تلکس وب سايت شخصي ولي اله ديني: چگونه از غير خدا، نترسيم؟!
پنجشنبه، 15 خرداد 1393 - 23:18     کد خبر: 473

نترسيدن از غير خدا، با يقين به خدا، محقق مي‌شود و در روايتي كه آن را ابن بابويه‏ در كتاب معاني الأخبار نقل كرده حضرت جبرائيل عليه‌السلام راه رسيدن به يقين را در توكل بر خدا بيان مي‌نمايد پس از آن، حضرت رسول صلي الله عليه و آله از حضرت جبرائيل عليه‌السلام سؤال نمودند توكل بر خدا يعني چه؟! ايشان فرمودند: توكل به خدا يعني: الْعِلْمُ‏ بِأَنَ‏ الْمَخْلُوقَ‏ لَا يَضُرُّ وَ لَا يَنْفَعُ وَ لَا يُعْطِي وَ لَا يَمْنَعُ(8)؛ دانستن آنكه هر كه غير خداست نه ذره‌اي مي‌تواند به تو ضرر برساند و نه مي‌تواند براي تو سودي داشته باشد نه مي‌تواند چيزي به تو عطا كند و نه مي‌تواند چيزي را از تو بگيرد. مسلّماً اين نگرش، از آنجا كه توكل انسان را زياد مي‌كند موجب تقويت يقين و در نتيجه نترسيدن از غير خدا را به همراه خواهد داشت.

چگونه از غير خدا، نترسيم؟!

 
شرح حديث "إذا خافَ اللهَ العَبدُ أخافَ اللُه مِنهُ كُل شَىءٍ"

مقدمه:

آموزه‌ها و دستورات ديني كه براي هدايت و سعادت بشر ارائه شده در قالبي ارائه شده كه انسان مؤمن در سايه عمل به آن نه تنها آخرت خود را آباد مي‌بيند بلكه باعث زندگي شكوه‌مندانه و عزتمندانه مؤمن در اين همين سراي دنيا نيز خواهد شد. براي نمونه حضرت رسول در حديثي كه در كتاب نهج الفصاحة از ايشان نقل شده، پاداش خوف از خداي متعال را عزت‌مندي انسان در اين سرا معرفي نموده‌اند بر عكس آن حضرت رسول صلي الله عليه و آله مي‌فرمايند: مجازات نترسيدن از خدا، ترسيدن از هر كه غير خداست. بر همين اساس كسي كه از خدا مي‌ترسد نه تنها آخرتش را ساخته كه دنياي امروز خويش را نيز آباد كرده است در اين نوشتار به طور مفصل پيرامون اين حديث به بحث خواهيم نشست.

كليد واژه:

خوف، ترس از خدا، نكات اخلاقي، يقين، محبت، شرح‌ نهج الفصاحه، نهج ‌الدراية، شرح حديث.

اصل مقاله:

قالَ رسول الله صلي الله عليه و آله:
إذا خاف اللهَ العبدُ أخاف اللُه منه كل شىءٍ و إذا لَم يَخَفِ العَبدُ اللهَ أخافَهُ اللُه مِن كل شىء(1)؛ وقتى بنده‌اي فقط از خدا بترسد خداوند همه چيز و همه كس را از او بترساند و اگر بنده از خداى نترسد خداوند او را از همه چيز بترساند.

بحث لُغوي: معناي لغت خوف

علامه مصطفوي در كتاب التحقيق كلمات مشتمل بر سه حرف (خاء _ واو _ فاء) را در اصل لغت به معناي آن چيزي گرفته كه متضاد معناي امن و امنيت و آسودگي است(2). گر چه در زبان عربي لغات زيادي با كلمه خوف در معنا نزديك و مترادفند اما گويا خوف و حزن قرابت بيشتري با يكديگر دارند. در تفاوت اين دو كلمه، مرحوم طريحي، خوف را مربوط به آينده ولي حزن را به امري ناخوشايند در گذشته تفسير كرده است(3). علامه مصطفوي نيز از همين مطلب پيروي كرده و در تعريف خوف آورده است: الخوفُ: حالةٌ تأثروا اضطراب بِتَوُقع ضررٍ مُستقبل أو مُواجهٍ يَذهبُ بالأمن(4)؛ خوف، حالت اضطراب گونه‌اي است كه وقتي احتمال وقوع ضرري در آينده يا مواجهه با امري كه باعث بر هم خوردن امنيت و آسودگي شود در انسان ايجاد مي‌شود.
پس از دقت زياد و با عنايت به اينكه در تمام موارد، ركن ركين خوف، بر محور ترس از دست دادن چيزيست كه انسان به آن علاقه‌مند است صحيح‌تر آن است كه براي ارائه تصوير روشن‌تر در تعريف اين كلمه، قيد «فَوتُ المَحبُوب» يعني از دست دادن محبوب را در تعريف ذكر شود بنابر آنچه بيان شد خوف را اينگونه معنا مي‌كنيم: حالةٌ يوجِبُ إنقِباضُ الرُوح، حينَ تَوَقعِ حُلولِ مَكرُوهٍ أو فَوتِ مَحبوبٍ؛ حالتي را گويند كه در اثر آن هرگاه انسان، احتمال وقوع امري ناخوشايند يا از دست دادن محبوبي را پيش‌بيني كند باعث گرفتگي و انقباض روح او مي‌شود.

خوف از خدا، آري اما حُزن از خدا، نَه:

حال كه دانستيم خوف، مربوط به تخمين وقوع حادثه‌اي در آينده است نتيجه مي‌گيريم هر چه خوف از خدا صحيح و پسنديده است حزن از خداي سبحان، قبيح و زشت و نابجاست زيرا حُزن به معناي عدم رضايت از حادثه‌اي است كه در گذشته اتفاق افتاده است و لذا كسي كه از خداي سبحان، محزون باشد معناي آن، رضايت نداشتن به قضاء و قدري است كه خداي متعال، آن را براي او مصلحت ديده است. بر عكس، خوف از خدا به معناي دلهره‌اي مستمر نه از خداي سبحان، كه جميل است و رحمان است و رحيم است و ستار است و غفور است بلكه از بازتاب اعمال خود ما و احتمال گرفتار شدن به عذاب جهنم و بالاتر از آن فراقي كه ممكن است در اثر ارتكاب اعمال زشت بر ما عارض شود مي‌باشد.
در واقع، خوف از خدا به معناي خوف از حساب و كتاب و بازتاب اعمال چه در اين دنيا و چه در سراي آخرت است. همچنين خوف از خدا، براي انسان باحياء، به معناي ناظر دانستن خدا، بر اعمال قبيح و زشت است(5).
كسي كه شيريني قرب الي الله و محبت او را چشيده باشد خود را از ارتكاب به هر عملي كه حتي احتمال دهد در اثر آن او را از آن بهشت، بيرون ‌سازند بر حذر مي‌دارد بنابراين دائماً از خطاهاي گذشته و حتي بالاتر از آن از خطاهاي احتمالي كه ممكن است از او سر زده باشد و او از آن مطلع نباشد توبه و استغفار مي‌نمايد. باور كنيد چنين انساني وقتي اظهار نظر مي‌كند مي‌ترسد و اهل احتياط مي‌شود حتي وقتي راه مي‌رود آهسته گام بر مي‌دارد تا مبادا دل كسي بلرزد مبادا خانه اميد كسي را ويران كند مبادا و مبادا و مباداهايي كه نتيجه‌اش همه وقار و سنگيني و خضوع و خشوع مؤمني مي‌شود كه از جهنم كه همان برهوت فراق و جدايي با خوبان است واهمه دارد. مناجات امير مؤمنان حضرت علي عليه‌السلام در دعاي كميل، نمونه‌اي از سلوك و هراس يك انسان عاشق در مناجات با محبوب حقيقي، يعني خداي متعال است. آري چنين انساني را همه دوست خواهند داشت در نتيجه بد دلان از ابهت او و خوبان از ترس فراق او حرمتش را نگه خواهند داشت و اين همان است كه حضرت رسول صلي الله عليه و آله مي‌فرمايند: اگر كسي فقط و فقط از خدا بترسد و مراعات او را بنمايد خداي متعال كاري مي‌كند كه همه از او حساب برند.

فقط از خدا:

در فراز نخستين حديث، لفظ جلاله «الله» بر عبد، مقدم شده از اين تقديم، حصر استفاده مي‌شود يعني هرگاه عبدي [فقط] از خداوند بترسد اما اگر بدين صورت آمده بود: إذا خافَ العبدُ اللهَ؛ چنين برداشتي صحيح نبود.
معناي حصر در اين حديث، نترسيدن از هر كه غير خداست و لازمه اين حرف اين است كه عبد، دائماً در صدد شناسايي وظيفه الهي خويش باشد تا به نحو احسن به آن جامه عمل بپوشد و چون از غير خدا نمي‌هراسد تمام توجه و چرايي عملش را براي خدا متمركز خواهد كرد لذا سازش‌كار، نمي‌شود قطعاً انساني كه وظيفه‌شناس شد و اهل سازش منفعلانه نبود در چشم ديگران، ابهت پيدا خواهد كرد.
اما اگر به جاي تمركز در جلب رضايت خداوند و ترس از او، در صدد جلب رضايت ديگران بر آمد نتيجه‌اش ترك وظيفه و عمل به خواست موجودي ضعيف‌تر از خود است كه در باطن اين عمل، چند نكته نهفته است:
1. چنين انساني وظيفه‌شناس نيست و از آنجايي كه فقط انسان‌هاي وظيفه‌شناس هستند كه عظمت دارند انسان‌هايي كه زير بار وظيفه، شانه خالي مي‌كنند لزوماً انسان‌هاي ضغيف‌النفسي هستند كه در چشم ديگران هميشه خار و ذليلند.
2. كسي كه با ديگران، منفعِلانه و از روي ضعف، سازش مي‌كند، در واقع دست از وظيفه اصلي خويش كشيده است و از آنجا كه هر چيزي دليلي دارد اين انصراف از وظيفه اصلي و در ازاء آن؛ توجه به ديگران، هم منشأي دارد كه يا منشأ آن، ترس از آن هاست، يا جلب منفعت دنيايي است يا هر چيز ديگري كه باشد معنايش اين است كه در نزد او آن چيز، از جلب رضايت پروردگار، داراي اهميت بيشتري است لذا به ديگران اجازه داده است با همان چيز او را به راحتي مديريت كنند. مثلاً اگر از باب جلب منفعت، ترك وظيفه نموده باشد او را با همان منفعت، تهديد خواهند ‌نمود ولي كسي كه فقط از خداوند مي‌ترسد از آنجا كه هيچ كس نمي‌تواند خداي او را از او بگيرد پس ديگر جايي براي ترس از ديگران نيز باقي نخواهد ماند.
3. از طرف ديگر، عمل به وظيفه و سازش‌ناپذيري با ديگران، وحشت در دل ديگران مي‌اندازد كه مبادا اويي كه اهل زد و بند نيست و نقطه ضعف و خلافي در نامه عملش ندارد تا او را با آن رسوا كنيم اگر روزي با ما رو در رو شد با او چه كنيم؟! لذا ترس از او در دل‌ها حاكم خواهد شد.
تا اينجا بيان شد كه ترس از خداوند، داراي اثر وضعي ابهت و عظمت است آنچه بيان شد مواردي بود كه با محاسبات مادي قابل توجيه بود اما ترس از خداوند و عمل به وظيفه الهي داراي آثار وضعي ديگري نيز مي‌باشد كه با محاسبات دنيايي قابل اندازه و بيان نيست، امام صادق عليه‌السلام مي‌فرمايند:
إِن المُؤمِنَ يَخشَعُ لَهُ كُل شَيءٍ ثُم قَالَ عليه‌السلام: إِذَا كَانَ مُخلِصاً قَلبَهُ لِلهِ أَخَافَ اللهُ مِنهُ كُل شَيء حَتى هَوَام الأَرضِ وَ سِبَاعَهَا وَ طَيرَ السمَاءِ(6)؛ همانا مؤمن به خاطر ترسي كه از خداوند دارد خداوند قلب همه چيز و همه كس را براي او رام گردانيده است تا آنجا كه حضرت عليه‌السلام مي‌فرمايند: هرگاه مؤمني قلبش را براي خدا خالص نمايد خداوند چنان عظمتي به او مي‌بخشد كه همه از او حساب مي‌برند حتي خزندگان روي زمين و حيوانات درنده و پرندگان آسمان نيز از او حساب و فرمان مي‌برند و مي‌ترسند و براي او احترام قائل مي‌شوند.
در فراز دوم اين حديث، حضرت رسول صلي الله عليه و آله مي‌فرمايند: كسي كه از خدا، خوف نداشته باشد خداوند او را از چيزهاي ديگري كه به هيچ وجه، شايستگي ترسيدن ندارند مي‌ترساند. بنابراين مي‌توانيم اين مطلب را شاخصي قرار داده تا با آن، ايمانمان را محك زنيم بدين صورت كه به همان نسبتي كه از ديگران و از بازتاب اعمالشان، خوف داريم بايستي به همان نسبت از ايمانمان به خداي قادر متعال، شك داشته باشيم كه نه شك بلكه يقين داشته باشيم كه اگر ايمانمان به خداي قادر متعال، قوي‌تر بود جايي براي جَوَلان و عرض اندام اين ترس نيز وجود نداشت.
نترسيدن از غير خدا دو منشأ دارد:
أ‌. گاهي جاهلانه است: مثل كسي كه در ابتداء مسيري طولاني و خلوت، از كمبود سوخت ماشينش، بي‌خبر است مسلماً چنين شخصي راجع به اين موضوع، خوفي هم نخواهد داشت اين قِسم از خوف نداشتن، بركت و ارزشي ندارد.
ب‌. و گاهي مؤمنانه است: بر عكس مورد بالا، در اين مورد، منشأ خوف وجود دارد او مؤمن به خدايي است كه همه امور به اذن و قدرت او محقق مي‌شود همچنين از بي‌نهايت حوادث بزرگي كه دائماً خدا، شر آن‌ها را از سرِ او دفع مي‌كند آگاه است همان حوادثي كه يكي از آن‌ها كافيست تا تمام زندگي او را مختل سازد اما خداي متعال، دائماً شر آن‌ها را از سر او وا مي‌كند. نترسيدن مؤمنانه يعني بداني در دامان پر قدرت كسي به سر مي‌بري كه آنچه براي تو مضر است به موقع، از تو دفع و در آنچه برايت اتفاق مي‌افتد مصلحتي نهاده است.

معناي ديگر حديث: محبوب خلائق گشتن:

از آنجا كه ترس خوبان عالَم، ترس از فراق است وقتي حضرت رسول صلي الله عليه و آله مي‌فرمايند: كسي كه فقط از خدا بترسد خداوند همه را از او مي‌ترساند بدين معنا خواهد بود كه محبت آتشين او چنان در جان‌ها، شعله مي‌كشد كه خوبان از ترس از دست دادنش، خود را مطيع وي مي‌سازند.
به عبارت ديگر، زندگي براي كسي كه جز از خدا نمي‌ترسد بهشتي مي‌شود شايد جنتان يعني دو بهشت در آيه: «وَ لِمَن خافَ مَقامَ رَبهِ جَنتان(7)»‏ اشاره به همين مطلب نيز داشته باشد كه هرگاه كسي فقط از خدا بترسد براي او دو بهشت است يكي بهشت دنيا و ديگري بهشت آخرت.

چگونه از غير خدا نترسيم؟

اكنون و در پايان اين سياهه، نوبت به سؤال اساسي مي‌رسد و آن اينكه چه كنيم تا موفق شويم فقط از خدا بترسيم و از غير او واهمه‌اي نداشته باشيم؟!
نترسيدن از غير خدا، با يقين به خدا، محقق مي‌شود و در روايتي كه آن را ابن بابويه‏ در كتاب معاني الأخبار نقل كرده حضرت جبرائيل عليه‌السلام راه رسيدن به يقين را در توكل بر خدا بيان مي‌نمايد پس از آن، حضرت رسول صلي الله عليه و آله از حضرت جبرائيل عليه‌السلام سؤال نمودند توكل بر خدا يعني چه؟! ايشان فرمودند: توكل به خدا يعني: العِلمُ‏ بِأَنَ‏ المَخلُوقَ‏ لَا يَضُر وَ لَا يَنفَعُ وَ لَا يُعطِي وَ لَا يَمنَعُ(8)؛ دانستن آنكه هر كه غير خداست نه ذره‌اي مي‌تواند به تو ضرر برساند و نه مي‌تواند براي تو سودي داشته باشد نه مي‌تواند چيزي به تو عطا كند و نه مي‌تواند چيزي را از تو بگيرد. مسلماً اين نگرش، از آنجا كه توكل انسان را زياد مي‌كند موجب تقويت يقين و در نتيجه نترسيدن از غير خدا را به همراه خواهد داشت.

نتيجه:

بيان شد خوف به معناي احتمال از دست دادن آنچه به جان و دل انسان بسته است مي‌باشد. چيزهاي زيادي مثل سلامتي و حيات، ثروت و پول، يا جاه و مقام، مادر و پدر، زن و فرزند و هزاران چيز ديگري كه اگر كسي آن‌ها را به جان، گره زد احتمال از دست دادن هر يك از آن‌ها براي او دلهره ايجاد مي‌كند دلهره از دست دادن محبوب، براي انسان‌هاي تربيت نشده در مكتب وحي، كاملاً امري طبيعي و عادي است اين ايراد و اشكال زماني غير عادي جلوه مي‌كند كه انسان مؤمني كه به قدرت و حكمت و عظمت پروردگار خالق منان، معتقد است و ايمان دارد چنين دلهره و ترسي را در دل خود جا داده باشد بنابراين اگر مؤمني در ايمانش به خدا، صادق و خود را او واگذار كرده باشد مجالي براي جولان ترس از غير خدا باقي نخواهد ماند.

پي‌نوشت‌ها:

1. نهج الفصاحة؛ حديث 201
2. أن الأصل الواحد في هذه المادة: هو ما يقابل الأمن‏. (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم‏، 3/16)
3. الفرق‏ بين‏ الخوف‏ و الحزن‏ أن‏ الخَوفُ‏ من‏ المتوقع‏ و الحزن‏ على‏ الواقع‏. (مجمع البحرين‏، 5/58)
4. التحقيق فى كلمات القرآن الكريم‏، 3/161
5. «الخوف» من مقام الله، جاء بمعنى الخوف من مواقف يوم القيامة و الحضور أمام الله للحساب، أو أنها بمعنى الخوف من المقام العلمي لله و مراقبته المستمرة لكل البشر. (الأمثل في تفسير كتاب الله المنزل، 17/418)
6. صفات الشيعة، صفحه 36
7. سوره الرحمن، آيه 46
8. معاني الأخبار، النص، صفحه 261

كتابنامه:
1. قرآن كريم
2. ابن بابويه، محمد بن على؛ (1362) صفات الشيعة، انتشارات أعلمى‏، چاپ اول.‏
3. ابن بابويه، محمد بن على‏؛ (1403ق.) معاني الأخبار، محقق: على اكبر غفارى، قُم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏، چاپ اول.‏
4. پاينده، ابو القاسم‏؛ (1363) نهج الفصاحة، تهران، انتشارات دنياى دانش، چاپ چهارم.
5. طريحى، فخر الدين بن محمد؛ (1375) مجمع البحرين‏، محقق: احمد حسينى اشكورى، تهران، انتشارات مرتضويي، چاپ سوم.‏
6. مصطفوي، حسن؛ (1430ق) التحقيق في كلمات القرآن الكريم، بيروت ـ قاهره ـ لندن، انتشارات دار الكتب العلمية- مركز نشر آثار علامه مصطفوي، چاپ سوم.
7. مكارم شيرازى، ناصر؛ (1421ق) الأمثل فى تفسير كتاب الله المنزل، قُم، انتشارات مدرسه امام على بن ابى طالب عليهما‌السلام، چاپ اول.

 
منبع:جوان ايراني
 

برگشت به تلکس خبرها