تلکس وب سايت شخصي ولي اله ديني: دانشِ مديريت دانش
چهارشنبه، 4 تیر 1393 - 22:13     کد خبر: 484

فرانسيس بيكن از دانش به عنوان قدرت ياد مي‌كند. قدرت دانش يك منبع مهم براي حفظ ميراث ارزشمند، يادگيري موارد نو و تازه، حل مشكلات و مسائل، ايجاد هسته‏هاي رقابت و بنيان نهادن موقعيت‏هاي جديد براي فرد و سازمان در حال حاضر و همچنين براي آينده است. در دهه‌هاي پيشين با ظهور انقلاب صنعتي، تمامي توجهات معطوف به صنعت و توليد انبوه و ارائه راهكارهايي در جهت بهبود و توسعه آن بوده است، اما هم‌اكنون با انقلاب ديگري به نام انقلاب فناوري اطلاعات و ارتباطات رو‌به‌رو شده‌ايم كه دريچه جديدي را به روي ما گشوده و باعث تغيير نگرش ما شده است.

در اين نگرش، دانش به عنوان يك منبع ارزشمند در كنار منابعي كه قبلاً در اقتصاد مورد توجه قرار بود (كار، زمين، سرمايه) به عنوان يك دارايي ارزشمند مطرح مي‌شود. در نگرش جديد، صنعت‌محوري جاي خود را به دانش‌محوري داده است. در دهه‏ اخير دانش و مديريت آن به‌طور گسترده‌اي مورد كنكاش و تدقيق قرار گرفته‌اند و در همين راستا زمينه كاري گسترده‏اي هم براي تحقيقات آكادميك و هم براي كاربردهاي عملي ايجاد شده است. در اين مقاله سعي شده است تا مقوله مديريت دانش و ابعاد آن به صورت اجمالي بررسي شود.

● مقدمه
حركت به سوي جامعه‌هاي مبتني بر دانش مقوله‏اي است كه امروزه در همه جا مورد بحث واقع مي‏شود. ظهور و بروز فناوري اطلاعات و ارتباطات و نفوذ آن به تمامي ابعاد زندگي بشر، پارادايم‏هاي جديدي را پيش روي همگان قرار داده و زندگي بشر را متحول ساخته است. سازمانها نيز از اين امر مستثني نبوده و در همين راستا دچار تغييرات و تحولات زيادي شده‏اند. سازمانها نيز در عصر تحولات روزافزون و شتابان، به منظور كسب مزيت رقابتي و جهت ادامه بقا و حيات و مقابله با شرايط متغير محيطي، به استفاده از ابزارهاي مديريتي نوين، تكنيك‏ها و اصول نو رو آورده‏اند. مديريت دانش به عنوان يكي از آخرين مباحث سازماني مطرح شده در همين راستا به كمك سازمانها آمده است.
واژه مديريت دانش در دنياي مديريت موضوعات مختلفي را در بر مي‌گيرد. علت ايجاد اين نگرش به دليل انتقال و حركت سيستم‌هاي اقتصادي مبتني بر صنعت به سوي جامعه‌هاي مبتني بر دانش و توسعه اقتصاد دانش محور است.
كسب دانش به عنوان يكي از فاكتورهاي اصلي مزيت رقابتي بنگاههاي بزرگ و كوچك صنعتي و خدماتي شناخته مي‏شود. اگر سازمانها به دقت به مقوله استفاده از دانش توجه كنند به اين نكته پي خواهند برد كه ميزان دانش موجود در سازمان آنها بيشتر از آن چيزي است كه خود تشخيص مي‏دهند.

● مديريت دانش
مديريت دانش فرآيندي است كه طي آن سازمان به توليد ثروت از دانش و يا سرمايه فكري خود مي‏پردازد. Nonaka, ۱۹۹۵) &Takeuchi ) به صورت بسيار ساده، مديريت دانش فرآيندي است كه طي آن سازمان به ايجاد ارزش از داراييهاي فكري و دانش- محور مي‏پردازد. اغلب، ايجاد ارزش مستلزم به اشتراك‏گذاري دانش بين كاركنان، بخشهاي سازماني و يا حتي ساير سازمانهاست. مديران موفق همواره از داراييهاي فكري موجود در سازمان خود استفاده كرده و به آن پي برده‏اند، اما اغلب اين فعاليتها به صورت غيرسيستماتيك و ساختاريافته انجام گرفته است، به نحوي كه مديران از انتشار و گسترش دانش كسب شده در سطح سازمان اطمينان نيافته‏اند. تخمين زده مي‏شود كه ۸۵ درصد داراييهاي دانش سازمان به‌جاي ذخيره‏سازي در پايگاه‏هاي داده، در پست الكترونيك، فايل‏هاي word، و در فايلهاي Presentation جاي گرفته‏اند.[Turban, ۲۰۰۳]
طبق تعريفي ديگر، مديريت دانش، فرآيند يا فعاليت ايجاد،‌ به دست آوردن،‌ تسخير،‌ تسهيم و به كار بردن دانش،‌ هر جايي كه وجود داشته باشد، براي افزايش يادگيري و عملكرد در سازمانهاست.[Swan, ۱۹۹۹]
با توجه به تمامي موارد مطرح شده، به عبارت بسيار ساده مديريت دانش را مي‏توان به عنوان فرآيند بهينه‏سازي كاربرد سرمايه فكري به منظور دستيابي به اهداف سازماني دانست.

● اهميت مديريت دانش
كسب و كار در هزاره سوم داراي شرايط ويژه‏اي است. رقابت بين بنگاه‏هاي اقتصادي هر روز فشرده‏تر شده و نرخ نوآوري رو به افزايش است. رقابت بين بنگاههاي اقتصادي باعث شده است كه تا آنها به منظور كاهش هزينه‏ها، تعداد نيروي انساني خود- كه منابع ارزشمند دانش محسوب مي‏شوند- را كاهش دهند. كاهش تعداد نيروي انساني، سازمانها را بر آن داشته است تا نسبت به صريح كردن دانش ضمني موجود نزد كاركنان اقدام كنند. در دنياي امروزي كسب و كار، بخش اعظمي از كارها و فعاليتهاي ما مبتني بر اطلاعات هستند و زمان كمتري براي كسب تجربه و به‌دست آوردن دانش در دسترس است.
در اين شرايط سازمانها بر اساس ميزان دانش خود با يكديگر به رقابت مي‏پردازند. محصولات و خدمات سازمانها هر روز پيچيده‏تر شده و سهم اطلاعات در آنها بيشتر مي‏شود. در اين ميان مديريت دانش با در اختيار داشتن ابزارهاي لازم، فرصت خوبي براي ايجاد بهبود در عملكرد منابع انساني و همچنين مزاياي رقابتي ايجاد مي‏كند. امروزه تمامي سازمانهاي كوچك و بزرگ نيازمند پياده‏سازي مديريت دانش در خود هستند تا از گردونه رقابت عقب نمانند. انعطاف‏پذيري و عكس‏العمل سريع در برابر شرايط متغير محيطي، استفاده بهتر از منابع انساني و دانش موجود نزد آنها و همچنين اتخاذ تصميمات بهتر، دستاوردهاي مديريت دانش براي سازمانهاي امروزي است.

● دسته‏  بندي ابزارهاي مديريت دانش
تلاشهاي زيادي براي تقسيم‏بندي ابزارهاي مديريت دانش صورت گرفته است. در كل مي‏توان گفت يك نظر واحد در اين زمينه وجود ندارد و هر يك از صاحب‏نظران مطابق نظر خود اين تقسيم‏بندي را انجام داده‏اند.
مديريت دانش بيشتر از آنكه يك فناوري و يا محصول باشد يك متدولوژي است. با اين وجود فناوري اطلاعات يك عنصر بسيار مهم براي موفقيت سيستم مديريت دانش محسوب مي‏شود. مديريت دانش به وسيله فناوري اطلاعات تسهيل مي‏شود اما خود فناوري اطلاعات، مديريت دانش نيست. در واقع مي‏توان گفت كه پايه اصلي موفقيت مديريت دانش در سازمان بر استفاده از تكنولوژي اطلاعات است. [OECD,۲۰۰۴] سيستمهاي مديريت دانش به كمك چند دسته تكنولوژي- كه همگي ريشه در فناوري اطلاعات دارند- توسعه مي‏يابند. ما در اينجا ابزارهاي مديريت دانش را به هفت دسته كلي تقسيم كرده‏ايم: [The WISE Consortium ۲۰۰۲]
▪ همكاري:
ابزارهاي همكاري كمك مي‏كنند تا افراد، با هم روي يك كار محول شده به فعاليت بپردازند. افراد ممكن است در يك مكان فيزيكي و يا در مكانهاي مختلف باشند و كار ممكن است به صورت همزمان توسط افراد و يا به صورت غيرهمزمان انجام گيرد.
▪ نگاشت دانش:
ابزارهاي نگاشت دانش به تسخير، تجسم و ذخيره دانش ساختارنيافته در قالب گراف‌هاي استاندارد - نه به صورت متني- كمك مي‏كنند.
▪داده كاوي و اكتشاف دانش: توليد دانش از اطلاعات، هدف اصلي ابزارهاي داده كاوي و اكتشاف دانش هستند.
▪ بازيابي اطلاعات:
ابزارهاي بازيابي اطلاعات براي جستجو و بازيابي اطلاعات در محدوده كامپيوتر شخصي يك كاربر، مخزن و يا شبكه گسترده اطلاعات يك شركت و يا اينترنت به كار گرفته مي‏شوند.
▪ سيستم‏هاي آموزش برخط: سيستم‏هاي آموزش برخط، سيستم‏هاي نرم‏افزاري مديريت آموزشي هستند كه نرم‏افزارهاي ارتباطاتي و شيوه‏هاي برخط ارائه محتواي آموزشي را تركيب مي‏كنند.
▪مديريت اسناد:
سيستم‏هاي مديريت اسناد الكترونيك، سازمان را براي خلق، مديريت و توزيع اطلاعات مبتني بر اسناد پشتيباني مي‏كنند. اين سيستم‏ها باعث كاهش هزينه‏هاي توليد و توزيع مستندات مي‌شود و دستيابي، بهنگام‏سازي و كنترل آنها را بهبود مي‏بخشد.
▪ حافظه سازماني:
هدف ابزارهاي حافظه سازماني تأمين اطلاعات مناسب براي رويه‏هاي سازماني است كه نمي‏توانيد آنها را در جايي غير از سازمان خود بياموزيد. واژگان فني و اصطلاحات مخصوص سازمان شما، درسهاي فرا گرفته شده از پروژه‏هاي سازمان و خط مشي‏ها و راهبردها نمونه‏هايي از حافظه سازماني هستند.

● سازمان يادگيرنده
قبل از بحث در مورد رابطه مديريت دانش و سازمان يادگيرنده بايد به تفاوت دو مفهوم «سازمان يادگيرنده» و «يادگيري سازماني» توجه كنيم. يادگيري‌ سازماني‌ و سازمان ‌يادگيرنده‌ دو مفهوم‌ متفاوت‌اند، به‌ اين‌ معني‌ كه اولي‌ به‌ فعاليتهاي‌ (فرآيندهاي‌) خاصي‌ در داخل سازمان‌ اشاره‌ مي‌كند، در حالي‌ كه‌ دومي‌ نوع‌ خاصي‌ از سازمان‌ است‌. در بحث‌ از سازمان‌ يادگيرنده‌ تمركز ما بر چيستي‌ است. سيستم‌ها، اصول‌ و ويژگيهاي‌ سازمانهايي‌ را كه‌ به‌ عنوان‌ يك‌ هويت‌ جمعي‌، شروع به يادگيري كرده و اقدام‌ به‌ توليد مي‌كنند، مورد بررسي‌ قرار مي‌دهيم‌. از طرف‌ ديگر يادگيري سازماني‌ به‌ چگونگي‌ وقوع‌ يادگيري‌ سازماني‌ به‌ معني‌ مهارتها و فرآيندهاي ساخت‌ و بهره‌گيري‌ از دانش‌، اشاره‌ دارد. در اين‌ معني‌، يادگيري‌ سازماني‌ تنها يك‌ بعد يا عنصر از سازمان‌ يادگيرنده‌ است.[Marquardt, ۱۹۹۵]
در تعريف‌ سيستماتيك‌، يك‌ سازمان‌ يادگيرنده‌ سازماني‌ است‌ كه‌ با قدرت‌ و به‌ صورت‌ جمعي‌ ياد مي‌گيرد و دائماً خودش‌ را به‌ نحوي‌ تغيير مي‌دهد كه‌ بتواند با هدف‌ موفقيت‌ مجموعه‌ سازماني‌ به‌ نحو بهتري‌ اطلاعات‌ را جمع‌آوري‌، مديريت‌ و استفاده‌ كند.[Marquardt, ۱۹۹۵] در واقع سازمان‌ يادگيرنده‌ سازماني‌ است‌ كه‌ با ايجاد ساختارها و استراتژي‌ها به‌ ارتقاي‌ يادگيري‌ سازماني‌ كمك‌ مي‌كند.
مفاهيم سازمان يادگيرنده و مديريت دانش با هم رابطه نزديكي دارند و به صورت دو طرفه از يكديگر حمايت مي‌كنند، اما در واقع يكي نيستند. سازمان يادگيرنده روي فرآيند يادگيري و سازمان دانش‏محور روي نتايج و محصول فرآيند يادگيري تمركز مي‌كند. در واقع مي‏توان گفت مديريت دانش وسيله‏اي براي پرورش و حمايت يك سازمان يادگيرنده است. اين پذيرفته شده است كه يك سازمان يادگيرنده دانش جديدي ايجاد مي كند كه مزيت رقابتي اش را حفظ كند. اما فقط ايجاد دانش به تنهايي بدين معني كه دانش به‌طور كارآمد و موثري به كار رفته است يا مديريت مي‌شود نيست. مديريت دانش نتيجه سازمان يادگيرنده را مي گيرد، مديريت مي‌كند و اطمينان مي‌دهد كه محيط مناسب براي توليد و مديريت سرمايه دائمي دانش به طور مناسبي ايجاد شده است. با وجود هم افزاييهايي بين سازمان يادگيرنده و مديريت دانش، چالش پيش رو، توسعه بيشتر اين مفاهيم و افزايش كاربرد تركيب اين رشته‌هاست.

● مديريت منابع انساني
امروزه كاملاً پذيرفته شده است كه پياده‏سازي موفقيت‏آميز مديريت دانش مستلزم تعامل مديريت دانش و مديريت منابع انساني است. اين موضوع در نگرش سيستمي به مديريت دانش نيز كاملاً مورد تأكيد قرار گرفته است.
پياده‏سازي پروژه‏هاي مديريت دانش مستلزم پذيرش فرهنگي آن توسط كاركنان است. در همين راستا بايد تلاشهاي در زمينه تغيير رفتار كاركنان به منظور پذيرفتن استفاده از مديريت دانش انجام گيرد. اصولاً چنين پروژه‏هايي نيازمند حمايت گسترده و مشاركت مديران ارشد سازمان به منظور تسهيل پياده‏سازي پروژه است. با توجه به همين موضوع، بسياري از سازمان‏ها يك نقش جديد را به نام مدير ارشد دانش (CHIEF KNOWLEDGE OFFICER=CKO) در ساختار سازماني خود ايجاد كرده‏اند. مدير ارشد دانش مي‏كوشد تا بر ميزان داراييهاي دانش سازمان بيافزايد و به طراحي و پياده‏سازي استراتژي‏هاي مديريت دانش بپردازد. يك مدير ارشد دانش بايد فعاليتهاي زير را انجام دهد [Turban, ۲۰۰۳]:
▪ تنظيم اولويتهاي استراتژيك براي مديريت دانش
▪ ايجاد يك مخزن دانش از بهترين تجارب
▪ متعهد كردن مديران ارشد سازمان براي حمايت از محيط يادگيرنده در سازمان
▪ ايجاد يك فرآيند مناسب براي مديريت سرمايه‏هاي فكري
▪ جمع‏آوري اطلاعات بلادرنگ در مورد رضايتمندي مشتري
▪ سراسري و يكپارچه كردن مديريت دانش
يكي از وظايف اصلي مدير ارشد دانش ايجاد يك زيرساختار و محيط مناسب براي تسهيم دانش است.
پياده‏سازي موفقيت‏آميز هر تكنولوژي جديد به فاكتورهاي مختلفي از‏جمله مديريت موثر نيروي انساني وابسته است. به علاوه تحقيقات جديد حاكي از آن است كه سرمايه‏هاي فكري و منابع انساني موجود در سازمان به كمك تكنيك‏هاي مديريت دانش، به صورتي كارآتر و اثربخش‏تر مورد استفاده قرار خواهند گرفت. با توجه به مباحث مطرح شده بايد گفت كه در مورد پياده‏سازي مديريت دانش دو ديدگاه متفاوت وجود دارد. عده‏اي شروع پياده‏سازي مديريت دانش را در فناوري اطلاعات مي‏دانند در حالي كه دسته‏اي ديگر معتقدند كه پياده‏سازي مديريت دانش با مديريت منابع انساني شروع مي‏شود. صرف‌نظر از اينكه كدام‌يك از اين نظريه‏ها درست است، مي‏توان به اهميت مديريت منابع انساني در مديريت دانش پي برد. در واقع يكي از نكات مهم در اين ميان اين است كه بايد از كجا شروع كرد؟
سليمان [Soliman, ۲۰۰۰] استراتژي زير را براي مديريت دانش منابع انساني در يك سازمان پيشنهاد مي‏كند:
▪ بازنگري محركها و استراتژي‏هاي مديريت دانش منابع انساني
▪ كسب تعهدات لازم و درك شرايط توسط مديران منابع انساني
▪ شناسايي اولويتهاي بخش منابع انساني سازمان
▪ پياده‏سازي سيستم‏هاي پشتيباني مديريت دانش در بخش منابع انساني سازمان
▪ مديريت انتظارات كاركنان (جبران خدمت)

● محصولات مديريت دانش و فروشندگان آنها
ابزارهاي تكنولوژيك كه مديريت دانش را پشتيباني مي‏كنند به نام دانش‏افزار شناخته مي‏شوند. اكثر بسته‏هاي نرم‏افزاري مديريت دانش يكي و يا چند مورد از ابزارهاي هفت‏گانه‏اي كه در بالا به آنها اشاره شد و يا مشابه آنها را مورد استفاده قرار مي‏دهند. بسياري از اين بسته‏هاي نرم‏افزاري چندين ابزار را شامل مي‏‏شوند، زيرا براي ايجاد يك سيستم مديريت دانش كارا وجود همه ابزارها ضروري است. سيستم‏هاي مديريت دانش را مي‏توان به صورت يكپارچه و يا در بخشهاي مجزا از يكي از شركتهاي توليدكننده نرم‏افزار و يا فروشندگان سيستم‏هاي اطلاعاتي سازمان خريد. همچنين اين امكان وجود دارد كه براي اين كار از ASP‏ها استفاده نمود. ASP سازماني است كه امكانات نرم افزاري، پشتيباني، نگهداري از سرورها، خدمات كاربردي اينترنتي و امنيت را در يك روش ساده و بر حسب درخواست اشخاص، سازمانهاي خصوصي و دولتي از طريق اينترنت و يا يك شبكه خصوصي پر سرعت در ازاي دريافت يك مبلغ ماهيانه، ارائه مي‌كند.

● پياده‏سازي مديريت دانش
تاكنون چارچوبهاي مختلفي براي پياده‏سازي مديريت دانش ارائه شده است. ما در اينجا با گذر از بررسي اين چارچوبها، فقط به عواملي كه بر پياده‏سازي موفقيت‏آميز مديريت دانش موثر هستند اشاره مي‏كنيم. قطعاً اين عوامل جامع و مانع نبوده و در برگيرنده همه فاكتورها نيستند. آنچه در اينجا بدان پرداخته شده است،
برخي از مهمترين عواملي هستند كه نيازمند توجه بيشتري هستند:
▪ مديريت موثر. تعريف نقشهاي رهبري يكي از نكات كليدي در پياده‏سازي مديريت دانش است. اين امر مستلزم همكاري مديران ارشد و درك فرهنگ سازماني حاكم و برنامه‏ريزي بر اساس آن است.
▪ فرهنگ. پايه‏ريزي سيستم مديريت دانش بايد از ديدگاه كاربران صورت گيرد. بايد فرهنگ سازماني حاكم كاملاً شناسايي تا به كمك مديريت موثر و استفاده از تكنيك‏هاي مديريت تغيير، از ميزان مقاومت كاركنان در برابر سيستم جديد كاسته شود و خود به سوي مديريت دانش حركت كنند. همچنين بايد به شناسايي و ترسيم جريان اطلاعات و دانش در سازمان پرداخت.
▪ مديريت محتوا. مديريت محتوا به عنوان مركز مديريت دانش، بر بازيابي، توزيع و كاربرد دانش موجود (دانشي كه قبلاً كسب شده) تمركز مي‏كند. به روز و كارآمد نگاه داشتن دانش با توجه به نيازها و تقاضاي كاركنان يكي از فعاليتهاي كليدي در مديريت محتواست.
▪ فناوري. فناوري يك ابزار تسهيل‏گر و توانمندساز است كه در راستاي فرآيندها، سيستم‏ها و فرهنگ سازماني موجود به پياده‏سازي مديريت دانش كمك مي‏كند.
-۵ اندازه‏گيري. از آنجايي‌كه هدف نهايي مديريت دانش افزايش كارايي و اثربخشي است، تعيين شاخصهاي واضح و دقيق بر پايه اهداف بسيار مهم است.

● آينده مديريت دانش
مديريت دانش از تأكيد صرف روي انتقال و مديريت اطلاعات به فرآيندهاي ساخت‌يافته و غير ساخت‌يافته كه از اطلاعات استفاده مي‌كنند، به تمركز بر تغيير شرايط سازمان و توسعه و رشد آن تغيير سو داده است. يكي از نتايج اين تحول، تأكيد روي اهميت مديريت اسناد يا متون در سازمانهاست. يكي ديگر از نكات قابل توجه در نگرش جديد مديريت دانش، به‌كارگيري سايتهاي نوع Portal در شبكه اينترنت يا اينترانت به منظور ارائه خدمات همزمان به تمام اركان و پرسنل فعال در سازمان يا مرتبط با سازمان است تا در تصميم‌گيريها نقش جدي‌تر و مؤثرتري ايفا كنند. سازمانها براي به‌كارگيري يك سيستم مؤثر مديريت دانش، بايستي به اين تحول در مفاهيم مديريت دانش توجه داشته باشند.
چيزهايي كه امروز براي ما زياده از حد پيشرو و آينده‏گرايانه به نظر مي‏رسند، به جزئي از زندگي فرداي ما مبدل خواهند شد. در آينده هر يك از ما قادر خواهيم بود تا مزايا و فوايد مديريت دانش را درك كرده و در مورد آن به بحث بپردازيم. تمركز كارفرمايان بر مهارت و تجربه مديران، به تمركز بر توانايي مديريت دانش تبديل خواهد شد. هيچ‌كس نيازي نخواهد داشت تا همه چيز را بداند زيرا مي‏داند از كجا دانش مورد نياز خود را به سرعت به‌دست آورد.
در چند سال آينده ما به پشت سر و گذشته خود نگاه خواهيم كرد و در كمال تعجب از خود خواهيم پرسيد كه
▪ چه تعداد مشكل را در محيط كار خود نديديم، چون به جاي استفاده از دانش، خود را بيش از حد مشغول داده‏ها كرده بوديم؟
▪ چه تعداد فرصت را از دست داديم، زيرا ابزارهاي لازم را براي پيش‏قدم بودن نداشتيم؟
▪ چقدر سطح آگاهي افراد و سازمان از خودشان كم و اندك بود؟
● نتيجه‏گيري
مديريت دانش به عنوان نياز سازمانهاي هزاره سوم، گريزناپذير است. بنابراين بايد به‌صورت برنامه‏ريزي شده به سمت آن حركت كرد. افزايش مشاغل مبتني بر خلق و استفاده دانش، جهاني شدن، رقابت، نوآوري موفق، سازماندهي مجدد، كوچك كردن ساختار و به اشتراك گذاردن بهترين عملكردها همه و همه مواردي هستند كه سازمانها را به سمت پياده‏سازي مديريت دانش سوق خواهند داد. در اين ميان سازمانهايي موفق خواهند بود كه با آگاهي كامل از شرايط محيطي و پيش‏قدمانه در اين راستا گام بردارند.

 
منابع
۱. Efraim Turban. "Information technology for management: Transforming organizations in the digital economy"، John Wiley & Sons، Ltd، ۲۰۰۳.
۲. Fawzy Soliman and Keri Spooner، Strategies for implementing knowledge management: role of human resources management، Journal of Knowledge Management، Volume ۴، Number ۴، ۲۰۰۰
۳. Michael J Marquardt. (۱۹۹۵) Building the Global Learning Organization in Best Practices in Learning Organizations: Measuring the Reality. La Hulpe، Belgium: ECLO
۴. Nonaka & Takeuchi. "The Knowledge-Creating Company" Oxford University Press، ۱۹۹۵
۵. OECD، "Knowledge Management: Innovation in the Knowledge Economy، Implications for Educations and Learning"، ۲۰۰۴.
۶. Swan، Scarborough، & Preston. ۱۹۹۹، "Knowledge management - the next fad to forget people?"، Proceedings of the ۷th European Conference on Information Systems، Copenhagen.
۷. The WISE (Web-enabled Information Services for Engineering) Consortium ۲۰۰۲، CYS/ ۰۲۰۳۲۶-۱/Version A۴; ۲۶-۰۳-۲۰۰۲
ميثم نوروزيان: مهندس صنايع از دانشگاه علم و صنعت ايران و دانشجوي كارشناسي ارشد مديريت شهري دانشگاه علامه طباطبايي
 
منبع : ماهنامه تدبير

برگشت به تلکس خبرها