دارند. معلوم است كه در مقابل تيراژ ده ها ميليوني روزنامه هاي ژاپن عددي به حساب نمي آيد. از طرفي مطبوعات محلي ما تيم تخصصي و امكانات مالي لازم را ندارند. انتشار نشريه در يك منطقه خيلي سخت است. معمولاً در شهرستان ها توليد خبر اندك است. طرح و نقد بسياري مسائل حساسيت آور است. توجه كنيد كه مثلاً درج كاريكاتور يك مسئول محلي خيلي سخت است. فقدان فضاي سالم رقابتي در مديريت محلي باعث مي شود كه گاه مديران از نقد واهمه داشته باشند و در مقابل كوچك ترين نقدي بگويند كه صاحب قلم غرض شخصي دارد. همچنين بايد از مطبوعات محلي حمايت گسترده اي صورت گيرد كه متأسفانه چنين نيست. هرچند مطبوعات بايد متكي به آگهي و فروش باشند اما قبول كنيد كه مناطق و شهرستان ها مشكلات را از انواع مختلف دارند. من در نسخه اي از هفته نامه شهاب اهر كه به سال 1331 بر مي گردد آگهي « دوزندگي » آن در شهر كوچك اهر در آن زمان ديدم. امروز اما جذب آگهي و كسب درآمد از اين ناحيه خيلي سخت است. البته ما به برخي از شيوه هاي نادرست معمول هم نمي توانيم دست بزنيم. تا حالا با هر مشكل و سختكاري كه بوده توانسته ايم بدون تأخير گويا را منتشر كنيم.
خضوعي: محدوديت هايي هستند كه بخشي مربوط به ساختارهاي فرهنگي و اجتماعي حاكم بر محل است و بخشي نيز از سياست هاي كلان كشوري نشأت مي گيرند. آقاي مشرفي به نكته ي مهمي اشاره كردند. سرانه ي مطالعه در كشور ما خيلي پايين است. از طرفي ظهور رسانه هاي جديد مطبوعات را خيلي تحت الشعاع قرار داده است. همه مي دانيم در گذشته روزنامه ملانصرالدين دست به دست مي گشت و آن هم در زماني كه مردم سواد امروزي را نداشتند. اما امروز مردم راديو را دارند و شبكه هاي مختلف تلويزيوني دارند. هزاران سايت خبري هر لحظه در اختيار مردم است. لذا انتشار يك نشريه ي محلي با اين شرايط كار سختي است. همچنين مردم ما در منطقه براي كسب اطلاعات و آگاهي بر ارتباط كلامي تكيه داشته اند. ارتباط محاوره اي و گفتاري كه غناي ادبيات عامه ي ما اين را گواه است. دقت بفرماييد زبان مردم منطقه تركي است و آن ها تركي را فقط مي گويند و مي شنوند و از نوشتن و خواندن به اين زبان بهره اي ندارند. اين يك عادت ديرينه ايجاد كرده و به همين دليل كم تر كسي را مي توان در اينجا سراغ گرفت كه مثلاً رمان 600 صفحه اي را تا آخر بخواند. اما مردم ما در گذشته ساعت ها به داستان گويي نقالان گوش فرا مي دادند. بخش اصلي باز همان است كه گفته شد. ما امروز توان مالي براي اجاره ي يك اتاق براي نشريه را نداريم. در اين حالت چگونه مي توانيم امكانات لازم را تهيه كنيم و چگونه مي توانيم مثلاً چند خبرنگار و گزارشگر و عكاس جذب كنيم. من با افتخار اعلام مي كنم كه در منطقه ي ارسباران قلمداران بسياري وجود دارند. برخي از نوشتن و نقد كردن واهمه دارند و اين تنها به اين خاطر نيست كه جايگاه نقد هنوز شناخته نشده و نيز به اين خاطر نيست كه نوشتن واقعاً هزينه سنگيني دارد. نه. يك نوع خودسانسوري و خودواهمه گري وجود دارد. من اما اذعان مي كنم كه در گويا ما مشكلات بسيار كمي از اين نظر داشته ايم. اگرچه در جاهايي و كساني نگاه بدبينانه اي نسبت به گويا بروز داده اند اما در كل مشكل خاصي نداشته ايم و تا كنون شكايتي هم از گويا صورت نگرفته است.
اكر از چشم يك منتقد به « گويا » نگاه كنيد بي شك نكات مثبت و منفي بسياري را مي توانيد مطرح كنيد. حالا من از شما مي خواهم اين كار را بكنيد.
مشرفي: نكات مثبت اگرهم داشته باشيم كه خُب حتماً هست. بماند و بهتر است قضاوت را به خوانندگان و منتقدان واگذار كنيم. يك سري ايده آل ها هست و چشم اندازهايي وجود دارد كه راه ما را ترسيم مي كند و اگر با آن ها خود را محك بزنيم كه خيلي ضعف و نقص داريم. اما قضاوت در مورد هرچيزي را بايد با توجه به شرايط و امكانات موجود انجام داد. پيشنهاد و انتظاراتي هست كه خود ما در جلساتمان آن ها را طرح و اما به آينده موكول كرده ايم.
خضوعي: به قول معروف ما بهترين شماره و يا شماره هاي خود را در آينده منتشر خواهيم كرد. گفتني ها را آقاي مشرفي گفتند. ما برنامه هاي خوبي براي گويا تعريف كرده ايم و اما در عمل مانده ايم و يا درمانده ايم. ما تمام وقت در اختيار گويا نيستيم و كسب و كار و زندگي خودمان را داريم. هرچند از آن ها بريده ايم كه به اين برسيم. همه مشكل مالي را مطرح مي كنند و اين واقعاً هست. ما مي توانيم در هر شماره ويژه نامه اي براي چهره هاي ديني و ادبي و هنري گذشته و امروز منطقه داشته باشيم و اما مستلزم هزينه است. مشكلات جزيي ديگر هم دارد كه در صورت اراده رفع مي شوند. خود ما هم ضعف هاي اساسي داريم. بايد بيش تر وقت بگذاريم و بيش تر همت كنيم. تيم تخصصي و حرفه اي لازم را هنوز نداريم.
در حال حاضر وضعيت فعاليت مطبوعاتي در منطقه ارسباران را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
مشرفي: بايد قبول كنيم كه خيلي ضعيف است. پس از 50 سال « ارسباران » درآمد و ادامه نيافت. البته دارد منتشر مي شود اما در شكل و محتواي ديگر و نه به عنوان نشريه اي براي ارسباران. نسيم قره داغ ابتدا خيلي خوب ظاهر شد و به ويژه كليبر را با آن همه محدوديت بسيار عالي پوشش مي داد. اين نيز اخيراً دچار فراز و فرودهايي شده است. مي ماند اين گويا كه دو هفته يك بار تنها مي تواند گوشه اي از مشكلات و توانايي ها و عظمت هاي منطقه را منعكس كند. امروز ارسباراني هاي بسياري كار مطبوعاتي مي كنند. اما در جايي ديگر و نه در منطقه و براي منطقه. امروز اگرچه توليد خبر از اين منطقه بيش تر و گسترده تر شده اما ايراد اساسي حاكم بر توليد خبر همان مشكل كار محلي است. مي توان گفت درصد بسيار بالاي اخبار منعكس شده از منطقه به سخنان مسئولان و يا خبر گلنگ زني و افتتاح محدوده بوده است.
خضوعي: همان كه پيش تر اشاره شد ما ناحيه اي به نام ارسباران را داريم كه تعريف جغرافيايي و فرهنگي و هويت تاريخي و اجتماعي خاص خود را دارد و اين بهترين فرصت براي توفيق كار ماست. كه در مناطق ديگر استان چنين زمينه اي كم تر وجود دارد. حساسيت و علاقه ي مردم اين منطقه و ويژگي هاي اجتماعي و فرهنگي زياد در آن، كار ما را راحت كرده است. ارسباران نام جديد منطقه اي ديرين به نام قره داغ است كه در تاريخ جايگاه خاص خود را دارد. شخصيت هاي بسياري براي طرح دارد. رويدادهاي بسيار و حوزه هاي بسيار براي پرداختن. مهم ترين منطقه ي معدني كشور است. سومين منطقه ي جنگلي كشور را دارد. يكي از سه ايل پرجمعيت كشور را دارد. نقش ماندگاري در رويدادهاي ملي داشته است مانند انقلاب مشروطه. يك منطقه ي مرزي است و با دو كشور همسايه است. خُب همه ي اين ها منطقه را خبرساز مي كند. به نظر من سهم حضور منطقه در رسانه ي استاني اندك است. اين رسانه متعلق به 19 شهرستان است و بايد نشانگر و نماينده ي همه ي شهرستان ها باشد. از طرز حرف زدن تا گزارش ها و اخبار. امروز مي بينيم كه در تيتراژ آغازين خبر 23 شبكه استاني سهند كه نقشه ي شهرستان ها همراه با نام آن ها ظاهر مي شود، نام اهر اخيراً پاك شده. خُب چرا؟ به نظر من تنها به اين دليل كه نام اهر در ابتداي اين تيتراژ و به صورت برجسته ظاهر مي شد! صحبت من بيش تر شد اما اجازه دهيد به نكته اي اشاره كنم. ببينيد مردم ارسباران سال هاست كه به راديوي محلي احساس نياز يافته و خواستار داشتن چنين رسانه اي شده اند، اما تحقق نيافته است. « گويا » دو هفته نامه است و فاصله ي زماني انتشار خود تعريف كننده ي محتواي نشريه است. اما مي بينيد كه ما حتي مجبور هستيم گرفتگي جوب كوچه ها را هم منعكس كنيم. واقعاً مجبوريم چون شهروندان تماس زيادي دارند. لذا درصدي از وضعيت گويا از سوي شرايط و نبود رسانه هاي روزانه تحميل مي شود.
بفرماييد كه « گويا » كدام هدف اساسي را پيگير است. هدفي كه تعيين كننده ي محتوا و سمت و سوي نشريه نيز مي باشد.
مشرفي: خُب اين را مي توان با نظري به رسالت مطبوعات و رسانه ها متوجه شد. مطبوعات ركن چهارم مردم سالاري هستند. همان طور كه رسانه ها و مطبوعات سراسري در سطح ملي نگاهبان ميثاق ميان مردم و حكومت هستند و عملكردهاي مديران را زير نظر دارند. در سطح محلي نيز چنين است. ما مديريت محلي را رصد مي كنيم. فضايي را مي خواهيم كه عملكرد ها شفاف و روشن در برابر چشم مردم قابل قضاوت باشند و در آن ها مورد خادمان خويش تصميم بگيرند.
از طرفي ما مطالبات و انتظارات ديرين مردم ارسباران را همواره يادآوري مي كنيم و از مسئولان مي خواهيم كه توجه كنند. هزاران خبر از عملكرد دولت ها در اين منطقه منعكس كرده ايم و اما كاستي ها و بي توجهي ها را نيز تذكر داده ايم. امروز رقابت هاي ريز محلي در ميان تمام شهرهاي استان وجود دارد و اين در سطح كشور هم هست. اما ما به يقين اعلام مي كنيم كه حساسيت شديد ما به منافع اين منطقه شباهتي به آن رقابت ها ندارد. ما با مدرك و سند اعلام كرده ايم كه ارسباران از جايگاه شايسته ي خود عقب مانده است.ما طرح ارتقاي سطح مديريتي به نام فرمانداري ويژه را با دليل و برهان به چالش كشيديم و از شايستگي و بايستگي ارسباران سخن گفتيم و متأسفانه همراهي كمتري با ما صورت گرفت. الآن كجاي ايران در حد اين منطقه معادن غني دارد. جاذبه هاي گردشگري و آثار تاريخي و تنوع معيشت دارد. كدام منطقه از ايران تا اين حد شخصيت هاي برجسته ي ملي و بين المللي عرضه كرده است. اهر حق دارد به فرزندان خود افتخار كند و همه ي ما وظيفه داريم اين حق را احيا كنيم. شخصيت هاي بزرگي كه حتي از نام گذاري ميداني به نام آن ها طفره مي رويم.
خضوعي: بله چنين است و اضافه اين كه امروز در منطقه مردم انتظار اين را ندارند كه گويا با فاصله ي دو هفته مقالات علمي و تخصصي و اخبار كلان كشوري را چاپ كند. ما خود در ميان مردم هستيم و از سال ها پيش مطالبات و نيازهاي مردم را حس كرده ايم. به جد مي خواهيم زبان گوياي ارسباران باشيم. منطقه ي تاريخي قره داغ از يك هويت تاريخيِ فرهنگي و اجتماعي برخوردار است. در همه جاي دنياي با هزينه هاي بالا هويت ها و نشانه هاي فرهنگ ديرين و آداب كهن را حفظ مي كنند. به نظر ما قره داغ نقطه اي در آذربايجان است كه در آن هنوز آن هويت فرهنگي ديرين آذري قوي است. سخن گفتن مردم، لباس مردم، آداب مردم و در كل فرهنگ عامه بوي سنت ها را مي دهند. ما تلاش داريم براي احياي هويت فرهنگي و اجتماعي قراجه داغ در قلب آذربايجان و در گوشه اي از ايران. ما ايراني هستيم و افتخار داريم كه مقام معظم رهبري فرموده اند؛ « آذربايجان سر ايران است.» و ما با افتخار تمام از اين پيام گوهرين وام مي گيريم و مي گوييم « ارسباران، سر آذربايجان است.» ما تلاش داريم اين منطقه جايگاه تاريخي خويش را بازيابد. آن ها كه تازه وارد عرصه ها شده اند فكر مي كنند طرح منطقه ي ارسباران ايده ي نوپديد است و حتي طعنه زدند و تذكر دادند كه مي خواهيم از خودمان منطقه درآوريم. در حالي كه نيم نگاهي به گذشته معلوم مي دارد كه قره داغ كجا بوده و در نام ديگر اخير چه تعريف جغرافيايي و تقسيمات كشوري داشته است. چيزي كه امروز از زبان مسئولان استاني و حتي كشوري در مي آيد و ما شاهد اميد و شوق تازه اي همراه اين نام در شهروندان منطقه هستيم. عده اي هم به اين نام انتقاد دارند كه نام اصيل قره داغ را نبايد پشت نام جديد ارسباران كه در دوره ي پهلوي اطلاق شده پنهان بداريم. درست است و ما به نيكي مي دانيم كه تاريخ گهربار قره داغ عمدتاًً پيش از دوره ي پهلوي است. در گويا نام قره داغ بيش از ارسباران آمده و ارسباران به هر طريق نام رسمي اين منطقه به مدت نيم قرن بوده است. نامي كه بسياري از رويدادها و نشانه ها و اسناد و مدارك با آن همراه است. لذا بحث نام نيست. « شهاب اهر » در زمان دولت مصدق دقيقاً همين تعريف را داشت. كتاب خوب « تاريخ ارسباران » به قلم حسين بايبوردي به نيكي و زيبايي اين منطقه را ترسيم كرده و شناخت خوبي از آن داده است. به نظر من روح شهاب اهر در گويا حلول كرده است. امروز آن هويت فرهنگي زيبا و دوست داشتني قره داغ در شهرستان هاي اهر، كليبر، ورزقان و هريس زنده است. البته اگر از منظر تقسيمات كشوري نگاه كنيم. بخش هايي نيز در ساير شهرستان هاست مانند جلفا كه سيه رود ارسباران را دارد و يا آصلان دوز كه گرمادوز را دارد و يا مشكين شهر كه حاشيه هاي قره سو را دارد. همه ي اين شهرستان ها از نعمت خدادادي معادن زون ارسباران بهره مند هستند. با همه ي اين ها ما از مسائل كشوري و استاني قابل طرح در منطقه غافل نيستيم.و خيلي حرف ها هست اما من زياد حرف زدم.
آقاي مشرفي استقبال از گويا را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
با اوصافي كه گفته شد،خوب است اما قبول داريم كه هنوز ايده آل نيست. شمارگان گويا اما با توجه به شمارگان رايج در مطبوعات محلي اميدوار كننده است. ما واقعاً سپاسگزار خوانندگان گويا هستيم. وقتي مي بينيم چهارشنبه ها به نمايندگي هاي ما در اهر با چه اشتياقي مي آيند، واقعاً خوشحال مي شويم. برخي در پرداخت حق اشتراك خود سستي به خرج مي دهند و اما در مقابل شهروندي را داريم كه ده نسخه گويا مي خرد و به همسايگان خود هديه مي دهد. اين ما را به وجد مي آورد.
آقاي خضوعي براي ما از جو حاكم بر تحريريه گويا بگوييد.
خُب مرسوم است كه مي گويند صميميت و عشق و علاقه حاكم است. واقعاً هم چنين است. جا دارد از تمام همكارانم در تحريريه و تمام نويسندگان نشريه تشكر كنم.
آقاي مشرفي آيا گويا از سمت و سوي خاصي تبعيت مي كند و آيا از گروه و جناح خاصي طرفداري دارد؟
نه. من در شماره ي نخست در يادداشتي زير عنوان « آيين گويا » صريح گفتم كه بي طرف هستيم و مي خواهيم زبان گوياي همه ي سلايق باشيم. هرچند خود به عنوان شهروند ايده ها و سليقه ها و نگرش هاي خاص خودمان را داريم و اما در گويا چنين نيست. ما در انتخابات اخير از درج بيانيه و حتي آگهي تبليغاتي هم خودداري كرديم كه نشريه حال و هواي جناح خاصي را ندهد. در انتخابات مجلس هم چنين كرده ايم. گويا تريبوني براي همه است و با حفظ حريم ها و رعايت قانون سخن همه را منعكس مي كنيم. هرچند گاه بداخلاقي هايي عليه ما صورت مي گيرد و درج يك خبر از يك شخصيت و طرح يك ديدگاه و انتقاد را به معني ضديت با جريان و يا گروه و شخصيت خاصي تصور مي كنند. اما در كل افراد منصف اذعان دارند كه ما بي طرف هستيم.
آقاي خضوعي سخن آخر را شما بگوييد. چه فردايي براي گويا متصور هستيد.
البته اجازه دهيد سخن آخر را آقاي مشرفي بگويند كه حرف آخر را ايشان در نشريه مي زنند. بايد بگويم من به آينده اميدوارم. به آينده ي قره داغ و اهر اميدوارم. چون وجدان جمعي لازم و روح مشاركت و مطالبه در منطقه جان تازه اي يافته است. روزي يكي از شاگردانم در حياط مدرسه جلو آمد و گفت « آقاي خضوعي خواب ديده ام، گويا 16 صفحه شده است. » و من گفتم « آفرين به تو! برخي از تو يادبگيرند كه خواب هاي بد براي گويا مي بينند.» آن موقع گويا در چهار صفحه منتشر مي شد و امروز به لطف خدا به 12 صفحه رسيده است. خواب هايي براي گويا ديده ايم كه اميدواريم هرچه زودتر تعبير گردند. افزايش كمي و كيفي نشريه آرزوي ماست. و من اما آرزو مي كنم در اين منطقه روزي بتوانيم روزنامه منتشر كنيم و چندين نشريه به قلم خاكزادان قره داغ متولد شوند و سال هاي سال انتشار يابند.
و شما آقاي مشرفي؟
آقاي خضوعي هميشه به ما لطف دارند. من هم آرزوي توفيق و سربلندي و آباداني براي منطقه دارم. از مسئولان فعال و دلسوز منطقه تشكر مي كنم و از خداوند متعال براي آن ها سلامتي و موفقيت مسئلت مي نمايم. براي شما و همه ي تلاشگران هفته نامه وزين نسيم قره داغ هم توفيق روزافزون آرزومندم.