در سال 1383 به تهران رفتیم سال اول دوره هفتم بود و من نماینده مردم شریف اهر و هریس در مجلس شورای اسلامی بودم همه فکر و ذکرم شده بود کار و اما غافل از وقت گذاشتن برای خانه و خانواده. چهار سال مجلس به سرعت تند باد گذشت ، و سالهای بعد نیز همینطور، مرور که می کنی انگار همین دیروز بود، سالها از پی هم می آید و می گذرد اما آنچه که کودکانمان از ما می خواهند توجه و اهمیت دادن به آنها ، اوقاتی را با آنها بودن و با دنیای کودکانه آنها سپری کردن است و چیزی که در ذهن و خاطره آنها نقش می بندد ، برگزاری یک مراسم ساده تولد ، دادن یک هدیه ولو کوچک در مناسبت ها به ویژه در روز تولدشان است .
موضوعی که من نتوانسته ام به درستی و خوبی از عهده اش بر بیایم . او دقایقی بعد وارد روز اول سال چهاردهم زندگی خود می شود و مشغله های من همچنان ناتمام! به او با تمام وجودم می گویم «دوستت دارم دخترم»
|