گه جور مي شود خود آن بي مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور مي شود
گاهي هزار دوره دعا بي اجابت است
گاهي نگفته قرعه به نام تو مي شود
گاهي گداي گدايي و بخت باتويار نيست
گاهي تمام شهر گداي تو مي شود…
گاهي براي خنده دلم تنگ مي شود
گاهي دلم تراشه اي از سنگ مي شود
گاهي تمام آبي اين آسمان ما
يكباره تيره گشته و بي رنگ مي شود
گاهي نفس به تيزي شمشيرمي شود
ازهرچه زندگيست دلت سيرمي شود
گويي به خواب بود جواني مان گذشت
گاهي چه زود فرصتمان دير مي شود
كاري ندارم كجايي چه مي كني
بي عشق سرمكن كه دلت پيرمي شود
قيصر امين پور