|
در اين نگرش، دانش به عنوان يك منبع ارزشمند در كنار منابعي كه قبلاً در اقتصاد مورد توجه قرار بود (كار، زمين، سرمايه) به عنوان يك دارايي ارزشمند مطرح ميشود. در نگرش جديد، صنعتمحوري جاي خود را به دانشمحوري داده است. در دهه اخير دانش و مديريت آن بهطور گستردهاي مورد كنكاش و تدقيق قرار گرفتهاند و در همين راستا زمينه كاري گستردهاي هم براي تحقيقات آكادميك و هم براي كاربردهاي عملي ايجاد شده است. در اين مقاله سعي شده است تا مقوله مديريت دانش و ابعاد آن به صورت اجمالي بررسي شود.
● مقدمه
حركت به سوي جامعههاي مبتني بر دانش مقولهاي است كه امروزه در همه جا مورد بحث واقع ميشود. ظهور و بروز فناوري اطلاعات و ارتباطات و نفوذ آن به تمامي ابعاد زندگي بشر، پارادايمهاي جديدي را پيش روي همگان قرار داده و زندگي بشر را متحول ساخته است. سازمانها نيز از اين امر مستثني نبوده و در همين راستا دچار تغييرات و تحولات زيادي شدهاند. سازمانها نيز در عصر تحولات روزافزون و شتابان، به منظور كسب مزيت رقابتي و جهت ادامه بقا و حيات و مقابله با شرايط متغير محيطي، به استفاده از ابزارهاي مديريتي نوين، تكنيكها و اصول نو رو آوردهاند. مديريت دانش به عنوان يكي از آخرين مباحث سازماني مطرح شده در همين راستا به كمك سازمانها آمده است.
واژه مديريت دانش در دنياي مديريت موضوعات مختلفي را در بر ميگيرد. علت ايجاد اين نگرش به دليل انتقال و حركت سيستمهاي اقتصادي مبتني بر صنعت به سوي جامعههاي مبتني بر دانش و توسعه اقتصاد دانش محور است.
كسب دانش به عنوان يكي از فاكتورهاي اصلي مزيت رقابتي بنگاههاي بزرگ و كوچك صنعتي و خدماتي شناخته ميشود. اگر سازمانها به دقت به مقوله استفاده از دانش توجه كنند به اين نكته پي خواهند برد كه ميزان دانش موجود در سازمان آنها بيشتر از آن چيزي است كه خود تشخيص ميدهند.
● مديريت دانش
مديريت دانش فرآيندي است كه طي آن سازمان به توليد ثروت از دانش و يا سرمايه فكري خود ميپردازد. Nonaka, ۱۹۹۵) &Takeuchi ) به صورت بسيار ساده، مديريت دانش فرآيندي است كه طي آن سازمان به ايجاد ارزش از داراييهاي فكري و دانش- محور ميپردازد. اغلب، ايجاد ارزش مستلزم به اشتراكگذاري دانش بين كاركنان، بخشهاي سازماني و يا حتي ساير سازمانهاست. مديران موفق همواره از داراييهاي فكري موجود در سازمان خود استفاده كرده و به آن پي بردهاند، اما اغلب اين فعاليتها به صورت غيرسيستماتيك و ساختاريافته انجام گرفته است، به نحوي كه مديران از انتشار و گسترش دانش كسب شده در سطح سازمان اطمينان نيافتهاند. تخمين زده ميشود كه ۸۵ درصد داراييهاي دانش سازمان بهجاي ذخيرهسازي در پايگاههاي داده، در پست الكترونيك، فايلهاي word، و در فايلهاي Presentation جاي گرفتهاند.[Turban, ۲۰۰۳]
طبق تعريفي ديگر، مديريت دانش، فرآيند يا فعاليت ايجاد، به دست آوردن، تسخير، تسهيم و به كار بردن دانش، هر جايي كه وجود داشته باشد، براي افزايش يادگيري و عملكرد در سازمانهاست.[Swan, ۱۹۹۹]
با توجه به تمامي موارد مطرح شده، به عبارت بسيار ساده مديريت دانش را ميتوان به عنوان فرآيند بهينهسازي كاربرد سرمايه فكري به منظور دستيابي به اهداف سازماني دانست.
● اهميت مديريت دانش
كسب و كار در هزاره سوم داراي شرايط ويژهاي است. رقابت بين بنگاههاي اقتصادي هر روز فشردهتر شده و نرخ نوآوري رو به افزايش است. رقابت بين بنگاههاي اقتصادي باعث شده است كه تا آنها به منظور كاهش هزينهها، تعداد نيروي انساني خود- كه منابع ارزشمند دانش محسوب ميشوند- را كاهش دهند. كاهش تعداد نيروي انساني، سازمانها را بر آن داشته است تا نسبت به صريح كردن دانش ضمني موجود نزد كاركنان اقدام كنند. در دنياي امروزي كسب و كار، بخش اعظمي از كارها و فعاليتهاي ما مبتني بر اطلاعات هستند و زمان كمتري براي كسب تجربه و بهدست آوردن دانش در دسترس است.
در اين شرايط سازمانها بر اساس ميزان دانش خود با يكديگر به رقابت ميپردازند. محصولات و خدمات سازمانها هر روز پيچيدهتر شده و سهم اطلاعات در آنها بيشتر ميشود. در اين ميان مديريت دانش با در اختيار داشتن ابزارهاي لازم، فرصت خوبي براي ايجاد بهبود در عملكرد منابع انساني و همچنين مزاياي رقابتي ايجاد ميكند. امروزه تمامي سازمانهاي كوچك و بزرگ نيازمند پيادهسازي مديريت دانش در خود هستند تا از گردونه رقابت عقب نمانند. انعطافپذيري و عكسالعمل سريع در برابر شرايط متغير محيطي، استفاده بهتر از منابع انساني و دانش موجود نزد آنها و همچنين اتخاذ تصميمات بهتر، دستاوردهاي مديريت دانش براي سازمانهاي امروزي است.
● دسته بندي ابزارهاي مديريت دانش
تلاشهاي زيادي براي تقسيمبندي ابزارهاي مديريت دانش صورت گرفته است. در كل ميتوان گفت يك نظر واحد در اين زمينه وجود ندارد و هر يك از صاحبنظران مطابق نظر خود اين تقسيمبندي را انجام دادهاند.
مديريت دانش بيشتر از آنكه يك فناوري و يا محصول باشد يك متدولوژي است. با اين وجود فناوري اطلاعات يك عنصر بسيار مهم براي موفقيت سيستم مديريت دانش محسوب ميشود. مديريت دانش به وسيله فناوري اطلاعات تسهيل ميشود اما خود فناوري اطلاعات، مديريت دانش نيست. در واقع ميتوان گفت كه پايه اصلي موفقيت مديريت دانش در سازمان بر استفاده از تكنولوژي اطلاعات است. [OECD,۲۰۰۴] سيستمهاي مديريت دانش به كمك چند دسته تكنولوژي- كه همگي ريشه در فناوري اطلاعات دارند- توسعه مييابند. ما در اينجا ابزارهاي مديريت دانش را به هفت دسته كلي تقسيم كردهايم: [The WISE Consortium ۲۰۰۲]
▪ همكاري:
ابزارهاي همكاري كمك ميكنند تا افراد، با هم روي يك كار محول شده به فعاليت بپردازند. افراد ممكن است در يك مكان فيزيكي و يا در مكانهاي مختلف باشند و كار ممكن است به صورت همزمان توسط افراد و يا به صورت غيرهمزمان انجام گيرد.
▪ نگاشت دانش:
ابزارهاي نگاشت دانش به تسخير، تجسم و ذخيره دانش ساختارنيافته در قالب گرافهاي استاندارد - نه به صورت متني- كمك ميكنند.
▪داده كاوي و اكتشاف دانش: توليد دانش از اطلاعات، هدف اصلي ابزارهاي داده كاوي و اكتشاف دانش هستند.
▪ بازيابي اطلاعات:
ابزارهاي بازيابي اطلاعات براي جستجو و بازيابي اطلاعات در محدوده كامپيوتر شخصي يك كاربر، مخزن و يا شبكه گسترده اطلاعات يك شركت و يا اينترنت به كار گرفته ميشوند.
▪ سيستمهاي آموزش برخط: سيستمهاي آموزش برخط، سيستمهاي نرمافزاري مديريت آموزشي هستند كه نرمافزارهاي ارتباطاتي و شيوههاي برخط ارائه محتواي آموزشي را تركيب ميكنند.
▪مديريت اسناد:
سيستمهاي مديريت اسناد الكترونيك، سازمان را براي خلق، مديريت و توزيع اطلاعات مبتني بر اسناد پشتيباني ميكنند. اين سيستمها باعث كاهش هزينههاي توليد و توزيع مستندات ميشود و دستيابي، بهنگامسازي و كنترل آنها را بهبود ميبخشد.
▪ حافظه سازماني:
هدف ابزارهاي حافظه سازماني تأمين اطلاعات مناسب براي رويههاي سازماني است كه نميتوانيد آنها را در جايي غير از سازمان خود بياموزيد. واژگان فني و اصطلاحات مخصوص سازمان شما، درسهاي فرا گرفته شده از پروژههاي سازمان و خط مشيها و راهبردها نمونههايي از حافظه سازماني هستند.
● سازمان يادگيرنده
قبل از بحث در مورد رابطه مديريت دانش و سازمان يادگيرنده بايد به تفاوت دو مفهوم «سازمان يادگيرنده» و «يادگيري سازماني» توجه كنيم. يادگيري سازماني و سازمان يادگيرنده دو مفهوم متفاوتاند، به اين معني كه اولي به فعاليتهاي (فرآيندهاي) خاصي در داخل سازمان اشاره ميكند، در حالي كه دومي نوع خاصي از سازمان است. در بحث از سازمان يادگيرنده تمركز ما بر چيستي است. سيستمها، اصول و ويژگيهاي سازمانهايي را كه به عنوان يك هويت جمعي، شروع به يادگيري كرده و اقدام به توليد ميكنند، مورد بررسي قرار ميدهيم. از طرف ديگر يادگيري سازماني به چگونگي وقوع يادگيري سازماني به معني مهارتها و فرآيندهاي ساخت و بهرهگيري از دانش، اشاره دارد. در اين معني، يادگيري سازماني تنها يك بعد يا عنصر از سازمان يادگيرنده است.[Marquardt, ۱۹۹۵]
در تعريف سيستماتيك، يك سازمان يادگيرنده سازماني است كه با قدرت و به صورت جمعي ياد ميگيرد و دائماً خودش را به نحوي تغيير ميدهد كه بتواند با هدف موفقيت مجموعه سازماني به نحو بهتري اطلاعات را جمعآوري، مديريت و استفاده كند.[Marquardt, ۱۹۹۵] در واقع سازمان يادگيرنده سازماني است كه با ايجاد ساختارها و استراتژيها به ارتقاي يادگيري سازماني كمك ميكند.
مفاهيم سازمان يادگيرنده و مديريت دانش با هم رابطه نزديكي دارند و به صورت دو طرفه از يكديگر حمايت ميكنند، اما در واقع يكي نيستند. سازمان يادگيرنده روي فرآيند يادگيري و سازمان دانشمحور روي نتايج و محصول فرآيند يادگيري تمركز ميكند. در واقع ميتوان گفت مديريت دانش وسيلهاي براي پرورش و حمايت يك سازمان يادگيرنده است. اين پذيرفته شده است كه يك سازمان يادگيرنده دانش جديدي ايجاد مي كند كه مزيت رقابتي اش را حفظ كند. اما فقط ايجاد دانش به تنهايي بدين معني كه دانش بهطور كارآمد و موثري به كار رفته است يا مديريت ميشود نيست. مديريت دانش نتيجه سازمان يادگيرنده را مي گيرد، مديريت ميكند و اطمينان ميدهد كه محيط مناسب براي توليد و مديريت سرمايه دائمي دانش به طور مناسبي ايجاد شده است. با وجود هم افزاييهايي بين سازمان يادگيرنده و مديريت دانش، چالش پيش رو، توسعه بيشتر اين مفاهيم و افزايش كاربرد تركيب اين رشتههاست.
● مديريت منابع انساني
امروزه كاملاً پذيرفته شده است كه پيادهسازي موفقيتآميز مديريت دانش مستلزم تعامل مديريت دانش و مديريت منابع انساني است. اين موضوع در نگرش سيستمي به مديريت دانش نيز كاملاً مورد تأكيد قرار گرفته است.
پيادهسازي پروژههاي مديريت دانش مستلزم پذيرش فرهنگي آن توسط كاركنان است. در همين راستا بايد تلاشهاي در زمينه تغيير رفتار كاركنان به منظور پذيرفتن استفاده از مديريت دانش انجام گيرد. اصولاً چنين پروژههايي نيازمند حمايت گسترده و مشاركت مديران ارشد سازمان به منظور تسهيل پيادهسازي پروژه است. با توجه به همين موضوع، بسياري از سازمانها يك نقش جديد را به نام مدير ارشد دانش (CHIEF KNOWLEDGE OFFICER=CKO) در ساختار سازماني خود ايجاد كردهاند. مدير ارشد دانش ميكوشد تا بر ميزان داراييهاي دانش سازمان بيافزايد و به طراحي و پيادهسازي استراتژيهاي مديريت دانش بپردازد. يك مدير ارشد دانش بايد فعاليتهاي زير را انجام دهد [Turban, ۲۰۰۳]:
▪ تنظيم اولويتهاي استراتژيك براي مديريت دانش
▪ ايجاد يك مخزن دانش از بهترين تجارب
▪ متعهد كردن مديران ارشد سازمان براي حمايت از محيط يادگيرنده در سازمان
▪ ايجاد يك فرآيند مناسب براي مديريت سرمايههاي فكري
▪ جمعآوري اطلاعات بلادرنگ در مورد رضايتمندي مشتري
▪ سراسري و يكپارچه كردن مديريت دانش
يكي از وظايف اصلي مدير ارشد دانش ايجاد يك زيرساختار و محيط مناسب براي تسهيم دانش است.
پيادهسازي موفقيتآميز هر تكنولوژي جديد به فاكتورهاي مختلفي ازجمله مديريت موثر نيروي انساني وابسته است. به علاوه تحقيقات جديد حاكي از آن است كه سرمايههاي فكري و منابع انساني موجود در سازمان به كمك تكنيكهاي مديريت دانش، به صورتي كارآتر و اثربخشتر مورد استفاده قرار خواهند گرفت. با توجه به مباحث مطرح شده بايد گفت كه در مورد پيادهسازي مديريت دانش دو ديدگاه متفاوت وجود دارد. عدهاي شروع پيادهسازي مديريت دانش را در فناوري اطلاعات ميدانند در حالي كه دستهاي ديگر معتقدند كه پيادهسازي مديريت دانش با مديريت منابع انساني شروع ميشود. صرفنظر از اينكه كداميك از اين نظريهها درست است، ميتوان به اهميت مديريت منابع انساني در مديريت دانش پي برد. در واقع يكي از نكات مهم در اين ميان اين است كه بايد از كجا شروع كرد؟
سليمان [Soliman, ۲۰۰۰] استراتژي زير را براي مديريت دانش منابع انساني در يك سازمان پيشنهاد ميكند:
▪ بازنگري محركها و استراتژيهاي مديريت دانش منابع انساني
▪ كسب تعهدات لازم و درك شرايط توسط مديران منابع انساني
▪ شناسايي اولويتهاي بخش منابع انساني سازمان
▪ پيادهسازي سيستمهاي پشتيباني مديريت دانش در بخش منابع انساني سازمان
▪ مديريت انتظارات كاركنان (جبران خدمت)
● محصولات مديريت دانش و فروشندگان آنها
ابزارهاي تكنولوژيك كه مديريت دانش را پشتيباني ميكنند به نام دانشافزار شناخته ميشوند. اكثر بستههاي نرمافزاري مديريت دانش يكي و يا چند مورد از ابزارهاي هفتگانهاي كه در بالا به آنها اشاره شد و يا مشابه آنها را مورد استفاده قرار ميدهند. بسياري از اين بستههاي نرمافزاري چندين ابزار را شامل ميشوند، زيرا براي ايجاد يك سيستم مديريت دانش كارا وجود همه ابزارها ضروري است. سيستمهاي مديريت دانش را ميتوان به صورت يكپارچه و يا در بخشهاي مجزا از يكي از شركتهاي توليدكننده نرمافزار و يا فروشندگان سيستمهاي اطلاعاتي سازمان خريد. همچنين اين امكان وجود دارد كه براي اين كار از ASPها استفاده نمود. ASP سازماني است كه امكانات نرم افزاري، پشتيباني، نگهداري از سرورها، خدمات كاربردي اينترنتي و امنيت را در يك روش ساده و بر حسب درخواست اشخاص، سازمانهاي خصوصي و دولتي از طريق اينترنت و يا يك شبكه خصوصي پر سرعت در ازاي دريافت يك مبلغ ماهيانه، ارائه ميكند.
● پيادهسازي مديريت دانش
تاكنون چارچوبهاي مختلفي براي پيادهسازي مديريت دانش ارائه شده است. ما در اينجا با گذر از بررسي اين چارچوبها، فقط به عواملي كه بر پيادهسازي موفقيتآميز مديريت دانش موثر هستند اشاره ميكنيم. قطعاً اين عوامل جامع و مانع نبوده و در برگيرنده همه فاكتورها نيستند. آنچه در اينجا بدان پرداخته شده است،
برخي از مهمترين عواملي هستند كه نيازمند توجه بيشتري هستند:
▪ مديريت موثر. تعريف نقشهاي رهبري يكي از نكات كليدي در پيادهسازي مديريت دانش است. اين امر مستلزم همكاري مديران ارشد و درك فرهنگ سازماني حاكم و برنامهريزي بر اساس آن است.
▪ فرهنگ. پايهريزي سيستم مديريت دانش بايد از ديدگاه كاربران صورت گيرد. بايد فرهنگ سازماني حاكم كاملاً شناسايي تا به كمك مديريت موثر و استفاده از تكنيكهاي مديريت تغيير، از ميزان مقاومت كاركنان در برابر سيستم جديد كاسته شود و خود به سوي مديريت دانش حركت كنند. همچنين بايد به شناسايي و ترسيم جريان اطلاعات و دانش در سازمان پرداخت.
▪ مديريت محتوا. مديريت محتوا به عنوان مركز مديريت دانش، بر بازيابي، توزيع و كاربرد دانش موجود (دانشي كه قبلاً كسب شده) تمركز ميكند. به روز و كارآمد نگاه داشتن دانش با توجه به نيازها و تقاضاي كاركنان يكي از فعاليتهاي كليدي در مديريت محتواست.
▪ فناوري. فناوري يك ابزار تسهيلگر و توانمندساز است كه در راستاي فرآيندها، سيستمها و فرهنگ سازماني موجود به پيادهسازي مديريت دانش كمك ميكند.
-۵ اندازهگيري. از آنجاييكه هدف نهايي مديريت دانش افزايش كارايي و اثربخشي است، تعيين شاخصهاي واضح و دقيق بر پايه اهداف بسيار مهم است.
● آينده مديريت دانش
مديريت دانش از تأكيد صرف روي انتقال و مديريت اطلاعات به فرآيندهاي ساختيافته و غير ساختيافته كه از اطلاعات استفاده ميكنند، به تمركز بر تغيير شرايط سازمان و توسعه و رشد آن تغيير سو داده است. يكي از نتايج اين تحول، تأكيد روي اهميت مديريت اسناد يا متون در سازمانهاست. يكي ديگر از نكات قابل توجه در نگرش جديد مديريت دانش، بهكارگيري سايتهاي نوع Portal در شبكه اينترنت يا اينترانت به منظور ارائه خدمات همزمان به تمام اركان و پرسنل فعال در سازمان يا مرتبط با سازمان است تا در تصميمگيريها نقش جديتر و مؤثرتري ايفا كنند. سازمانها براي بهكارگيري يك سيستم مؤثر مديريت دانش، بايستي به اين تحول در مفاهيم مديريت دانش توجه داشته باشند.
چيزهايي كه امروز براي ما زياده از حد پيشرو و آيندهگرايانه به نظر ميرسند، به جزئي از زندگي فرداي ما مبدل خواهند شد. در آينده هر يك از ما قادر خواهيم بود تا مزايا و فوايد مديريت دانش را درك كرده و در مورد آن به بحث بپردازيم. تمركز كارفرمايان بر مهارت و تجربه مديران، به تمركز بر توانايي مديريت دانش تبديل خواهد شد. هيچكس نيازي نخواهد داشت تا همه چيز را بداند زيرا ميداند از كجا دانش مورد نياز خود را به سرعت بهدست آورد.
در چند سال آينده ما به پشت سر و گذشته خود نگاه خواهيم كرد و در كمال تعجب از خود خواهيم پرسيد كه
▪ چه تعداد مشكل را در محيط كار خود نديديم، چون به جاي استفاده از دانش، خود را بيش از حد مشغول دادهها كرده بوديم؟
▪ چه تعداد فرصت را از دست داديم، زيرا ابزارهاي لازم را براي پيشقدم بودن نداشتيم؟
▪ چقدر سطح آگاهي افراد و سازمان از خودشان كم و اندك بود؟
● نتيجهگيري
مديريت دانش به عنوان نياز سازمانهاي هزاره سوم، گريزناپذير است. بنابراين بايد بهصورت برنامهريزي شده به سمت آن حركت كرد. افزايش مشاغل مبتني بر خلق و استفاده دانش، جهاني شدن، رقابت، نوآوري موفق، سازماندهي مجدد، كوچك كردن ساختار و به اشتراك گذاردن بهترين عملكردها همه و همه مواردي هستند كه سازمانها را به سمت پيادهسازي مديريت دانش سوق خواهند داد. در اين ميان سازمانهايي موفق خواهند بود كه با آگاهي كامل از شرايط محيطي و پيشقدمانه در اين راستا گام بردارند.
|