تلکس وب سايت شخصي ولي اله ديني: آخرين نماز اولين نمازگزار
یکشنبه، 14 تیر 1394 - 22:05     کد خبر: 667

امشب، زمينيان در ماتمند و آسمانيان چشم انتظار، غم و اندوه سراسر كوفه را در بر گرفته، گريه بر چشم ها سنگيني مي كند و هُرم سينه، لب ها را مي سوزاند. بغض در پشت در و در فرصت گريستن صف كشيده است، ديگر دل به دنبال واژه ها نمي گردد. اشك، بي بهانه سرازير مي شود. آه اي خدا امشب، شب ناله در فراق پدري مهربان است، كه جز چاه و نخل و ماه، كسي گريه اش را نديده بود. پدري دل سوز كه با آه يتيمان كوفه، شريك بود و غصه هاي همه را بر جان خود هموار مي كرد. يتيمان گرد خانه اش جمع مي گردند و بر يتيميِ خويش مي گريند كه: اي پدر خوبي ها! چگونه ما را در اين دنياي ظلماني رها كردي؟ بعد از تو، بر در كدامين خانه بكوبيم و ياري طلبيم.

اي كاش بگيرند از امروز سحر را
اي اهل ِ حرم سير ببينيد پدر را
شمشير پُر از زهر گرفته ز طبيبان
بر نسخه ي تو فرصت اما و اگر را
جز تو چه كسي عفو كند قاتل خود را
آن قاتل ِ خوابيده ي عمري دم ِ در را
حتي خودِ قاتل پس از آن ضربه به خود گفت
اي كاش كه برداري از اين سجده كمر را
باور نكند كوفه كه تو اهل ِ نمازي
وامانده دهانش كه شنيده ست خبر را
سخت است ولي باز براي دلِ زينب
يك روز به تأخير بينداز سفر را‎


نخل‏ها با تو به راه افتاده‏اند و تاريخ، پشت سرت گام بر مي‏دارد. ابرها حركتشان را با قدم‏هاي مقتدرت تنظيم مي‏كنند و كعبه از همان فاصله دور، انگار مي‏خواهد دوباره تو را چون زمان كودكي‏ات در آغوش بكشد.
از قبله مي‏آيي و به سوي قبله مي‏روي.
نوشته‏اي كه براي تو نقش مي‏بندد، بايد از سه نقطه شروع شود و به سه نقطه پايان بپذيرد.
اي مرد هفتاد زخم، اي مرد اُحُد و بدر و خندق!
«كتاب فضل تو را آب بحر كافي نيست ***كه تر كنند سر انگشت و صفحه بشمارند.»
از مكه بنويسيم كه پيشاني‏ات در خط مقدم دفاع از رسالت، آماج سنگ‏هاي تراشيده و نتراشيده‏اش بود؟ يا از بدر كه هنوز زخم شمشير تو را بر پيكر دارد؟
از قلعه‏هاي مستحكم خيبر كه در مقابل تو زانو زدند، يا از اُحُد كه فقط خدا مي‏داند كه در آن، چگونه ستون محكم بر جاي ماندن آسمان رسالت شدي؟
تو از بستر محمد صلي‏ الله ‏عليه‏ و‏آله مي‏آيي و تنت بوي بال‏هاي جبرئيل مي‏دهد.
انگار كفش‏هاي زخمي‏ات را به اندازه تمام تاريخ راه برده‏اي تا به سرانجامي به نام رستگاري برساني!
اذان بگو و اين بار، شهادتين را آرام آرام جاري كن! بگذار براي آخرين بار، مسجد كوفه از جام لب‏هاي آتشينت سيراب شود! زمين، بوي غروب مي‏گيرد و تا سر به سجده ببري، كوفه يخبندان‏تر خواهد شد. 


فزت و رب الكعبه
امشب، زمينيان در ماتمند و آسمانيان چشم انتظار، غم و اندوه سراسر كوفه را در بر گرفته، گريه بر چشم ها سنگيني مي كند و هُرم سينه، لب ها را مي سوزاند. بغض در پشت در و در فرصت گريستن صف كشيده است، ديگر دل به دنبال واژه ها نمي گردد. اشك، بي بهانه سرازير مي شود. آه اي خدا امشب، شب ناله در فراق پدري مهربان است، كه جز چاه و نخل و ماه، كسي گريه اش را نديده بود. پدري دل سوز كه با آه يتيمان كوفه، شريك بود و غصه هاي همه را بر جان خود هموار مي كرد. يتيمان گرد خانه اش جمع مي گردند و بر يتيميِ خويش مي گريند كه: اي پدر خوبي ها! چگونه ما را در اين دنياي ظلماني رها كردي؟ بعد از تو، بر در كدامين خانه بكوبيم و ياري طلبيم.
نوزدهم رمضان، سالروز ضربت خوردن بزرگ مردى است كه پيشينيان به حقيقت او نرسيده اند و آيندگان نيز مانند او را نخواهند ديد. آري! علي، مفهوم بي انتهايي است كه در محدوده واژه و قلم نمي گنجد. علي، اوج قدرت خداوندي است كه فروغ جاودانگي اش دنيا را در برگرفته است.
در قرآن آياتي در شأن آن امام همام و شيعيان او نازل شده است. از آن جمله: روزي پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود : «اي علي، آيا اين سخن پروردگار را شنيده اي: كساني كه ايمان آورده اند و كار شايسته كرده اند، آن ها بهترين مردمان اند. مقصود از اين آيه، تو و شيعيان توست و وعده گاه من با شما، حوض كوثر است. آن گاه كه امت ها براي حسابرسي آورده شوند، شما در حالي فراخوانده مي شويد كه پيشاني سپيدانِ حجله نشين هستيد.
صداي عدالت در مسجد كوفه طنين انداز ميشود و خون عدل بر محراب مسجد ميپاشد.
اين صدا صداي مردي است كه نه عادل بلكه خود عدل بود و ميخواست به جهانيان بگويد كه تا ظهور منجي آخر الزمان عدل شهيد شد و عدالت به خاطره ها سپرده شد.
صدا صداي هيهات بود از دنيا و دني هاي روزگار، صداي رهايي بود از شر مردم دغل و هزار رنگ كوفه، مردمي كه هنوز هم هستند، نه در كوفه در جايجاي اين زمين پهناور.
و در ليله القدر مولود كعبه و قرآن ناطق ضربت از پست ترين مردمان عالم خورد. مردماني كه در اوج ضلالت و پستي خود را بهترين مسلمانها ميدانستند و پيشانيهاشان از پيشاني ساييدن بر زمين براي خدايي كه نه خداي محمد بلكه خداي ذهن ناپاكشان بود پينه بسته بود. كوراني كه از اسلام آنچه را كه خود ميخواستند ميپذيرفتند و از اتقوا الله فقط ذكر و سجده اش را ميدانستند.
و ما اميد واريم و از خدا ميخواهيم كه ظهور عدل را دوباره ببينيم و سرهاي خوارج را بر سر دار ها (خوارجي كه در پشت نام مسلماني جنايت ميكنند و انسانهاي بي گناه را براي عقايد احمقانه خود با بمب و ترور ميكشند و خوارجي كه اسلام را ملعبه دستان خويش ساخته اند تا به نوايي و ثروتي برسند) مشاهده كنيم.
پس در ليله القدر دستها را به آسمان ميبريم و از او ميخواهيم: اللهم عجل لوليك الفرج و از خداوند ظهور منجي اش را خواستاريم.

19 رمضان: ضربت خوردن حضرت علي(ع) در مسجد كوفه
خورشيد فروزان حيات امام علي عليه السلام ، در افق روز نوزدهم رمضان سال چهلم هجري در آسمان شهر كوفه به خون نشست و شمشير مسموم نفاق و كين، فرق انسان عدالت گستري را شكافت كه برترين خلق پس از رسول خدا صلي الله عليه و آله بود. آنان كه مي خواستند نور خدا را خاموش كنند، نمي دانستند كه اراده الهي، بر مانايي علي عليه السلام استوار است و مي بينيم كه همچنان، كردار و گفتار امام مؤمنان، چراغ راه مردان خدا و حق جويان و يكتاپرستان جهان است.

امام علي عليه السلام ؛ تجسم عدالت
بررسي نهج البلاغه نشان مي دهد كه از ديدگاه امام علي عليه السلام ، عدالت در رأس ارزش هاي اسلامي قرار دارد و تمامي ارزش ها به عدالت بازمي گردد. در ارزيابي، مديريت و قضاوت، عدالت، شرط اصلي است. با اين حال، تجسم عدالت، وجود مبارك خود امام علي عليه السلام بود. اين معنا در سخن معروف توماس كارلايل، فيلسوف انگليسي آمده است كه گفت: «امام علي؛ ما را جز اين نرسد كه او را دوست بداريم و به او عشق ورزيم. در كوفه ناگهان به حيله كشته شد و شدت عدالتش موجب اين جنايت گشت.» به سخن كارلايل مي توان اين جمله را افزود كه در واقع، پافشاري امام علي عليه السلام بر اجراي احكام و پيروي از سيره پيامبر اسلام و پرهيز از انحراف در اداره حكومت، زمينه ساز توطئه بر ضد آن حضرت شد.


چشم انتظار ديدار پروردگار
در نامه 62 نهج البلاغه از زبان امام علي عليه السلام آمده است كه من مشتاق ملاقات پروردگارم. آن حضرت، بهترين مرگ ها را كشته شدن در راه خدا مي دانست و سوگند ياد كرده بود كه هزار ضربه شمشير بر من، آسان تر از مرگ در بستر در غير بندگي خداست.
نوزده رمضان، سكوي پرواز ظاهري امام علي عليه السلام تا بي كران ها، زمان جدايي از خلق و رسيدن به محبوب واقعي بود.

از خلافت تا شهادت
حضرت علي عليه السلام بر آن بود تا آنجا كه مي شود، در پاسداري از اسلام و ارزش هاي آن تلاش كند و در اين راه، افزون بر آيات قرآن، سيره پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله نيز به عنوان الگوي عملي مورد توجه آن حضرت قرار داشت. بنابراين، در مسئله خلافت نيز همين معنا مورد توجه قرار گرفت و دوران كوتاه رهبري سياسي جامعه اسلامي، نماد برجسته اي شد از شيوه حكومت علوي. مدت اين خلافت و پايان آن را خوارزمي، از نويسندگان اهل سنت، در كتاب مناقب خود چنين آورده است:«مدت خلافت علي عليه السلام چهار سال و ده ماه بود كه به دست ابن ملجم مرادي به شمشير مضروب شد و اين حادثه شوم، قبل از ورود به دهه سوم ماه رمضان روي داد.»

اوج جنايت بشري
حادثه اي كه به شهادت امام علي عليه السلام انجاميد، يكي از بزرگ ترين جنايت هاي بشري است؛ زيرا ابن ملجم مرادي، هيچ آزاري از امام نديده بود. اميرمؤمنان علي عليه السلام براي او سرا پا مهر و محبت و خير و بركت بود، چنان كه براي ديگران.
اين فاجعه، به بدنامي برنامه ريزان و عامل آن انجاميد و براي امام علي عليه السلام ، حياتي بود بالاتر از حيات دنيوي. حادثه مسجد كوفه و واكنش امام، نمايشگر اوج انسانيت و جلوه اي از نمايش عدل علوي در تاريخ بشري است. نوزدهم رمضان سال چهلم هجري، شاهد مظلوميت علي عليه السلام و اوج بندگي برترين انسان عصر پس از پيامبر بود.

مدعيان حق و حق كشي
مسجد كوفه در نوزدهم ماه رمضان سال چهلم، محلي بود كه پرده از چهره مسلمان نمايان برداشته شد. خوارج باقي مانده از جنگ نهروان، نورانيت خورشيد را نمي ديدند و حق و باطل را به گونه اي يكسان در تاريكي مي پنداشتند و تنها خود را مسلمان مي دانستند. به تعبير امام خميني رحمه الله، آنهايي كه حضرت اميرمؤمنان علي عليه السلام را در محراب عبادت كشتند، مدعي اسلام بودند و با اسم اسلام، با اسلام جنگيدند. ايشان در جاي ديگر، از عده اي ياد مي كند كه پيشاني شان از شدت طول سجده پينه بسته بود، ولي حق را كشتند. اين مسئله و شهادت امام علي عليه السلام، گواه مظلوميت و غربت آن امام همام است

مدارا با اسير
بي ترديد، فتوت و مردانگي، از ويژگي هاي اخلاقي است كه بسيار مورد توجه و تأكيد قرآن و آموزه هاي تربيتي پيشوايان معصوم عليهم السلام قرار گرفته است. دامنه اين مردانگي در مورد آن بزرگواران چنان گسترده است كه حتي گاه بر سر دشمنان دين نيز سايه افكنده است. يكي از جلوه هاي تاريخي و ماندگار اخلاق اسلامي، مسئله برخورد اميرمؤمنان علي عليه السلام با ابن ملجم مرادي است. در تاريخ آمده است كه امام علي عليه السلام فرمود: «او اسير شماست، به او نيكي كنيد. محلي را كه در آن زنداني است، وسيع قرار دهيد. اگر من زنده ماندم، او را خواهم كشت يا اگر مايل بودم، خواهمش بخشيد. اگر مُردم، او را يك ضربت بزنيد، همان گونه كه بر من ضربت زده است.» اين وصيت را شهريار شعر ايران زمين، اين گونه به نظم آورده است:
به جز از علي عليه السلام كه گويد به پسر كه قاتل من
چو اسير توست اكنون، به اسير كن مدارا

چگونگي ضربت خورن فاتح خيبر در محراب مسجد
عبدالرحمن بن ملجم مرادي، از گروه خوارج و از آن سه نفري بود كه در مكه معظمه با هم پيمان بسته و هم سوگند شدند، كه سه شخصيت مؤثر در جامعه اسلامي، يعني امام علي بن ابي طالب(ع)، معاويه بن ابي سفيان و عمرو بن عاص را در يك شب واحد ترور كرده و آن ها را به قتل رسانند.
هر كدام به سوي شهرهاي محل مأموريت خويش رهسپار شدند و عبدالرحمن بن ملجم مرادي به سوي كوفه رفت و در بيستم شعبان سال 40 قمري وارد اين شهر بزرگ شد. (نگاه كنيد: بيستم شعبان سال 40 هجري قمري)
وي به همراهي شبيب بن بجره اشجعي، كه از همفكران وي بود و هر دوي آن ها از سوي "قطام بنت علقمه" تحريك و تحريث شده بودند، در سحرگاه شب نوزدهم ماه مبارك رمضان سال 40 قمري در مسجد اعظم كوفه كمين كرده و منتظر ورود اميرمؤمنان علي بن ابي طالب(ع) شدند.(1) هم چنين قطام، شخصي به نام "وردان بن مجالد" را كه از افراد طايفه اش بود، به ياري آن دو نفر فرستاد. (2)
روايت شده، كه در هنگام ضربت زدن عبدالرحمن بن ملجم بر سر مطهر حضرت علي(ع)، زمين به لرزه در آمد و درياها مواج و آسمان ها متزلزل شدند و درهاي مسجد به هم خوردند و خروش از فرشتگان آسمان ها بلند شد و باد سياهي وزيد، به طوري كه جهان را تيره و تاريك ساخت.
أشعث بن قيس كندي كه از ناراضيان سپاه امام علي(ع) و از دو چهرگان و منافقان واقعي آن دوران بود، آنان را راهنمايي، پشتيباني و تقويت روحي مي نمود.(3)
حضرت علي(ع) در شب نوزدهم ماه مبارك رمضان، مهمان دخترش ام كلثوم(س) بود و در آن شب حالت عجيبي داشت و دخترش را به شگفتي درآورد.
روايت شده كه آن حضرت در آن شب بيدار بود و بسيار از اتاق بيرون مي رفت و به آسمان نظر مي كرد و مي فرمود: به خدا سوگند، دروغ نمي گويم و به من دروغ گفته نشده است. اين است آن شبي كه به من وعده شهادت دادند. (4)
به هر روي، آن حضرت به هنگام نماز صبح وارد مسحد اعظم كوفه شد و خفته گان را براي اداي نماز بيدار كرد. از جمله، خود عبدالرحمن بن ملجم مرادي را كه به رو خوابيده بود، بيدار و خواندن نماز را به وي گوش زد كرد.
هنگامي كه آن حضرت وارد محراب مسجد شد و مشغول خواندن نماز گرديد و سر از سجده اول برداشت، نخست شبيث بن بجره با شمشير بران بر وي هجوم آورد، وليكن شمشيرش به طاق محراب اصابت كرد و پس از او، عبدالرحمن بن ملجم مرادي فريادي برداشت: "لله الحكم يا علي، لا لك و لا لأصحابك"! و شمشير خويش را بر فرق نازنين حضرت علي(ع) فرود آورد و سر مباركش را تا به محل سجده گاهش شكافت. (5)
حضرت علي(ع) در محراب مسجد، افتاد و در همان هنگام فرمود: بسم الله و بالله و علي مله رسول الله، فزت و رب الكعبه؛ سوگند به خداي كعبه، رستگار شدم. (6)
نمازگزاران مسجد كوفه، برخي در پي شبيب و ابن ملجم رفته تا آن ها را بيابند و برخي در اطراف حضرت علي(ع) گرد آمده وبه سر و صورت خود مي زدند و براي آن حضرت گريه مي نمودند.
حضرت علي(ع)، در حالي كه خون از سر و صورت شريفش جاري بود، فرمود: هذا ما وعدنا الله و رسوله؛(7) اين همان وعده اي است كه خداوند متعال و رسول گرامي اشت به من داده اند.
حضرت علي(ع) كه توان ادامه نماز جماعت را نداشت، به فرزندش امام حسن مجتبي(ع) فرمود كه نماز جماعت را ادامه دهد و خود آن حضرت، نمازش را نشسته تمام كرد.
روايت شده كه آن حضرت در آن شب بيدار بود و بسيار از اتاق بيرون مي رفت و به آسمان نظر مي كرد و مي فرمود: به خدا سوگند، دروغ نمي گويم و به من دروغ گفته نشده است. اين است آن شبي كه به من وعده شهادت دادند.
روايت شد، كه در هنگام ضربت زدن عبدالرحمن بن ملجم بر سر مطهر حضرت علي(ع)، زمين به لرزه در آمد و درياها مواج و آسمان ها متزلزل شدند و درهاي مسجد به هم خوردند و خروش از فرشتگان آسمان ها بلند شد و باد سياهي وزيد، به طوري كه جهان را تيره و تاريك ساخت و جبرئيل امين در ميان آسمان و زمين ندا داد و همگان ندايش را شنيدند. وي مي گفت: تهدمت و الله اركان الهدي، و انطمست أعلام التقي، و انفصمت العروه الوثقي، قُتل ابن عم المصطفي، قُتل الوصي المجتبي، قُتل علي المرتضي، قَتَله أشقي الأشقياء؛(8) سوگند به خدا كه اركان هدايت درهم شكست و ستاره هاي دانش نبوت تاريك و نشانه هاي پرهيزكاري بر طرف گرديد و عروه الوثقي الهي گسيخته شد. زيرا پسر عموي رسول خدا(ص) شهيد شد، سيد الاوصيا و علي مرتضي به شهادت رسيد. وي را سياه بخت ترين اشقياء، يعني ابن ملجم مرادي به شهادت رسانيد.
بدين گونه پيشوايي شايسته، امامي عادل، خليفه اي حق جو، حاكمي دلسوز و يتيم نواز، كامل ترين انسان برگزيده خدا و جانشين بر حق محمد مصطفي(ص)، به دست شقي ترين و تيره بخت ترين انسان روي زمين، يعني ابن ملجم مرادي ملعون، از پاي درآمد و به سوي ابديت و لقاء الله و هم نشيني با پيامبران الهي و رسول خدا(ص) رهسپار گرديد و امت را از وجود شريف خويش محروم نمود.

اعمال شب نوزدهم ماه مبارك رمضان
شب نوزدهم اول شبهاي قدر است وشب قدر همان شبي است كه در تمام سال شبي به خوبي وفضيلت آن نمي رسد وعمل در آن بهتر است از عمل در هزار ماه ودر آن شب (شب قدر) تقدير امور سال مي شود وملائكه وروح كه اعظم ملائكه است درآن شب باذن پروردگار بزمين نازل مي شوند وبخدمت امام زمان عليه الستلام مشرف مي شوند وآنچه براي هر كس مقدر شده است بر امام عليه السلام عرض مي كنند واعماال شب قدر بر دو نوع است ، يكي آنكه در هر سه شب بايد كرد وديگر آنكه مخصوص است به هر شبي.
اما اعمالي كه در هر سه شب (شبهاي قدر) مشترك است وبايد انجام داد :
اول : غسل است ( مقارن غروب آفتاب ، كه بهتر است نماز شام را با غسل خواند )
دوم : دو ركعت نماز است كه در هر ركعت بعد از حمد هفت مرتبه توحيد بخواند وبعد از فراغ هفتاد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ وَاَتوبُ اِلَيهِ ودر روايتي است كه از جاي خود بر نخيزد تا حق تعالي او وپدر ومادرش را بيامرزد.
سوم : قرآن مجيد را بگشايد وبگذارد در مقابل خود وبگويد : اَللهُم اِني اَسئَلُِكَ بِكِتابِكَ المُنزَلِ وَمافيهِ اسمُكَ الاَكبَرُو، اَسماؤُكَ الحُسني وَيُخافُ وَ يُرجي اَن تَجعَلَني مِن عُتَقائِكَ مِنَ النار پس هر حاجت كه دارد بخواند
چهارم : مصحف شريف را بگيرد وبر سر بگذارد وبگويد :
اَللهم بِحَق هذاالقُرآنِ وَ بِحَق مَن اَرسَلتَه بِه وَبِحَقِ كُل مومنٍ مَدَحتَه ُ فيهِ وَبِحَقكَ عَلَيهِم فلا اَحَدَ اَعرَفُبِ بِحَقكَ مِنكَ
ده مرتبه بگويد : بِكَ يا الله
ده مرتبه : بِمُحَمدٍ
ده مرتبه : بِعلي
ده مرتبه : بِفاطِمَةَ
ده مرتبه : بِالحَسَنِ
ده مرتبه : بِالحُسَين ِ
ده مرتبه : بِعلي بنِ الحُسين
ده مرتبه : بِمُحَمدِ بنِ عَلِي
ده مرتبه : بِجَعفَر بنِ مُحَمدٍ
ده مرتبه : بِموُسي بنِ جَعفَر ٍ
ده مرتبه : بِعلي بنِ عَلي
ده مرتبه : بِعَلِي بنِ مُحَمدٍ
ده مرتبه : بِالحَسَنِ بنِ عَلِي
ده مرتبه : بِالحُجةِ
پس هر حاجتي داري طلب كن .
پنجم : زيارت امام حسين (ع) است؛ كه در خبر است كه چون شب قدر ميشود منادي از آسمان هفتم ندا ميكند كه حق تعالي آمرزيد هر كسي را كه به زيارت قبر امام حسين (ع) آمده .
ششم : احيا داشتن اين شبها است كه در روايت امده هر كس احيا كند شب قدر را گناهان او آمرزيده شود هر چند به عدد ستارگان آسمان وسنگيني كوهها وكيل درياها باشد .
هفتم : صد ركعت نماز كند كه فضيلت بسيار دارد ، وافضل آنست كه در هر ركعت بعد از حمد ده مرتبه توحيد بخواند .
هشتم : بخواند :اَللهُم اِني اَمسَيتُ لَكَ عَبدًا داخِرًا لا اَملِكُ لِنَفسي وَ اَعتَرِفُ ....
اما اعمالي كه مخصوص هر شب است و بايد انجام داد :
شب نوزدهم :
اول : صد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ رَبي وَاَتوبُ اِلَيه
دوم : صد مرتبه اَللهُم العَن قَتَلَةَ اَميرَالمومنينَ
سوم : بخواند يا ذَالذي كانَ ...
چهارم : بخواند دعاي اَللهَم اجعَل فيما تَقضي وَ....
علي (ع) در شب 19 رمضان چه اذكاري مي گفتند؟
اذكاري كه در شب 19 ماه مبارك رمضان، زياد بر لبان مبارك امام علي (ع) جاري بود، به قرار زير است:
1. ذكر استرجاع "انا لله و إنا إليه راجعون".
2. ذكر حوقله: "لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم".
3. ذكر استغفار: "أستغفر الله ربي و أتوب إليه".
4. ذكر صلوات: "اللهم صل علي محمد و آل محمد".
5. ذكر، "اللهم بارك لي في الموت".
البته حضرت (ع) علاوه بر اذكار، نمازشب را در آن شب در منزل دخترش ام كلثوم خواندند و همين طور سوره يس هم تلاوت مي كردند. (9)


پيامك و متن جديد شب قدر
من از عمق وجود خودم ، خدايم را صدا كردم
نميدانم چه ميخواهي ، ولي امروز براي تو ، براي رفع غم هايت
براي قلب زيبايت ، براي آرزوهايت ، به درگاهش دعا كردم
و ميدانم خدا از آرزوهايت خبر دارد ، يقين دارم دعاهايم اثر دارد . . .

حضرت علي (عليه السلام) مي‌فرمايد:
«هيچ دعايي به آسمان نمي‌رسد مگر اين كه دعا كننده بر محمد و آل او صلوات بفرستد.»

السلام عليك يا اميرالمومنين…
اي ماه سر به مهر سر از سجده بر مدار…
پشت سرت كسي نشسته كه شق القمر كند…

حضرت علي (عليه السلام) مي‌فرمايد:
«هيچ دعايي به آسمان نمي‌رسد مگر اين كه دعا كننده بر محمد و آل او صلوات بفرستد.»

السلام عليك يا اميرالمومنين…
اي ماه سر به مهر سر از سجده بر مدار…
پشت سرت كسي نشسته كه شق القمر كند…

شب قدر است و دلم سرشار از عشق ديدار
شب قدر است شب عشق بازي با خدا
شب ربنا گفتن و پرواز تا خدا
التماس دعا…

شنيدي تو شب هاي قدر اگه حق الناس گردنت باشه صداي ناله هات به عرش نميرسه؟؟؟؟؟
تورو به حق اين شبهاي عزيز اگر حقي ازت ضايع كردم،حتي يه حرف
“حلالم كن”

ما اين قران عظيم الشان را در شب قدر نازل كرديم
و چه تو را به عظمت اين شب قدر اگاه تواند كرد
شب قدر به مقام و مرتبه از هزار ماه بهتر و بالاتر است
در اين شب فرشتگان و روح (يعني جبرييل ) به اذن خدا بر امام عصر از هر فرمان نازل گرداند
اين شب رحمت و سلامت و تهنيت است تا صبح گاه (سوره قدر)

خداحافظ اي نخــــــــل ها چاها
دگر نشـــــنويد از علـــــــــي آه ها
كه شام علــــــــي گشته ديگر سحــــــر
كه امشــــــــب رود نزد پيغمـــــــبر…

صــــداى خـــــنـده هـــاى خـــــدا را مـــيـشـنـوى ؟
دعـــــايـت را شـــنـيـده
و بـــه آنـــــچـه مــــحـال مـــيـپنـدارى ، مـــيـخـندد . . .


شب قدر، شبي كه بايد به ياد روي محبوب عزيز، آن يار پنهان رخسار، با دردمندي‌هاي عاشقانه ناليد و ديدار او را از خداي طلبيد
دانسته وندانسته حقوقي برگردن هم داريم كه كفه سنگين اشتباهات آن به سمت من است.امشب شب بخشش است،من ازحقوق نداشته ام برهمه دوستان وعزيزانم گذشتم ،ازشما ميخواهم ازمن بگذريد…
التماس دعا…

امشب سر مهربان نخلي خم شد
دركيسه نان به جاي خرما غم شد
در خانه دور،بيوه اي شيون كرد
هم بازي كودك يتيمي كم شد
(الهي العفو)

سحرگاهان ميان سفره ي لطفت، ميان ربناي سبز دستانت، اگر بر دلت رد شد خيال من،دعايم كن…

قدر، باران رحمتي است كه در جويبارِ هر فرد و هر جمع ، به اندازه او جاري مي‏شود.
خدايا ، در شب قدر هر چه خير نصيب اوليائت مي كني نصيب ما نيز بگردان.

آري امشب، “چشم سر” را بايد بيدار داشت تا “چشم جان” بيداري و بينايي يابد و دل از بندها برهد؛ و ما چه زيانكاريم اگر از شب قدر تنها بيداري چشم نصيبمان شود و راهي به وراي آن ، بر اقليم جان نيابيم.

شب قدر شبي است كه بايد شكواييه هجران را درنورديد و به اميد وصل و ديدار، بيدار نشست و از جام طهور «سلام» تا مطلع «فجر» سرمست بود.

شب قدر، بهترين گاه آرايش صحيفه دل مؤمنان به زيور ذكر خداست.
شب قدر، شب حضور روح و ملايك در محضر امام زمان (عج) است.
. . .
شب قدر، حاوي نهر نوري است كه در زلال پر بركت آن جان مؤمنان از گناه تطهير مي شود.
. . .
شب قدر، آواي ايمان را در گوش جان مؤمنان به غيب نجوا مي كند.
. . .
شب قدر، شب شناخت قدر خويش است!
. . .
شب قدر شبي است كه بايد شكواييه هجران را درنورديد و به اميد وصل و ديدار، بيدار نشست و از جام طهور «سلام» تا مطلع «فجر» سرمست بود.
. . .
شب قدر، شبي كه بايد به ياد روي محبوب عزيز، آن يار پنهان رخسار، با دردمندي‌هاي عاشقانه ناليد و ديدار او را ازخداي طلبيد.
. . .
شبي كه در آن خطاب مي‌آيد: كجايند جوانمردان شب‌خيز كه در آرزوي ديدار، بي‌خواب و بي‌آرام بوده‌اند و در راه عشق شربت بلا نوشيده‌اند، تا خستگي ايشان را مرهم گذاريم و اندر اين شب قدر ايشان را با قدر و منزلت گردانيم؛ كه امشب، شب نوازش بندگان است و وقت توبه گنهكاران.
. . .
شبي است كه «ليله البراتش» خوانند:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي
آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند
. . .
شب قدر، گاه رويش جوانه‌هاي الغوث الغوث بر عرصه لب‌هاي تائب است.
. . .
شب قدر، بهترين منزلگاه نيايش‌گران سرسپرده به مهر حق است.
. . .
شب قدر، بهترين گاه آرايش صحيفه دل مؤمنان به زيور ذكر خداست.
. . .
شب قدر، بزرگ‌ترين ميدان‌گاه سبقت گرفتن اولاد آدم در خيرات است.
. . .
شب قدر، فاصله مُلك و ملكوت را به حداقل ممكن مي‌رساند.
. . .
شب قدر، گشاينده پنجره كشف و شهود بر منظر روح عارفان است.
. . .
آي فقيران غني، كجاييد كه شبهاي قدر آمده است؟!
. . .
تشنه ام اين رمضان تشنه تر از هر رمضاني
شب قدر آمده تا قدر دل خويش بداني
ليله القدر عزيزي است بيا دل بتكانيم
سهم ما چيست از اين روز همين خانه تكاني
. . .
تقديري سراسر خير، بركت، خرسندي، سلامت، خوشبختي، سعادت دنيا و آخرت، توشه شب قدرتان باد.
. . .
كجاييد خاكيان سدره نشين و زمينيان آسماني كه ملكوتيان امشب شيفته شمايند؟!
. . .
شب قدر، سرنوشت يكسال ما تعيين مي شود. اين شبها را از دست ندهيم. براي تعجيل در فرج مولايمان دعا كنيم.
. . .
فرشته ها براي آزادي انسان ها از دستان شيطان و بخشش معاصي و بردن آنها به ملكوت مسابقه داده و منتظر نداي بنده خدا هستند. (اللهم لبيك) مرا دعا كنيد.
. . .
شب قدر است و من قدري ندارم
چه سازم توشه قبري ندارم
. . .
خدايا قدر ما را به قدر مولاعلي(ع) نزديك فرما.
. . .
الهي آن شب كه همه قرآن به سر مي كنند ما را توفيق بده قرآن را به دل كنيم.
. . .
امشب تمام آينه ها را صدا كنيد
گاه اجابت است رو به سوي خداكنيد
اي دوستان آبرودار در نزد حق
درنيمه شب قدرمرا هم دعا كنيد
. . .
مارا به دعا كاش فراموش نسازند
رندان سحر خيز كه صاحب نفسانند
. . .
گويند كريم است و گنه مي بخشد
گيرم كه ببخشد زخجالت چه كنم
. . .
ز مردم دل بكن ياد خدا كن
خدا را وقت تنهايي صدا كن
در آن حالت كه اشكت مي چكد گرم
غنيمت دان و ما را هم دعا كن
. . .
شب قدر است و من قدري ندارم
چه سازم توشه ي قبري ندارم . . .

پيوست: 
1- الارشاد (شيخ مفيد)، ص 20؛ الجوهره في نسب الامام علي و آله (البري)، ص 112
2- وقايع الايام (شيخ عباس قمي)، ص 41؛ تاريخ ابن خلدون، ج2، ص 184
3- الارشاد، ص 21؛ وقايع الايام، ص 41؛ منتهي الآمال (شيخ عباس قمي)، ج1، ص 171
4- منتهي الآمال، ج1، ص 172
5- الارشاد، ص 23؛ منتهي الآمال، ج1، ص 172؛ الجوهره في نسب الامام علي و آله، ص 113؛ وقايع الايام، ص 41
6- منتهي الآمال، ج1، ص 174
7- همان
8- همان

به نقل از خراسان نيوز


برگشت به تلکس خبرها