تلکس وب سايت شخصي ولي اله ديني: راه درمان بي ادبي چيست؟
یکشنبه، 20 تیر 1395 - 21:59     کد خبر: 738

ادب نوعي رفتار خاصّ و سنجيده با افراد پيرامون (از كوچك و بزرگ و آشنا و بي گانه) است كه از تربيت شايسته نشأت مي گيرد. عاقلانه زيستن و متانت در گفتار و وقار در رفتار، نشانه ادب است و بي خردي، گفتار زشت، بددهاني، تندخويي، زشت گويي، دشنام و توهين، سبكسري و خيره سري، لجاجت و عناد و ... نمونه هايي از بي ادبي است. ادب، هنري آموختني است كه بايد نكته هاي دقيق تربيتي را دريافت كرده و به آنها عمل كرد. آشنايي با دستورات اسلام و روش زندگي پيامبر گرامي اسلام (ص) و ائمه معصومين (ع) و الگو گيري از آنان بهترين و نزديك ترين راه براي رسيدن به اخلاق و ادب نيكو است. همچنين رفتار نيك ديگران، بر انسان تأثير مثبت و ناپسندي هاي اخلاقي مردم نيز تأثير سوء مي گذارد. انسان هاي فرزانه از رفتارهاي ناپسند ديگران هم عبرت و درس مي آموزند. بهترين راه درمان بي ادبي توجه به بي ارزش بودن افراد بي ادب و ارزش مند بودن افراد مؤدب در تمام جوامع است. در زمينه اخلاق و آداب اسلامي كتاب ها و منابع زيادي وجود دارد كه در پاسخ تفصيلي به برخي از آنها اشاره مي كنيم.

ادب، يك ارزش اخلاقي و اجتماعي است، هم براي فرزندان و هم براي اوليا و مربيان آنان ارزش آفرين است. ادب در هر كس و هر كجا باشد، هاله اي از محبت و مجذوبيت را بر گرد خود پديد مي آورد و انسان با ادب را عزيز و دوست داشتني مي كند. آراستگي هر چيزي به چيزي است و شرافت نسب و اعتبار خانوادگي نيز به ادب است. امام علي(ع) فرمود: "با بي ادبي، هيچ شرافتي نيست".[1] "كسي كه بي اصل و تبار و نسب و حسب باشد، اگر ادب داشته باشد، شرافت مي يابد. ادب، حتي نسب و تبار نامناسب را هم مي پوشاند".[2]

 

وقتي سخن از "ادب" به ميان مي آيد، نوعي رفتار خاصّ و سنجيده با افراد پيرامون (از كوچك و بزرگ و آشنا و بي گانه) در نظر مي آيد. اين رفتار كه از تربيت شايسته نشأت مي گيرد، به نحوه سخن گفتن، راه رفتن، معاشرت، نگاه، درخواست، سؤال، جواب و ... مربوط مي شود. هر كس حدّ و مرز خود را بشناسد و از آن فراتر نرود، داراي ادب است.

 

بي ادبي، نوعي ورود به منطقه ممنوعه و پايمال كردن حدّ و حريم در برخوردها است. امام علي (ع) فرمود: "برترين ادب، آن است كه انسان بر سر حدّ و مرز و اندازه خويش بايستد و از قدر خود فراتر نرود".[3]

 

ادب، هنري آموختني است. مي توان گفت: ادب، تربيت شايسته است، خواه مربي، پدر و مادر باشد، يا استاد و يا حتي خود انسان. مهم اين است كه انسان نكته هاي دقيق تربيتي را دريافت كرده و به آنها عمل نمايد. آنان كه قله هاي بلند ادب را فتح كرده اند اين راه مسير را طي كرده اند.

 

امام صادق (ع) فرمود: "پدرم مرا به سه نكته ادب كرد ... فرمود: هر كس با رفيق بد همنشيني كند، سالم نمي ماند و هر كس كه مراقب و مقيد به گفتارش نباشد پشيمان مي گردد و هر كس به جاهاي بد، رفت و آمد كند، متهم مي شود".[4]

 

در كلمات معصومين در مواردي به "خود را ادب كردن و مربي خود بودن" تأكيد شده است. كسي به اين موهبت دست مي يابد كه از فرزانگي و هوشياري و عقلانيّتي تيز و بصير برخوردار باشد. به فرموده حضرت امير (ع): "در ادب كردن تو نسبت به خويشتن، همين تو را بس كه آنچه را از ديگري ناپسند مي بيني از آن پرهيز كني".[5]

 

آنچه در اين حديث مطرح است، يك اصل كلي در آداب معاشرت با ديگران است. در حقيقت منظور امام اين است كه آنچه را در باره خود نمي پسندي، در باره ديگران هم روا نداني و آنچه نسبت به خويش دوست مي داري، براي ديگران هم بخواهي و آنچه را در كار ديگران زشت مي شماري، براي خود نيز زشت بداني. اگر از كارهاي ناپسند ديگران انتقاد مي كني، همان كارها و صفات در تو نباشد.

 

يكي از راه هاي رسيدن به ادب و دوري از بي ادبي شناخت موارد و مصاديق ادب و بي ادبي است. گر چه هر يك از ادب و بي ادبي نشانه هايي دارد، اما شناخت دقيق و كامل ادب جز با توجه به نمودهاي بي ادبي ميسر نمي گردد. اين نمودها و نشانه ها و علايم، هم در گفتار نمايان است، هم در رفتار و برخورد. آن كه زشت گفتار و بد زبان است، به تعبير حضرت علي (ع) از ادب بي بهره است.[6] همچنين عاقلانه زيستن و متانت در گفتار و وقار در رفتار، نشانه ادب است.

 

درمقابل؛ بي خردي، گفتار زشت، بددهاني، تندخويي، زشت گويي، دشنام و توهين، سبك سري و خيره سري، لجاجت و عناد و ... بي ادبي است. اگر كنترل دوستي ها و معاشرت ها ادب است، بي ادبي يعني رفت و آمد با افراد ناباب، بي دقتي در گزينش دوستان و بي تعهدي در مجالست ها و رفاقت ها. كسي كه در برخورد با افراد، حاضر نيست از آنان با عظمت و تكريم ياد كند و مدام به استهزاي ديگران و غيبت آنان مشغول است، آن كه ياوه ديگران را با ياوه و دشنامشان را با دشنامي زشت تر پاسخ مي دهد، آن كه در مجالس و محافل و صف ها، رعايت حق ديگران و نظم و مقررات و سكوت و نوبت را نمي كند، آن كه حاضر نيست به حرف ديگران گوش دهد، كسي كه در گفت و گو و بحث، داد مي زند، گلو پاره مي كند و جانب انصاف و حق را مراعات نمي كند، آن كه ... اينها همه نشانه هايي از فقدانِ ادب است.

 

از آن سو، مراعات آداب در خوردن، آشاميدن، لباس پوشيدن ، خلال كردن، دهن درّه، سرفه، عطسه و ... نشان ادب است. بي ادبي، بي اعتنايي به حقوق و شخصيت و حرمت انسان ها است. اگر كسي هنگام عطسه، آب دهان به سفره و صورت بيفكند، يا به طرز مشمئز كننده اي غذا بخورد، يا به جاي تقديم دو دستيِ نامه و وسيله و ابزار، آن را پرت كند يا حتي يك دستي بدهد، يا هنگام مطالعه شما، سر و صدا كند، يا هنگام خلوت، سرزده وارد اتاقتان شود، و اجازه ورود نگيرد، اينها نمونه هايي از مراعات نكردن ادب اجتماعي است.

 

جالب اين است كه اسلام براي همه اين موارد، دستورالعمل دارد. «تربيت اسلامي» و اخلاق مكتبي، همه دستورها و «بايد» و «نبايد»هايش، «ادب آموزي» است. كسي كه پاي بند تعاليم دين نباشد، از حوزه ادب به وادي بي ادبي پاي نهاده است.

 

يكي از راه هاي آشنايي با آداب اسلام و تربيت شدن به آن، آشنايي با سيره و روش زندگي پيامبراكرم (ص) و ائمه (ع) و توجه به نكاتي است كه آنان رعايت مي كردند.

 

رسول اكرم (ص) كه اسوه ايمان و الگوي اخلاق و ادب و رفتار نيكو است، خود را ادب كرده پروردگار دانسته و مي فرمايد: "پروردگارم مرا ادب كرد و نيكو ادب كرد"![7]

 

«سيره پيامبر»، يك كتابِ ادب آموزي است. رفتار پيامبر، نمونه عالي اخلاقي و معاشرت والا است. به چند نمونه از ادبِ برخورد پيامبر با ديگران اشاره مي كنيم:

 

"رسول خدا با هر كس روبه رو مي شد، سلام مي داد، هم به كوچك، هم بزرگ.[8]

 

هيچ گاه پاي خود را پيش كسي دراز نمي كرد. هنگام نگاه، به صورت كسي خيره نمي شد، با چشم و ابرو به كسي اشاره نمي كرد، هنگام نشستن، تكيه نمي داد.[9]

 

وقتي با مردم دست مي داد و مصافحه مي كرد، هيچ گاه دست خود را عقب نمي كشيد، تا طرف مقابل دست خود را بكشد. هيچ خوراكي را مذمّت نمي كرد.[10] به هيچ كس دشنام و ناسزا نمي گفت و سخن ناراحت كننده اي بر زبان نمي آورد و بدي را با بدي پاسخ نمي گفت. زير انداز خود را به عنوان اكرام، زير پاي كسي كه خدمتش مي رسيد پهن مي كرد.[11] از روز بعثت تا دم مرگ، هرگز در حال تكيه دادن غذا نخورد.[12] هديه افراد را (هر چند اندك و ناچيز) قبول مي كرد. بيشتر اوقات، رو به قبله مي نشست. [13] زانوهايش را پيش اشخاص، باز نمي كرد و بيرون نمي آورد. بر تندخويي غريبه ها در سؤال و درخواست و سخن صبر مي كرد. هيچ كس را ملامت و سرزنش نمي كرد و در پي كشف اسرار ديگران نبود.[14]

 

خنده هايش تبسم بود و هرگز قهقهه سر نمي داد.[15] بسيار شرمگين و باحيا بود. سخن كسي را قطع نمي كرد. از جلوي خودش غذا مي خورد. كار افراد را به هر شكلي راه مي انداخت و ... بسياري از فضايل برجسته ديگر كه همه حاكي از روحي بلند و اخلاقي والا و ادبي متعالي بود.[16]

 

علاوه بر معصومين (ع) كه بهترين الگو در اخلاق و ادب هستند، رفتار نيك ديگران، بر انسان تأثير مثبت مي گذارد. نشست و برخاست و انس و معاشرت با افراد مؤدب، خلق و خوي و رفتارمان را به زينت «ادب»، مي آرايد. و ناپسندي هاي اخلاقي مردم نيز تأثير سوء مي گذارد. اما هنر انسان هاي فرزانه و هوشمند آن است كه از رفتارهاي ناپسند ديگران هم عبرت و درس مي آموزند. اين همان حكمتِ لقماني است كه "لقمان را گفتند: ادب از كه مي آموختي؟ گفت: از بي ادبان، كه هر چه از ايشان در نظرم ناپسند آمد، از انجام آن پرهيز كردم".[17] حضرت مسيح (ع) نيز همين روش را داشت. از او پرسيدند: چه كسي تو را ادب آموخت؟ فرمود: كسي مرا ادب نكرد. من، زشتي جهل را ديدم و از آن پرهيز كردم.[18] امام علي (ع) نيز اين روش، را مورد تأييد قرار داده و فرمود: "ر گاه در ديگري اخلاق ناپسندي را ديدي، بپرهيز كه آن گونه رفتار در خودت نباشد".[19]

 

آري همچنان كه بايد كم حرفي را از افراد پرحرف و بيهوده گو الهام گرفت. بزرگواري و كرامت نفس را هم بايد از زشتيِ كارِ تنگ نظران و خسيس طبعان فرا گرفت. اگر از زشتي هاي ديگران، آموختيم كه به خوبي ها روي آوريم، «استاد اخلاقِ» ما در درون خودمان نهفته است.

 

براي آگاهي بيشتر از اخلاق و آداب اسلامي به كتاب هاي زير مراجعه فرماييد:

 

1. معراج السعادة، ملا احمد نراقي.

 

2. قلب سليم، شهيد سيد عبدالحسين دستغيب.

 

4. گناهان كبيره، شهيد سيد عبدالحسين دستغيب.

 

5. اخلاق الاهي، مجتبي تهراني.

 

6. مراحل اخلاق در قرآن، عبدالله جوادي آملي.

 

7. نقطه هاي آغازين در اخلاق عملي، محمد رضا مهدوي كني.

 

8. به سوي خود سازي، محمد تقي مصباح يزدي.

 

9. اخلاق و راه سعادت، بانو مجتهده امين.

 

10. گناه شناسي، محسن قرائتي، انتشارات پيام آزادي، تهران.

 

11. سايت حوزه نت، دانشنامه، اخلاق.

 

و از بين كتاب هاي اخلاقي به زبان عربي مي توان به كتاب هاي زير اشاره كرد:

 

1. اخلاق شبٌر، سيد عبدالله شبر.

 

2. محجة البيضاء في تهذيب الاحياء، ملامحسن فيض كاشاني.

 

 

[1] آمدي، عبد الواحد، غررالحكم، «لا شَرَفَ مَعَ سُوءِ الأدبِ».

[2] غررالحكم، «حُسْنُ الأدبِ يَسْتُرُ قبيحَ النَّسَبَ».

[3] غررالحكم، «اَفْضَلُ الأدبِ اَنْ يَقِفَ الإنسانُ علي حَدِّهِ و لا يَتَعدّي قَدْرَهُ».

[4] علامه مجلسي، بحارالانوار، ج75، ص261.«ادّبني ابي بثلاثٍ ... قال لي: يا بُنيَّ! مَنْ يَصْحَبْ صاحبَ السوءِ لا يسلِمْ و مَن لا يقيّدْ الفاظَهُ يَنْدَم و مَن يَدْخُلْ مداخِلَ السّوءِ يُتَّهمْ».

[5] محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمة، ج1، ص72، "كفاك اَدبا لِنَفْسِكَ اِجتنابُ ما تَكْرَهُهُ مِنْ غيرِكَ».

[6]. غررالحكم، «لااَدَبَ لِسَّئيِ النُّطْقِ».

[7] ميزان الحكمة، ج 1، ص 78، «اَدَّبَني رَبّي فَاَحْسَنَ تأديبي».

[8] علامه طباطبائي، سنن النبي، ص41، 43 و 75.

[9] سنن النبي، ص 45، 46، 47، 73 و 61.

[10] سنن النبي، ص 41 و 47.

[11] سنن النبي، ص 75 و 76.

[12] بحارالانوار، ج 16، ص 237.

[13] بحارالانوار، ج 16، ص 227 و 240.

[14] مكارم الاخلاق، ص 17، 15 و 13.

[15] سنن النبي، ص 75.

[16] اقتباس از سايت حوزه نت.

[17] گلستان سعدي، باب 2، حكايت 20.

[18] بحارالانوار، ج 14، ص 326، "ما ادّبني احدٌ رأيتُ قبحَ الجهلِ فجانبتُه".

[19] ميزان الحكمة، ج 1، ص70، ح 374،«اِذا رَأيتَ في غَيْرِكَ خُلْقا ذَميما فَتَجَنَّبْ مِنْ نَفْسِك اَمثالَهُ».


برگشت به تلکس خبرها