تلکس وب سايت شخصي ولي اله ديني: علي (ع) و ترس از خدا
جمعه، 10 اردیبهشت 1389 - 23:07     کد خبر: 68

امام علي عليه السلام در حكمت 208 ترس از خدا را يكي از مراحل خودسازي و تكامل برمـﯽشمارند: من حاسب نفسه ربح، و من غفل عنها خسر، و من خاف أمن، و من اعتبر أبصر، و من أبصر فهم، و من فهم علم (هر كس به محاسبـﮥ خويشتن پردازد، سود برد و هركس از خويشتن غفلت بورزد، زيانكار شود و هركس ترسد (احتياط كند) در امان باشد و هركس عبرت بگيرد بينا گردد و هر شخصي كه بينا شود به مقام فهم رسد و كسي كه بفهمد به علم نايل گردد)

امام علي عليه السلام در حكمت 208 ترس از خدا را يكي از مراحل خودسازي و تكامل برمـﯽشمارند:

من حاسب نفسه ربح، و من غفل عنها خسر، و من خاف أمن، و من اعتبر أبصر، و من أبصر فهم، و من فهم علم
هركس به محاسبـﮥ خويشتن پردازد، سود برد و هركس از خويشتن غفلت بورزد، زيانكار شود و هركس ترسد (احتياط كند) در امان باشد و هركس عبرت بگيرد بينا گردد و هر شخصي كه بينا شود به مقام فهم رسد و كسي كه بفهمد به علم نايل گردد

در اين حكمت چند پله براي تعالي، معرفي شدﻩاست:
1. حسابرسي: غافل زيانكار است، چون حساب نفس خود را ندارد. در دنياي مادي هم اگر فردي بخواهد دست به كاري بزند بايد حسابرسي داشتـﻪباشد تا ضرر نكند.
2. ترس: وقتي كسي از خدا بترسد، از ديگر ترسها، از جمله ترس از ساير مردم، ايمن مـﯽشود.
3. عبرت: بعد از ترس از خدا، انسان عبرت مـﯽگيرد، و اين عبرت موجب آگاهي مـﯽشود.
4. آگاهي: فرد آگاه، چشم دلش باز مـﯽشود، نه چشم سرش. همانگونه كه امام صادق عليه السلام فرمودﻩاند كه القلب هو العقل.
5. علم: عالم كسي نيست كه كتاب و اخلاق مـﯽخواند و مـﯽداند، عالم اينها را مـﯽفهمد، عالم كسي نيست كه خدا را اثبات مـﯽكند، عالم خدا را مـﯽفهمد.

********************

حكمت 242 به ميزان ترس از خدا مـﯽپردازد:

اتق الله بعض التقي و إن قل، واجعل بينك و بين الله ستراً و إن رق
تقوايي به خدا بورز، اگر چه اندك باشد و ما بين خود و خدا پردﮦاي قرار بده اگر چه نازك باشد

عدﻩاي بسيار زياد از خدا مـﯽترسند كه نوعي افراط است، خدا ترس ندارد، مقام و نظارت خدا ترس دارد. در سورﮤ الرحمن مـﯽخوانيم كه و اما من خاف مقام ربه جنتان. خشم و قدرت و قهاريت خدا به مقام خدا برمـﯽگردد، نه به خود خدا.
در مراحل بعدي، وقتي به بندگي مـﯽرسيم، ترس از خدا به ترس از خود تبديل مـﯽشود، و ترس از اعمال خود. خدا در قرآن فرموده كه هيزم جهنم، اعمال شماست.
در برابر خدا حيا داشته باشيد ولو كم. حيايي كه از ترس نشأت گرفتـﻪباشد يا موجب ترس از خدا شود، ارزش دارد. اگر در جاهايي كه عتاب و عقاب ندارد حيا داشتـﻪباشيم، در زمانها و مكانهايي كه لازم است حيا داشتـﻪباشيم، بهتر مـﯽتوانيم رعايت كنيم، چون قبلاً تمرين داشتـﻪايم.

********************

عدﻩاي فكر مـﯽكنند كه مرگ ترس دارد، اما مرگ تازه اول كار است. بعد از اين دنيا به جايي مـﯽرويم كه ابهام دارد، و همين ابهام باعث ترس مـﯽشود. لذا اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبـﮥ ۱۸۳ به ترس از قيامت اشارﻩ مـﯽكنند:

و انتم بنو سبيل، علـﻰ سفر من دار ليست بذاركم، و قد اوذنتم منها بالارتحال، و امرتم فيها بالزاد و اعلموا انه ليس لهذا الجلد الرقيق صبر علـﻰ النار، فارحموا نفوسكم، فانكم قد جربتموها في مصائب الدنيا
شما رهگذران گذرگاهـﻰ از آن خانـﻪايد كه منزلگه جاودانـﻰ شما نبود. براي شما اعلان كوچ از آن خانه دادﻩشد و براي تهيـﮥ توشه از آن خانه مأمور گشتـﻪايد. و بدانيد براي اين پوست نازك شما تحملـﻰ بر آتش نيست، پس به نفوس خود رحم كنيد؛ زيرا شما نفوس خود را در ناگواريهاي دنيا آزمودﻩايد (و بي طاقتـﻰ آن را در مقابل مصائب ديدﻩايد).

أفرأيتم جزع أحدكم من الشوكة تصيبه، و العثرة تدميه، و الرمضاء تحرقه؟ فكيف إذا كان بين طابقين من نار. ضجيع حجر، و قرين شيطان! أعلمتم أن مالكاً إذا غضب علي النار حطم بعضها بعضاً لغضبه، و إذا زجرها توثبت بين أبوابها جزعاً من زجرته!
آيا تاكنون بيتابي و نالـﮥ خود را در نتيجـﮥ خاري كه بر عضوي از شما بخلد و افتادني كه عضوي از شما را خوﻥآلود نمايد، و گرماي تندي كه آن را بسوزاند، ديدﮦايد؟ (مسلماً ديدﮦايد و ناگواري اين امور را مـﯽدانيد) چه رسد به اينكه ميان دو طبقه از آتش، همخوابـﮥ سنگ آتشين و همدم شيطان قرار بگيريد. آيا مـﯽدانيد هنگامي كه مالك دوزخ بر آتش جهنم خشمگين شود، پارﮦاي از آن آتش پارۀ ديگر را بشكند و آن را هضم نمايد. و موقعي كه بر آن آتش نهيب بزند، مواد آتشين از اضطراب ميان درهاي دوزخ برجهند؟

برخي از مصيبتهاي دنيا بسيار براي ما رنـﺞآور است، و گاه ما را از دنيا سير مـﯽكند، اما دردها و مصيبتهاي اين دنيا در مقابل دردهاي آخرت هيچ است و اصلاً به حساب نمـﯽآيد.
منحوﺱترين، كثيـﻒترين، بدبوترين و زشـﺖترين موجود قيامت، شيطان است، بدترين و سخـﺖترين عذاب در روز قيامت همنشيني با اين موجود است.

ايها اليفن الكبير، الذي قد لهزه القتير، كيف انت اذا التحمت اطواق النار بعظام الاعناق، و نشبت الجوامع حتـﻰ اكلت لحوم السواعد
اي كهنسال فرتوت، كه پيري و سستـﻰ در وجودت درهم آميخته، چگونه خواهد گشت حال تو موقعـﻰ كه طوقهاي آتشين دور استخوانهاي گردنت بپيچد و زنجيرهاي گرانباري در اعضاي تو جايگير شوند تا بازوان تو را نابود سازند؟

اين فراز خطاب به كساني است كه لذات دنيايي را مـﯽخرند و به آخرت توجهي ندارند.

********************

امام علي عليه السلام در حكمت 30 انسانها را به پرهيز از دام استدراج فرامـﯽخواند:

الحذر الحذر! فوالله لقد ستر، حتي كأنه قد غفر
برحذر باشيد، برحذر، سوگند به خدا، خداوند آن قدر [از روي رحمانيت] معاصي را مـﯽپوشاند، كه گويي آنها را بخشيدﮦاست

گاه پردﻩپوشي خدا، انسان را در دامي به نام استدراج، مـﯽاندازد، و منشأ اين امر خيرالماكرين بودن خداست. امام المتقين عليه السلام تأكيد مـﯽكنند كه از اين حالت بترسيد. اين اعمال در پروندﮤ ما مضبوط و مكتوب است. از اين بترسيد كه برخي از اعمال، شما را به اين غفلت بيندازد كه خدا بخشيده، چون كسي گناهتان را نديده. ارحم الراحمين بودن خدا باعث نشود كه فكر كنيد خدا شما را بخشيده، خدا فقط گناه را پوشانده. پوشش دليل بخشايش نيست. خيلي چيزها در پروندﮦهاي ما هست، بايد براي اين مسايل و براي گناهاني هم كه كسي نديده و نفهميده توبه كرد، چون هر آن امكان فاش شدن آن وجود دارد.
از مكاريتهاي شيطان اين است كه گناهان بزرگ (كبيره) را چنان بزرگ جلوه مـﯽدهد كه گناهان ديگر (صغيره) ناديده گرفته مـﯽشود.

********************

در حكمت 383 حضرت علي عليه السلام به صحبت پيرامون ترس از نظارت پرداختـﻪاند:

احذر ان يراك الله عند معصيته، و يفقدك عند طاعته، فتكون من الخاسرين، و اذا قويت فاقو علي طاعة الله، و اذا ضعفت فاضعف عن معصية الله
بترس از اينكه خدا تو را در ارتكاب معصيتش ببيند و در اطاعتش نيابد كه در نتيجه از زيانكاران باشي. پس وقتي كه نيرومند شدي، بر اطاعت خداوندي قوي باش و اگر ناتوان گشتي از معصيت خداوندي ناتوان باش

بترس از زماني كه خدا در بين خوبان (مثلاً در شبهاي قدر) گشت و تو را نديد؛ و بترس از زماني كه خدا به دنبال معصيـﺖكاران گشت و تو را آنجا ديد. جمع گنهكاران به من و شما مربوط نمـﯽشود. در دعاي عرفه مـﯽخوانيم كه لعلك رأيتني في مجالس البطالين.
خدا مـﯽگويد اين جمعها مال تو نيست، و اگر مـﯽخواهي در اين مجالس بايد سفير من باشي، مثل علامه مجلسي در دربار صفويه. وقتي سفير شدي، برو به شرطي كه بتواني اثرگذار باشي، وگرنه دوست ندارم تو را آنجا ببينم، چون لاجرم رنگ خواهي گرفت.
از نعمتهايي كه به تو دادم استفاده كن، براي كمك به ديگران. تمام اين نعمتها را روزي از تو مـﯽگيريم، پس تا زماني كه قدرت داري آنها را در مسير طاعت قرار بده و ضعفهايت را براي شيطان بگذار (خدا مـﯽداند كه در زمان ضعف، اهل گناه نيستيم و لذا خيالش راحت است). من براي قوت شما نگرانم، از قدرتمندي خود بترسيد.

********************

در حكمت 25 امام علي عليه السلام از ترس از نعمت سخن راندﻩاند:

يابن آدم، إذا رأيت ربك سبحانه يتابع عليك نعمته و أنت تعصيه فاحذره
اي فرزند آدم، وقتي كه ديدي خداوند سبحان نعمتهايش را پياپي بر تو سرازير مـﯽكند و تو او را نافرماني مـﯽكني، پس برحذر باش

بترس از اينكه وقتي هر دري را مـﯽزني، باز مـﯽشود و حاجاتت را نطلبيده به تو مـﯽدهند. اگر زماني خدا در گناه، به تو نعمت و آبرو داد، بترس! شايد خدا چنان از تو ناراحت شده كه تو را بالا مـﯽبرد تا بدتر زمين بخوري.
تا خدا پردﻩپوشي مـﯽكند يا مردم ازت تعريف مـﯽكنند، نگو يا من اظهر الجميل، بايد جميلي باشد تا ظاهر شود يا نه؟ تو هميشه دروغ مـﯽگويي و مردم مـﯽگويند انسان صادقي هستي! نمازهاي صبحت قضا مـﯽشود و مـﯽگويند هميشه نماز شب مـﯽخواند! پردﻩپوشي خداوند را قدر بدانيد.

********************

راه درمان ترس در حكمت 175 نهج البلاغه ذكر شدﻩاست:

إذا هبت أمراً فقع فيه، فإن شدة توقيه أعظم مما تخاف منه
اگر از چيزي ترسيدي در همان چيز وارد شو؛ زيرا شدت ناراحتي پرهيز و خويشتن داري از آن، بزرگتر از آن است كه مـﯽترسي

اين حكمت دو تفسير دارد:
تفسير دنيوي
: دليل ترس ما از چيزهاي ترسناك در دنيا، دور بودن ما از آنهاست. كسي كه از تاريكي مـﯽترسد به اين دليل است كه در ذهنش، جاي تاريك را ترسناك فرض كرده. در دنيا خودت را به خدا بسپار (اعر الله جمجمتك، خ. 11)، خدا كمكت مـﯽكند.
تفسير اخروي
: سعي مـﯽكنيم قهاريت، ترس و خوف از خدا را پنهان كنيم چون مـﯽترسيم و فكر مـﯽكنيم ما را از رحمت خدا غافل مـﯽكنند. اما در مناجات خائفين مـﯽبينيم كه امام سجاد عليه السلام از ترس در درگاه خدا لذت مـﯽبرد.
بايد علاقه به ترس از خدا را تجربه كنيم، مزﮤ گريـﮥ محبت با مزﮤ گريـﮥ ترس فرق دارد. خائفين هم براي خود دنيايي دارند كه از آن لذت مـﯽبرند.

********************

در خطبـﮥ ۱۴۳ امام علي عليه السلام از ترس و اميد مـﯽگويند:

فرحم الله امراً استقبل توبته، و استقال خطيئته، و بادر منيته!
پس خدا رحمت كند كسي را كه روي به توبه آورد و طلب عفو از گناهان خود نمايد ( و با احساس و انجام تكاليف و ايفاي حقوق مقرره) آمادۀ پيشواز از مرگ باشد

در مناجات شعبانيه مـﯽخوانيم كه چقدر بلاها از من دفع كردي و من خودم خبر ندارم!
منظور حضرت در اين فراز اين است كه بايد نعمتهاي خدا را در نظر بگيريم: تو اين همه نعمت به ما دادﮦاي و ما بايد شكر كنيم. ما كه اينها را نخواستـﻪايم، خود تو به ما عنايت كردﮦاي، اما ما از اين نعمات غافليم.

راغبين في رحمتك، و راجين فضل نعمتك، و خائفين من عذابك و نقمتك. اللهم فاسقنا غيثك و لا تجعلنا من القانطين، و لا تهلكنا بالسنين
(پروردگارا) در اين تلاش و پناهندگي طمع در رحمت تو داريم و اميد در كرامت نعمت تو بستـﻪايم. و از عذاب و نقمت تو ترسانيم. خداوندا، ما را از بارانت سيراب فرما، و ما را از نااميدان از لطف و عنايتت قرار مده، و ما را با خشكساليها هلاك مفرما

خشكسالي و قحطي يعني دوري از خدا و بي ارتباط بودن با خالق و نيز به معني دوري از نعمتهاي خداست.
مسير لذت بردن ما با غربيها بسيار متفاوت است، آنها خشكند، اما اصل ما چيز ديگري است. ما يك لحظه مستي در مجالس اهل بيت عليهم السلام را با هزار تا پارتي عوض نمـﯽكنيم.

و لا تؤاخذنا «بما فعل السفهاء منا» يا ارحم الراحمين
و ما را به كردار زشت نابخردان مؤاخذه مفرما، اي خداوند ارحم الراحمين

اين مطلب هم دو تفسير دارد:
اولاً
، ممكن است اگر امر به معروف و نهي از منكر نكنيم، اعمال زشت بيخردان دامن ما را هم بگيرد. وقتي در جامعه با گناه حرمت خدا را مـﯽشكنند، بايد غيرت عبوديت داشتـﻪباشيم.
ثانياً، بيخردان گناه مـﯽكنند، نه ما.

                                            منبع: پايگاه اينترنتي كانون فرهنگي رهپويان وصال - شيراز


برگشت به تلکس خبرها