عنوان مقاله: ارائه الگوي توسعه شبكه هاي دانش در هاب هاي پژوهش و فناوري صنعت نفت با استفاده از الگوهاي جهاني
مولفين: روح اله تولايي، دكتر جهانيار بامداد صوفي، دكتر علي رضائيان و دكتر جمشيد صالحي صدقياني
موضوع: مديريت دانش
سال انتشار (ميلادي): 2014
وضعيت: تمام متن
منبع: فصلنامه علمي-پژوهشي مطالعات راهبردي جهاني شدن , سال چهارم، شماره10، از صفحه 55 تا صفحه 77
تهيه و تنظيم: پايگاه مقالات علمي مديريت www.SYSTEM.parsiblog.com
چكيده: شبكه دانش يكي از راهكارهاي مديريت دانش محسوب مي شود كه منطق ايجاد آن، ايجاد اثرات هم افزايي از طريق تركيب موثر پايگاه هاي دانش شركتهاي هم پيمان است. امروزه مواجهه با مسائلي كه داراي پيچيدگي هاي ساختاري بوده و ذينفعان مختلف با ديدگاه هاي متفاوتي نسبت به آن دارند، موجب افزايش بكارگيري سيستم هاي نرم خصوصاً در حل مسائل مديريتي گشته است. در اين تحقيق با بهره گيري از فراتحليل بهترين الگوها و تجربيات شركتهاي پيشرو دنيا در زمينه شبكه هاي دانش و با استفاده از نگاشت شناختي خبرگان صنعت نفت ايران، ابعاد و عوامل تشكيل دهنده مسأله تحقيق مورد بررسي قرار گرفته و با بهره گيري از تكنيك هاي موجود در اين روش تحقيق كيفي، مدل بومي توسعه شبكه هاي دانش براي هاب هاي پژوهش و فناوري وزارت نفت ارائه شده است.نتايج تحقيق حاضر نشان داده است كه الگوي توسعه شبكه هاي دانش در هاب هاي پژوهشي صنعت نفت داراي ابعاد سه شاخگي شامل زمينه (محيط) شبكه دانش، ساختار شبكه دانش و محتواي شبكه دانش مي باشد.
واژه هاي كليدي: دانش، شبكه دانش، نگاشت شناختي، بهترين تجربيات جهاني، صنعت نفت.
1. مقدمه:
سازمانها براي انجام مأموريت ها و دستيابي به اهداف خود داراي منابع و دارايي هاي متعددي مي باشند. برخي از اين منابع و دارايي ها بسيار ارزشمند و استراتژيك هستند كه براي كسب مزيت رقابتي سازمان نقش محوري دارند. دانش براي تمام سازمانها از جمله ي اين منابع و دارايي ها است، به طوري كه صاحبنظران، دانش را جايگزين نهايي توليد، ثروت و سرمايه پولي مي دانند (Toffler, 1990). در واقع دانش تنها منبعي در سازمان است كه در اثر استفاده، نه تنها از ارزش آن كاسته نشده، بلكه بر ارزش آن نيز افزوده مي شود (Glaser, 1998). اين دانش در رويه ها، دستورالعمل ها، ديدگاه ها، اقدامات و تصميمات سازماني مستقر و مستتر است و زماني اهميت بيشتر مي يابد كه به محصولات و خدمات ارزشمندي تبديل شود. بنابراين مي توان اينطور نتيجه گيري كرد كه مزيت رقابتي پايدار سازمانها عبارتست از آنچه را كه مي دانند و با چه سرعتي دانسته هاي خود را به كار مي گيرند (Cohen, et.al, 1998).
بررسي پژوهش هاي پيشين نشان مي دهد كه به اشتراك گذاري دانش اغلب مي تواند منجر به كاهش هزينه هاي توليد، اتمام سريعتر پروژه هاي مرتبط با توسعه ي محصول جديد، افزايش يكپارچگي، عملكرد بهتر گروه ها و ايجاد قابليت هاي نوآورانه در عملكرد سازمان ها مي شود (Arthur and Huntley, 2005). در سال هاي اخير به دليل حذف مديريت مياني در سازمان هاي پيشرو و تغييرات ديگر در ساختار رسمي سازمانها، رشد فناوري هاي اطلاعاتي و ارتباطي، و رقابت فزاينده در اقتصاد جهاني، توسعه شبكه هاي دانش در سازمان ها اهميت شاياني يافته است. شبكه هاي دانش مي تواند در شكل هاي متنوعي مانند تيم هاي پروژه اي، گروههاي تحقيقاتي، شبكه هاي پيشنهادات، انجمن هاي حرفه اي، انجمن هاي تجربي، گروه هاي حمايتي، و غيره نمود پيدا كند. امروزه افراد بيش از پيش درمي يابند كه بايد در مورد انتخاب هاي آتي از اكنون به تصميم گيري بپردازند. از اين رو آنها با استخراج اطلاعات حاصل از شبكه هاي فردي خود به دانش مورد نياز براي تعيين استراتژي عملكرد شان در جهان پيچيده امروز دست مي يابند. آگاهي از عملكرد شبكه هاي دانش به معني دقيق كلمه ابزاري مهم براي بقاي فرد در سازمان محسوب مي شود. در اين راستا، اعمال و يادگيري افراد نحوه تطبيق سريع سازمان ها با شرايط در حال تغيير و خلاقيت آنها را در مواجه با چالش هاي جديد تعيين مي كند (Johnson, 2009).
بر اساس تعاريف موجود در منابع معتبر علمي، شبكه هاي دانش ابزار ايجاد ارتباط بين خبرگان و متخصصان درون شركت به منظور تبادل دانش براي دستيابي به هدفي خاص مي باشد. مفهوم شبكه هاي دانش در عوض خلق دانش بيشتر بر اشتراك دانش درون سازمان و يكپارچگي منابع خارجي تاكيد دارد. شبكه دانش پاسخ به ضرورت وجود يك مركز يا قطب انساني است، براي دانستن اينكه چه كساني چه چيزهايي را مي دانند و چه چيزهايي در سازمان آموخته شده است (Earl, 2001). شبكه دانش ابزاري است كه توسط آن دانش منتشر و خلق مي شود (Johnson, 2009). از زماني كه شبكه ها، سازمان هايي با قابليت دسترسي به دانش، منابع و فناوري را فراهم آوردند به عنوان منبع كليدي رسيدن به دستاوردهاي رقابتي شناخته شده اند (Inkpen, and Tsang, 2005).
2. بيان مسئله و اهميت آن:
از يك دهه پيش تا كنون صنعت نفت و گاز در جهان از پيشرفت هاي مديريت دانش بهره گرفته و هم اكنون به عنوان مبحثي علمي با انواع رويكردهاي انساني، سازماني و فناوري مورد توجه شركتهاي پيشرو در اين حوزه قرار گرفته است. هنگامي كه شركت هاي نفت و گاز به فناوري جديد، استفاده از منابع خارجي، گرفتن شركاي جديد، ارزيابي مديريت، مقررات دولتي، مديريت ظرفيت ها، كاهش هزينه ها و مسائل محيطي تاكيد مي كنند، تيم هاي مديريت دانش مي توانند آنها را با استفاده از فناوري و انتقال دانش در پيش بيني، برنامه ريزي و فرايند و نوآوري هاي فني بسيار ياري دهند.
وزارت نفت جمهوري اسلامي ايران و شركت هاي تابعه ي آن نيز با بهره گيري از دانش، تخصص و تجربه طيف گسترده اي از متخصصان رشته هاي مختلف اعم از نفت، گاز، پتروشيمي، پالايش و پخش فرآورده هاي نفتي، حفاري، مديريت، فناوري اطلاعات و غيره، و در بخش هاي مختلف اكتشاف، استخراج، انتقال و بهره برداري مشغول به انجام فرايندها و پروژه هاي متعددي با حوزه هاي دانشي بسيار متنوع مي باشند. در اين شركت ها، حجم عظيمي از دانش با اجراي پروژه هاي مختلف توليد مي شود كه قسمتي از اين دانش در قالب اسناد و مدارك، گزارش ها، نرم افزارها، دستورالعمل ها و غيره ثبت مي گردد و قسمتي از آن نيز به صورت نا ملموس بوده و در قالب تجربيات، روابط، مهارت ها، بينش ها و غيره در ذهن افراد پنهان مانده و احتمال اندكي براي انتقال و به كار گيري مجدد مي يابند. عدم تسهيم و به كارگيري مجدد دانش (اعم از دانش آشكار و دانش ضمني) توليد شده در فعاليت ها و سرمايه هاي دانشي موجود در صنعت نفت، در حقيقت هدر دادن هزينه ها و نشان دهنده ي عدم بهره وري در اين صنعت مي باشد. از سوي ديگر، از آنجا كه بخش مهمي از دانش موجود در صنعت نفت نا ملموس بوده و به صورت سرمايه فكري در ذهن افراد پنهان است، با خروج اين افراد از صنعت (به دليل بازنشستگي، انتقال، تعديل و...) عملاً اين دانش ها نيز از اين صنعت خارج مي شود. لذا از جمله مقولاتي كه هم اكنون نگراني هايي را براي صنعت نفت ايجاد نموده است عدم به اشتراك گذاري دانش هاي توليد شده و از دست رفتن تجربه و دانش مديران و كارشناسان خبره اين صنعت با خروج آنان مي باشد.
در همين زمينه مسأله اساسي كه هم اكنون در صنعت نفت كشور وجود دارد، عدم وجود ارتباطات اطلاعاتي و دانشي مناسب و به اشتراك گذاري دانش بين بخش هاي مختلف و حتي شركت هاي تابعه با ماموريت مشابه مي باشد. اين در حاليست كه ساختارهاي رسمي صنعت نفت كه در نمودارهاي سازماني نمود مي يابد، قطعاً كل جريان هاي واقعي دانش در صنعت را نشان نمي دهد و شبكه هاي غيررسمي در انجام فعاليت ها و انتقال دانش ها نقش حياتي دارند. در سال هاي اخير شبكه هاي غيررسمي در سازمان ها توجه بسياري از مديران ارشد را به خود جلب كرده اند. سازمان ها آگاه شده اند كه بسياري از فعاليت ها به صورت همكارانه و از طريق اين شبكه هاي غير رسمي انجام مي شود. با وجود اين، بسياري از سازمان ها از نحوه مديريت اين شبكه هاي غيررسمي اطلاع ندارند، زيرا آن ها را غيرقابل مشاهده و غيرقابل كنترل يافته اند. بر اساس تحقيقات پيشين محقق (تولايي و رشيدي، 1391) اين مسأله در صنعت نفت ايران نيز مهم و حياتي مي باشد. در اين ميان شبكه هاي دانش كارآمدترين و اثربخش ترين راهكار براي مديريت كردن دانش است كه به منظور به اشتراك گذاري دانش ميان افراد و پايگاه هاي دانشي مختلف طراحي مي شود.
مسئله اصلي تحقيق حاضر اين است كه الگوي مناسب جهت توسعه شبكه هاي دانش در صنعت نفت جمهوري اسلامي ايران داراي چه ابعاد و مولفه هايي مي باشد؟ براي پاسخگويي به اين مسئله در اين تحقيق، ابتدا بهترين تجربيات شركت هاي پيشرو جهاني در اين زمينه بررسي شده است. سپس با استفاده از تركيب روش شناسي سيستم هاي نرم و ترسيم نقشه شناختي خبرگان صنعت نفت، الگوي مناسب براي توسعه شبكه هاي دانش در صنعت نفت ارائه شده است.
3. بررسي بهترين تجربيات جهاني:
3-1. توسعه شبكه هاي دانش در سيستم هاي نوآوري شركت پتروبراس برزيل
شركت نفتي پتروبراس برزيل در سال 1953 تاسيس شده و در حال حاضر در زمينههاي اكتشافاتي، توليد، پالايش، توزيع مواد سوختي، و همچنين توليد مشتقات و فرآوردههاي جانبي نفت، گاز و انرژي و توليدات پتروشيمي در سطح بينالمللي فعاليت مي نمايد. شركت پتروبراس يك شركت سهامي است كه عمده سهامدار آن دولت برزيل مي باشد. اين شركت توانسته است با توسعه فعاليت ها و سرمايه خود نه تنها به يكي از بزرگترين توليد كننده و توزيع كننده فراوردههاي نفتي و گازي تبديل شود، بلكه در حال حاضر در زمره 20 كمپاني نفتي بزرگ جهان قرار گرفته دارد.
بر مبناي برنامه استراتژيك 2020 شركت پتروبراس، هدف اين شركت اين است كه ميزان سرمايه گذاري پتروبراس در خارج از كشور فراتر از رقم 15 ميليارد دلار بشود. اين سرمايه گذاريها بترتيب اهميت عموماً در ايالات متحده، خليج مكزيك، آرژانتين و آفريقا قرار دارند. در سند چشم انداز اين شركت، قصد بر آن است كه يكي از پنج شركت بزرگ يكپارچه در جهان شود و سهام شركت پتروبراس از ديد سهامداران به سهام ارجح تبديل شود. ماموريت اين شركت عبارتست از: انجام كارها به سبك پر سود در داخل و خارج از برزيل با مسئوليت پذيري بالا نسبت به محيط و اجتماع و تامين كالا و خدمات مورد نياز مشتريان اعم از داخل و خارج برزيل. ارزش هاي اين شركت عبارتست از: ارزشها راه و روشي هستند كه استراتژي ها و پروژه ها و عملكرد شركت را به پيش مي برند. شركت پتروبراس در نظر دارد كه موفقيت تجاري را با ديد بلند مدت دنبال كند. اين شركت به دنبال حداكثر كردن همكاري ها و ايجاد هم افزايي در مناطق و واحدها با ديد يكپارچه سازي است. شركت پتروبراس به طور مداوم در پي ايجاد ارزش براي تمام سهامدارنش است و به طور متمركز بر تنظيم سرمايه گذاري و مديريت هزينه تاكيد دارد.
در مطالعه اي كه توسط كمپانهيا دتلنتوس صورت گرفته، شركت پتروبراس براي چهارمين سال در سال 2008 به عنوان "شركت رويايي جوانان" انتخاب شده است. بر طبق اين مطالعه آنچه مورد علاقه كاركنان جوان اين شركت قرار دارد عبارت است از: حقوق و مزاياي دريافتي بالا، كار در محيط با اهميت زيرساخت، رشد حرفه اي، سرمايه گذاري در دوره هاي آموزشي و اعتبار بالا در بازار. همچنين شركت پتروبراس جايزه "ذهن برتر" را در گروه برنامه ريزي براي حفظ استعدادها در سال 2008 برنده شده است. اين جايزه به شركتهايي داده مي شود كه در شاخه هاي كاري مشخصي افراد حرفه اي با برتري هاي قابل اذعان را شناسايي مي كنند.
به منظور اينكه شركت پتروبراس به اهداف خودش در طي سالهاي 2009 تا 2013 برسد، 3 فرايند جذب عمومي نيروي انساني در سال 2008 برگزار كرد. يكي از آنها ركورد اسم نويسي را بدنبال داشت و 451712 نفر كانديد براي 2611 سمت در مناطق مختلف برزيل تقاضا داده بودند. شركت سال 2008 را با 55199 نفر شاغل در پتروبراس مركزي به پايان رساند كه 5565 نفر آنها در سال 2008 استخدام شده بودند. كل كارمندان پتروبراس در شركت مركزي، خارج از كشور و شركتهاي تابعه به 74240 شاغل ثابت مي رسد. در اين شركت علاوه بر پرداخت ثابت براي شاغلين، پاداش و پرداختهاي اضافي هم صورت مي گيرد. پتروبراس به طرح تكميلي مستمري، طرح مراقبت از سلامت عمومي (AMS) و اجازه ادامه تحصيل براي كاركنان توجه كرده است (www.petrobras.com).
اين شركت به منظور دستيابي به اهداف فوق، توسعه شبكه هاي دانش در سيستم هاي نوآوري بخش فراساحل خود را در دستور كار قرار داده و مطالعه عميقي را در اين خصوص انجام داده است (Dantas, 2006). تاكيد اين مطالعه در خصوص نحوه تاثير گذاري توانمندي هاي شركت پتروبراس برزيل و عوامل داخلي مانند فناوري ها و چارچوب هاي سازماني بر مشخصه هاي فراگيري شبكه هاي دانش با گذشت زمان است. اين مطالعه تجربي براساس يك مطالعه موردي بوده و توسعه شبكه دانش شركت "پتروبراس برزيل" در فناوري هاي فراساحلي را در بازه زماني اواخر دهه 1960 تا اوايل دهه 2000 مورد بررسي قرار مي دهد.
در ادبيات نظري مرتبط، به اهميت عوامل سازماني و فناوري بعنوان عواملي كه بر توسعه شبكه هاي دانش تاثير مي گذارند اشاره شده است، اما مطالعات كمي بطور تجربي به اين موضوعات پرداخته اند. همچنين در اغلب تحقيقات، نقش توانمندي هاي موجود در توسعه شبكه ها ناديده گرفته شده است. آثار منتشر شده در مورد توانمندي هاي فناوري ارتباط قابليت هاي جذب در برقراري پيوند با منابع دانش خارجي را مورد تاكيد قرار داده اند. اما اين تفكر در بررسي شكل گيري طولاني مدت شبكه هاي دانش بكار گرفته نشده است. اين تحقيق (با در نظر گرفتن رابطه بين توانمندي هاي شركت و عوامل سازماني) چارچوبي را براي بررسي توسعه شبكه هاي دانش ارائه داده است.
اين مطالعه نشان داده كه قابليت شبكه دانش شركت پتروبراس با گذشت زمان تغييرات مستمري را تجربه كرده است. با اجراي اين مطالعه، اراده اي كه توسعه شبكه دانش را مورد تاكيد قرار مي دهد تقويت گرديد، فعاليت هاي مرتبط با گردآوري فناوري پيچيده تر شد، مسيرهاي عبور دانش متنوع تر شد، محتواي مسيرهاي دانش جامع تر شده و تقسيم بندي كار در زمينه توليد دانش بين شركت و شركاء متعادل تر گرديده است. بطور خلاصه بين سالهاي 1960 الي 2000 ميلادي، شبكه دانش شركت پتروبراس متحول شده و از يك شبكه يادگيري غير فعال به يك شبكه نوآوري راهبردي تبديل شده است. بررسي ها نشان مي دهد عوامل سازماني و فناوري انگيزه هايي براي ايجاد شبكه هاي دانش فراهم آورده و اينكه توانمندي هاي شركت در هر مرحله موجب شكل گيري واكنش هاي آن شده است. همچنين اين عوامل منجر به تقويت توانمندي هايي شده كه امكان جابجايي به شكل هاي جديد شبكه با گذشت زمان را ميسر ساخته است. اين روابط بر ارتباط فزاينده بين توانمندي ها و شبكه هاي دانش شكل گرفته و با گذشت زمان تاثير گذار بوده است. از يك طرف توانمندي هاي موجود انواع شبكه هاي قابل اجراء را محدود كرده و از طرف ديگر، اين شبكه ها را در توسعه هر چه بيشتر توانمندي ها ياري رسانده اند. مدل مفهومي زير، روابط ميان عوامل سازماني و فناوري هايي كه بعنوان قابليتهايي براي توسعه شبكه دانش در شركت پتروبراس برزيل مي باشند را نشان داده است.
نمودار شماره 1: مدل مفهومي توسعه شبكه هاي دانش در سيستم نوآوري شركت پتروبراس (Dantas, 2006)
البته عوامل بالقوه ديگري نيز وجود دارد كه مي تواند بر توسعه شبكه دانش تاثير گذار باشد، مانند مقررات سازماني و رويه هاي مديريتي و قابليت هاي شركت. البته عوامل سطح كلان نيز در محيط بيرون از شركت وجود دارد كه در اينجا مورد بررسي قرار نگرفته است. در اين مطالعه، اجزاي چارچوب مفهومي ذكر شده با اطلاعات تجربي شركت پتروبراس برزيل تجزيه و تحليل شده كه نتايج آن در جدول زير ذكر شده است:
جدول شماره 1: ارتباط اجزاي مدل مفهومي و اطلاعات تجربي توسعه شبكه هاي دانش شركت پتروبراس
3-2. شبكه هاي دانش و نوآوري در شركت تويوتا
تويوتا يك شركت خودروساز ژاپني و يكي از بزرگترين توليدكنندگان خودرو در جهان است. توليدات تويوتا انواع خودرو و كاميونت و كاميون كوچك شهري و لوكس را توليد مي كند. اين شركت در سال 2008 ميلادي توانست در فروش اتومبيل بر جنرال موتورز پيشي بگيرد و بر سلطه 77 ساله شركت جنرال موتورز به عنوان بزرگترين شركت خودروسازي جهان پايان بدهد.
دير و نوبكا (Dyer and Nobeoka, 2000) در تحقيقات خود در خصوص تسهيم دانش در شبكه هاي تامين كنندگان شركت تويوتاي ژاپن، تجزيه و تحليل دقيقي از مشكلات خاص و راه حل هاي آن در شبكه هاي دانش در اين شركت ارائه كرده اند. چارچوب آنها بر اساس اين ايده است كه شبكه هاي دانش با سه چالش اصلي مواجه هستند. اولين چالش مربوطه به ايجاد انگيزه در همكاران براي تسهيم دانش آنها مي باشد. اين مشكل توسط ديگر صاحبنظران نيز در زمينه مديريت دانش و همكاري هاي دوطرفه بيان شده است. اين مشكل در شبكه هايي كه اعضا براي عضويت در شبكه هزينه اي پرداخت مي كنند مضاعف است و ممكن است منجر به عدم شفافيت در شبكه شود. اعضاي شبكه به چشم انداز بلند مدتي براي مشاهده ارزشهاي واقعي همكاري هاي خود نياز دارند. مشكل انگيزش مي تواند از طريق نشان دادن شفاف ارزش هاي همكاري، يا از طريق ايجاد يك هويت براي شبكه كه شركت ها را به سمت چشم اندازهاي بلند مدت همكاري هدايت كند، و يا از طريق پياده سازي صحيح قوانين مالكيت و تخصيص ارزش حل شود.
...
3-3. شبكه دانش كاركنان در شركت هاي پيشرو دنيا
در اين قسمت به بررسي مختصر شبكه دانش كاركنان (EKN ) در برخي از شركت هاي پيشرو دنيا پرداخته مي شود. شبكه دانش كاركنان ابزاري براي نگهداري و مكانيابي دانش ها و تخصص ها در سازمان هاي بزرگ است. سازمانهاي گسترده جهاني با يك چالش كليدي مديريت دانش در مورد مكانيابي در زمان مناسب و تامين جوابهاي مناسب به مسائل خود مواجه هستند. كانال هاي ارتباطي ساده مانند ايميل و تلفن، در صورت تعدد به عنوان مثال در طرح سئوالات و پاسخ به آنها به خوبي كار نميكنند. اين مسائل با جابجايي يا بازنشستگي كاركنان پيچيدهتر مي شود. يك ابزار مديريت دانش كاربر پسند لازم است كه پروفايل تخصص كاركنان را در برداشته، فعاليت هاي Q&A را به صورت سيستماتيك انجام دهد، مكانيزم هاي تعديل را براي سئوالات ضروري مديريت كند، پشتيباني اعتبار و دسته بندي را فراهم كند، دستيابي اعتبار داده شده و حفاظت شده را تضمين كند، با ابزارهاي workplace ديگر مانند سيستم هاي مديريت اسناد و مدارك يكپارچه شود، فعل و انفعال Q&A را براي استفاده مجدد بيشتر تعيين مسير و بايگاني كند.
مطالعات موضوع از كشف تخصص پشتيباني شده و مجموعه هاي تجربه محور در شركت هايي نظير Intel، P&G، Intec Engineering، بوئينگ، Haneywell و بيمه CNA فراهم مي شوند. نكات كليدي شامل اهميت توسعه مرحله بندي شده با يك محدوده كوچك از پروژه براي گروه هدف، تدبير براي پاداش مناسب و شناخت طرح هايي براي به حركت درآوردن همكاري هاي دانشي، وضع قوانين تجاري مناسب براي سئوالات بحراني جابجايي، در يك رديف قرار دادن طبقه بندي ها با فعاليت هاي كاري، انعطاف پذير كردن سيستم هاي دسته بندي و انتقال آنها به پس زمينه، و قرار دادن مندرجات در شبكه دانش كاركنان قبل از اجراي آن به منظور مفيد ساختن آن، مي باشد.
شركت مهندسي-مشاورهاي اينتك در برخي جنبه ها با شركت P&G مشترك است. هر دو از شراكت هاي كوچك رشد كرده و جهاني مي شوند. شركت پي اند جي يكي از شركتهاي بزرگ پيمانكار است كه در صنايع نفت و گاز نيز فعاليت مي نمايد. P&G توسط ويليام پراكتر و جيمز گمبل در سال 1837 ميلادي و فقط با توليد دو محصول آغاز شد: صابون و شمع؛ و امروزه بيش از 300 قلم محصول در بيش از 160 كشور دنيا در معرض فروش قرار مي دهد. از طرف ديگر اينتك توسط گيلسپاي و همكاران در هاستون بنا نهاده شد. اين شركت هم اكنون در بخش هاي اكتشاف، توليد، ساختمان، و حمل و نقل صنعت انرژي در سراسر جهان فعاليت مي كند.
از آنجايي كه هر شركت در اندازه خاصي توسعه پيدا ميكند، با ارزش ترين سرمايه آن يعني كاركنان به تدريج گسترش مييابند. در گذشته همه خبرگان در يك ساختمان قرار داشتند و حتي با همديگر ناهار ميخوردند، اما هم اكنون تنها در گروه تحقيق و توسعه P&G، 7500 دانشمند مشغول به كار در 22 مركز تحقيقاتي در 12 كشور دنيا ميباشند. اينتك تقريباً در دفاتر منطقهاي در كوالالامپور، دلفت، بوئنوس آيرس، سانتياگو، پرث و لندن پراكنده شده است و مشاوران مهندسي آن مي توانند در محل مشتري ها در هر كجاي دنيا حاضر شوند.
كاركنان در P&G و اينتك با يك چالش مواجهند و آن اينست كه: "پيدا كردن كسي كه تخصص مناسب براي حل مسائل كاري بحراني را دارد"، دشوارتر از هميشه است. دانش تجربي كه افراد در ذهنشان حمل مي كنند، در سراسر شركت در دنيا پراكنده است. پيدا كردن مستقيم افرادي كه دانش مناسب را دارند، تقريبا غير ممكن است، مگر اينكه آنها از قبل عضو شبكه دانش كاركنان باشند. وقتي كاركنان نمي توانند راه حل مناسب را پيدا كنند، بايد هم وقت و هم تلاش زيادي صرف كنند تا بتوانند راه حلي كه بهينه باشد را خودشان به تنهايي به دست آورند.
...
4. روش تحقيق:
پژوهش حاضر از نظر نوع هدف، كاربردي بوده و با روش هاي كيفي فراتحليل و نگاشت شناختي انجام شده است. لذا در اين تحقيق به منظور طراحي يك شبكه اي خاص در زمينه مولفه ها و عوامل اثرگذار در شبكه هاي دانش صنعت نفت ايران، ابتدا با روش فراتحليل اجزاء و مولفه هاي تاثيرگذار بر الگوي شبكه هاي دانش با استفاده از نتايج بررسي بهترين تجربيات شركتهاي پيشرو جهاني احصاء شد. سپس با استفاده از روش كيفي نگاشت شناختي و تركيب آن با روش شناسي سيستم هاي نرم، چارچوب مفهومي الگوي توسعه شبكه هاي دانش براي صنعت نفت ايران طراحي شده است.
به همين منظور جهت انجام نگاشت شناختي، جامعه آماري تحقيق شامل مديران ارشد و خبرگان هاب هاي پژوهش و فناوري صنعت نفت و معاونت پژوهش و فناوري وزارت نفت در نظر گرفته شد كه نسبت به نظام جامع پژوهش و فناوري وزارت نفت اشراف كامل داشته باشند. بر همين اساس مصاحبه هاي عمقي با 7 نفر از خبرگان با شرايط فوق الذكر انجام شد و براي كليه ايشان نقشه هاي شناختي تشكيل داده شد. در نهايت نيز با استفاده از متدولوژي حصول اجماع در نقشه هاي شناختي، چارچوب مفهومي الگوي توسعه شبكه هاي دانش در صنعت نفت طراحي شده است.
5. بكارگيري نگاشت شناختي در طراحي الگوي تحقيق:
نگاشت شناختي علاوه بر اينكه روش مفيدي براي حل مسئله است، به تصميم گيرندگان در تحليل روابط علي پنهان كمك كرده و دستيابي به جواب مطلوب را تسهيل مي كند. نقشه شناخت تركيبي از گره هايي است كه بيانگر مهم ترين عوامل محيط تصميم گيري هستند علاوه بر اين نگاشت شناختي امكان شناسايي روابط علي مختلف بين گره ها را فراهم مي كند. از اين روي مي توان نقشه هاي شناخت را نوعي مدل قلمداد كرد كه قوانين خاصي براي گسترش خود دارند و ويژگي عمده آنها تعريف ساختار سلسله مراتبي براي مسائل تصميم گيري است (Bueno and Salmeron, 2008).
در مجموع سه روش نگاشت شناختي توسط صاحبنظران علوم اجتماعي و مديريت ارائه شده است كه عبارتند از نگاشت علي ، نگاشت مفهومي و نگاشت معنايي (Siau & Tan, 2005) كه در تحقيق حاضر از روش نگاشت معنايي استفاده شده است. روش نگاشت معنايي جهت كشف ايده يا فكر خبرگان بدون محدوديت هاي ساختار اضافي بكاربرده مي شود. ساخت يك نقشه معنايي با قرار دادن ايده اصلي در مركز صفحه آغاز مي شود و به سمت بالا در جهت هاي مختلف ادامه مي يابد، به گونه اي كه ساختاري سازمان يافته و رو به رشد شامل واژگان و تصاوير كليدي را ايجاد مي كند. اطراف ايده اصلي (كلمه مركزي )، حدود 5 الي 10 تفكر/ايده (كلمه خرد ) مرتبط با كلمه مركزي كشيده مي شوند. سپس هر يك از اين كلمات خرد به عنوان كلمه مركزي براي مرحله بعدي كشيدن نقشه انتخاب مي شوند (Buzan, 1993). به عبارت ديگر، نقشه معنايي يك مفهوم مركزي يا اصلي با شاخه هايي درخت مانند دارد (مانند شكل زير).
نمودار شماره 3: نقشه شناختي حاصل از نگاشت معنايي (Siau & Tan, 2005)
بر همين اساس پس از طي مراحل فوق الذكر نقشه شناختي گروهي مديران ارشد و خبرگان معاونت پژوهش و فناوري وزارت نفت، موسسه مطالعات بين المللي انرژي، پژوهشگاه صنعت نفت و دانشگاه صنعت نفت به شكل زير نهايي شده و ابعاد، مولفه ها و شاخص هاي الگوي توسعه شبكه هاي دانش در هاب هاي پژوهشي صنعت نفت استخراج شده است.
نمودار شماره 4: نقشه شناختي خبرگان در خصوص شبكه هاي دانش در صنعت نفت
6. جمع بندي و نتيجه گيري:
همانطور كه اشاره شد، در تحقيق حاضر به منظور دستيابي به الگوي توسعه شبكه هاي دانش در هاب هاي پژوهشي صنعت نفت از روش هاي كيفي فراتحليل و نگاشت شناختي معنايي استفاده شد. نتايج بررسي بهترين تجربيات جهاني و نگاشت شناختي مديران ارشد و خبرگان صنعت نفت و تفسير آنها از ابعاد، مولفه ها و شاخص هاي الگوي توسعه شبكه هاي دانش در صنعت نفت نشان مي دهد اين الگو در درجه اول شامل ابعاد سه شاخگي زمينه اي، محتوايي و ساختاري مي باشد.
بعد زمينه اي متشكل از مولفه هاي محيط كلان (شامل شاخص هاي تصميم گيرندگان كلان پژوهش كشور، قوانين مجلس و دولت، فرهنگ علمي پژوهشي غالب در كشور، سياسي، و اقتصادي)، محيط بخشي صنعت نفت (شامل شاخص هاي مقررات اداري، مصرف كننده محصول دانش پايه، قرارداد خريد و مصرف محصول تجاري دانش بنيان، و استراتژي و نقشه راه فناوري) و محيط سازماني هاب هاي پژوهشي (شامل شاخص هاي فرهنگ سازماني، فناوري اطلاعات، و ساختار سازماني) مي باشد.
بعد ساختاري نيز متشكل از مولفه هاي قطب هاي علمي (شامل شاخص هاي دانشگاه ها و مراكز علمي پژوهشي داراي مجوز از وزارت علوم تحقيقات و فناوري)، توسعه دهندگان محصول در سطح تجاري (شامل شاخص هاي سازندگان و پيمانكاران صنعت نفت)، سامانه هاي اطلاعاتي (شامل شاخص هاي سامانه مديريت دانش، سامانه PMIS، سامانه ارزيابي عملكرد BSC و سامانه قطب بندي مراكز علمي پژوهشي) و درخت دانشي (شامل شاخص هاي دانش هاي فني و دانش هاي راهبردي صنعت نفت) مي باشد.
همچنين بعد محتوايي متشكل از مولفه هاي دانش سازماني (شامل شاخص هاي سرمايه ساختاري، سرمايه انساني، و سرمايه ارتباطي)، بانك دانشي (شامل شاخص هاي مركز اسناد و پايگاه هاي داده اي)، دانش افراد (شامل شاخص هاي تجربيات مستند شده و دانش هاي ضمني) و دانش طرح ها و پروژه هاي صنعت نفت (شامل شاخص هاي گزارش مكتوب پروژه و محصول توليد شده پروژه) مي باشد.
بر همين اساس با رويكردي فرايندي به نتايج تحقيق، چارچوب نظري و مفهومي نهايي توسعه شبكه هاي دانش در صنعت نفت را مي توان به صورت زير نشان داد:
نمودار شماره 5: چارچوب مفهومي نهايي تحقيق
همانطور كه در مدل فوق نشان داده شده است، مولفه هاي محيط كلان صنعت نفت، محيط بخشي صنعت نفت و محيط سازماني هاب هاي پژوهش و فناوري صنعت نفت به عنوان عوامل زمينه اي بر شبكه هاي دانش تاثير گذارند. همچنين توسعه شبكه هاي دانش متشكل از ابعاد ساختاري و محتوايي مي باشد كه مولفه هاي هر كدام از ابعاد نيز در مدل فوق نشان داده شده است. در نهايت نيز خروجي توسعه شبكه هاي دانش بايستي با كاركردهاي آن در هاب هاي پژوهش و فناوري، مزيت هاي خود را نشان دهد. مهمترين كاركردهاي توسعه شبكه هاي دانش در صنعت نفت به شرح زير مي باشند:
1. كمك به سياستگذاري و تعيين خط مشي هاي وزارت نفت در حوزه پژوهش و فناوري
2. طبقه بندي دانش موجود در هاب هاي پژوهش و فناوري بر اساس اهميت، كاربرد، ميزان محرمانگي، مالكيت معنوي و...
3. سياستگذاري عملياتي و اجرايي در حوزه پژوهش و فناوري
4. ايجاد يكپارچگي و هم افزايي در فرايندهاي دانش محور هاب هاي پژوهش و فناوري.
5. از تحقيقات و هزينه هاي پراكنده و جزيره اي آينده پيشگيري مي شود
6. هزينه هاي مربوط به نرم افزارهاي غيرجامع و مشابه مديريت دانش در شركتهاي مختلف تابعه حذف كاهش خواهد يافت
7. دستيابي كليه كاربران و دانشكاران در كليه سطوح شركتهاي عملياتي و بهره بردار به محتواي دانشي شبكه هاي دانش
8. برقراري ارتباط مجازي كاربران با خبرگان تعريف شده در شبكه هاي دانش.
7. پيشنهادات تحقيق:
7-1. پيشنهادهايي براي پژوهشگران و تحقيقات آينده:
الف) مولفه ها و عوامل اثرگذار در شبكه هاي دانش صنعت نفت كه بر اساس روش كيفي مورد استفاده در اين تحقيق بدست آمده، مي تواند با بكارگيري روش هاي آماري و كمي نيز اعتبار يابي شود.
ب) روش شناسي سيستم هاي نرم و بكارگيري روش هاي تركيبي را مي توان از مباحث نسبتاً جديد در علم مديريت دانست و بررسي حوزه هاي ميداني و اجرايي روش شناسي هاي تركيبي مي تواند موضوع بسياري از تحقيقات آينده باشد. لذا با توجه به تاييد اعتبار نتايج روش كيفي و تركيبي نگاشت شناختي و روش شناسي سيستم هاي نرم در اين پژوهش، پيشنهاد مي گردد با توجه به دقت و سرعت نسبتاً بالاي اين روش، محقيق در تحقيقات آينده براي انجام پژوهش در خصوص موضوعات ديگر مديريتي از اين روش كيفي استفاده نمايند.
ج) محققين مي توانند با بهرهگيري از فنون تصميمگيري چند معياره در رتبهبندي شاخص هاي تاثيرگذار بر الگوي توسعه شبكه هاي دانش كه ميتواند منجر به شكلگيري ماتريسي شبيه "ماتريس برنامهريزي استراتژيك كمي" شود، نقشه راه عملياتي و اولويت بندي شده پياده سازي الگوي شبكه هاي دانش را تبيين نمايند.
7-2. پيشنهادهايي براي صنعت نفت جمهوري اسلامي ايران
الف) در پژوهش حاضر كليه ابعاد، مولفه ها و شاخص هايي كه به صورت مستقيم براي توسعه شبكه هاي دانش در هاب هاي پژوهش و فناوري (شامل موسسه مطالعات بين المللي انرژي، پژوهشگاه صنعت نفت و دانشگاه صنعت نفت) اهميت دارند شناسايي و تبيين شده است. لذا مديران ارشد اين هاب ها و معاونت پژوهش و فناوري وزارت نفت مي توانند با فراهم آوردن بسترهاي لازم نسبت به پياده سازي آن اقدام نمايند.
ب) مديران و تصميم گيرندگان حوزه پژوهش و فناوري صنعت نفت بايستي توجه داشته باشند كه صرف زمان و هزينه هاي زياد براي اجراي طرح ها و پروژه هاي مديريت دانش با رويكرد داخلي به صرفه نخواهد بود. لذا پيشنهاد مي شود در حوزه پژوهش و فناوري و حتي ديگر حوزه هاي عملياتي، توسعه شبكه هاي دانش بين سازماني با استفاده از الگوي بدست آمده در اين تحقيق جايگزين طرح ها و پروژه هاي پراكنده فعلي مديريت دانش شوند.
ج) الگوي بدست آمده و نتايج تحقيق حاضر با توجه با زمينه هاي مشابه تخصصي در بخش هاي ديگر صنعت نفت (از قبيل شركتهاي عملياتي و بهره بردار نفت، گاز، پتروشيمي و پالايش و پخش فرآورده هاي نفتي)، اجراي آزمايشي (پايلوت) آن در ديگر شركتهاي عملياتي و بهره بردار توصيه مي شود. البته لازمه اجراي آزمايشي و سپس تعميم الگوي توسعه شبكه هاي دانش در صنعت نفت، مستلزم بكارگيري سامانه نرم افزاري جامعي است كه كليه سامانه هاي اطلاعاتي نظير سامانه سامانه CPMIS، سامانه ارزيابي عملكرد BSC و سامانه قطب بندي مراكز علمي پژوهشي را در بر بگيرد و با ساير سامانه هاي اطلاعاتي موجود در حوزه هاي مختلف صنعت نفت نظير منابع انساني، امور مالي، زنجيره تامين و غيره ارتباط تبادل داده اي داشته باشد.
منابع و مآخذ:
1. تولايي، روح اله و رشيدي، محمدمهدي (1391)، مديريت ارزش آفرين دانش و دستاوردهاي نوين آن در صنعت نفت، موسسه مطالعات بين المللي انرژي.
2. Arthur, J. B., and C.L Huntley (2005), Ramping up the organizational learning curve: Assessing the impact of deliberate learning on organizational performance under gain sharing, AcademyofManagementJournal, 48(6): 1159-1170.
3. Becerra-Fernandez, I., Gonzalez, A. and Sabherwal, R. (2004), "Knowledge Management", first Edition, Prentice Hall.
4. Bueno S., Salmeron J. L.,. "Fuzzy modeling enterprise resource planning tool selection"; Computer Standards and Interfaces, Vol. 30, No. 3, 2008.
5. Buzan, T. (1993). The Mind Map Book. BBC Books, London.
6. Cohen, M. D., James G. March & Johan P. Olsen (1998), A garbage can model of organization choice, Administrative Science Quarterly: 1-25.
7. Dantas, Eva (2006), The development of knowledge networks in latecomer innovation systems: the case of PETROBRAS in the Brazilian offshore oil industry, Thesis (Ph.D.), University of Sussex, UK.
8. De Man, Ard-Pieter (2008), Knowledge Management and Innovation in Networks, Edward Elgar Publishing Limited
9. Earl, M. (2001). Knowledge management strategies: toward a taxonomy. Journal of Management Information Systems, 18: 215–233.
10. Glaser, R. (1998), Measuring the knower: toward a theory of knowledge equity, California Management Review, Vol. 40, No. 3: 175-194.
11. Inkpen, A. C., and Tsang, E.W. K. (2005), Social capital, networks, and knowledge transfer, Academy of Management Review, 30: 146–165.
12. Johnson, J. David (2009), Managing Knowledge Networks, Cambridge University Press.
13. Siau, K., and Tan, X.(2005). Improving the quality of conceptual modeling using cognitive mapping techniques, Data Knowl. Eng. 55(3), 343-365.
14. Toffler, A. (1990), Power shift: knowledge, wealth and violence at the Edge of the 21st century, New York: Bantam Books.