صفحه اصلی     زندگی نامه     تماس با من     پیوندها  
جمعه، 10 فروردین 1403 - 10:39   
  تازه ترین اخبار:  
 
- اندازه متن: + -  کد خبر: 125صفحه نخست » اخبار ، یادداشت ها و مقالات برگزیدهپنجشنبه، 23 تیر 1390 - 22:35
خدایا سلام
خدایا سلام / من آن بید خشکم که در دام بادم/ کمک کن نلرزم / من آن سنگ سختم که در کام سیلم / کمک کن نلغزم / زمانی فتادم ،‌مرا خوار دیدند/ تو دستم گرفتی کمک کن نترسم/ کمک کن نیفتم/ که من راز دل با تو گفتم .؛حمد و سپاس خدایی را سزاست که تیر حتمی قضایش را هیچ سپری نمی شکند و لطف و محبت و هدایتش را هیچ مانعی باز نمی دارد و هیچ آفریده ای به پای شباهت مخلوقات او نمی رسد.جهل و نادانی من و عصیان و گستاخی من تو را باز نداشت از اینکه راهنمایی ام کنی به سوی صراط قربتت و موفقم گردانی به آنچه رضا و خوشنودی توست.
  

هر گاه که تو را خواندم پاسخم گفتی .
هر چه از تو خواستم عنایتم فرمودی.
هرگاه اطاعتت کردم قدردانی و تشکر کردی.
و هر زمان که شکرت را بر جا آوردم بر نعمت هایم افزودی.
و اینها همه چیست؟
جز نعمت تمام و کمال و احسان بی پایان تو؟!

من کدام یک از نعمت های تو را می توانم بشمارم

یا حتی به یاد آورم و به خاطر سپارم؟

خدایا!

الطاف خفیه ات و مهربانی های پنهانی ات بیشتر و پیشتر از نعمتها ی آشکار توست.

خدایا!من را آزرمناک خویش قرار ده آن سان که انگار میبینمت.

من را آنگونه حیامند کن که گویی حضور عزیزت را احساس می کنم.

خدایا!
من را با تقوای خودت سعادتمند گردان.
و با مرکب نافرمانی ات به وادی شقاوت و بد بختی ام مکشان.
در قضایت خیرم را بخواه.
و قدرت برکاتت را بر من فرو ریز تا آنجا که تاخیر را در تعجیل های تو و تعجیل را در تاخیر های تو نپسندم.
آنچه را که پیش می اندازی دلم هوای تاخیرش را نکند.
و آنچه را که بازپس می نهی من را به شکوه و گلایه نکشاند.

پروردگار من!
من را از هول و هراس های دنیا و غم واندوه های آخرت رهایی ببخش.
و من را از شر آنان که در زمین ستم می کنند در امان بدار.

خدایا!
به که واگذارم می کنی؟
به سوی که می فرستی ام؟
به سوی آشنایان و نزدیکان؟تا از من ببرند و روی برگردانند.
یا به سوی غریبان و غریبه گان تا گره در ابرو بیافکنند و مرا از خویش برانند؟
یا به سوی آنان که ضعف مرا می خواهند و خواری ام را طلب می کنند؟
من به سوی دیگران دست دراز کنم؟در حالی که خدای من تویی و تویی کارساز و زمامدار من.
ای توشه و توان سختی هایم!

ای همدم تنهایی هایم!
ای فریاد رس غم وغصه هایم!
ای ولی نعمت هایم!

ای پشت و پناهم در هجوم بی رحم مشکلات!
ای مونس و مامن و یاورم در کنج عزلت و تنهایی و بی کسی!
ای تنها امید و پناهگاهم در محاصره ی اندوه و غربت و خستگی!
ای کسی که هر چه دارم از توست و از کرامت بی انتهای تو!
تو پناهگاه منی!

تو کهف منی!
تو مامن منی!
وقتی که راه ها و مذهب ها با همه ی فراخی شان مرا به عجز می کشانند و زمین با همه ی وسعتش بر من تنگی می کند و ...........
اگرنبود رحمت تو بی تردید من از هلاک شدگان بودم.
و اگر نبود محبت تو بی شک سقوط و نا بودی تنها پیشروی من میشد.
ای زنده!
ای معنای حیات! زمانی که هیچ زنده ای در وجود نبوده است.
ای آنکه :
با خوبی و احسانش خود را به من نشان داد.
و من با بدی ها و عصیانم در مقابلش ظاهر شدم.
ای آنکه:
در بیماری خواندمش و شفایم داد.
در جهل خواندمش و شناختم عنایت کرد.
در تنهایی صدایش کردم و جمعیتم بخشید.
در غربت طلبیدمش و به وطن بازم گرداند.
در فقر خواستمش و غنایم بخشید.
من آنم که بدی کردم ... من آنم که گناه کردم.
من آنم که به بدی همت گماشتم.
من آنم که در جهالت غوطه ور شدم.
من آنم که غفلت کردم.
من آنم که پیمان بستم و شکستم.
من آنم که بد عهدی کردم .....
و ... اکنون باز گشته ام.
باز آمده ام با کوله باری از گناه و اقرار به گناه.
پس تو در گذر ای خدای من!
ببخش ای آنکه گناه بندگان به او زیان نمی رساند.
ای آنکه از طاعت خلایق بی نیاز است و با یاری و پشتیبانی و رحمتش مردمان را به انجام کارها ی خوب توفیق می دهد.
معبود من!

اینک من پیش روی توام و در میان دست های تو.
آقای من!
بال گسترده و پر شکسته و خوار و دلتنگ و حقیر.
نه عذری دارم که بیاورم نه توانی که یاری بطلبم.
نه ریسمانی که بدان بیاویزم.
و نه دلیل و برهانی که بدان متوسل شوم.
چه می توانم بکنم؟ وقتی که این کوله بار زشتی و گناه با من است ؟!

انکار؟!
چگونه و از کجا ممکن است و چه نفعی دارد وقتی که همه ی اعضا و جوارحم به آنچه کرده ام گواهی می دهند؟
خدای من!
خواندمت پاسخم گفتی.
از تو خواستم عطایم کردی.
به سوی تو آمدم آغوش رحمت گشودی.
به تو تکیه کردم نجاتم دادی.
به تو پناه آوردم کفایتم کردی.
خدایا!
از خیمه گاه رحمتت بیرونمان مکن.

از آستان مهرت نومیدمان مساز.
آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان.
از درگاه خویشت ما را مران.
ای خدای مهربان!
بر من روزی حلالت را وسعت ببخش.
و جسم و دینم را سلامت بدار.
و خوف و وحشتم را به آرامش و امنیت مبدل کن.
و از آتش جهنم رهایم ساز.
خدای من!
اگر آنچه از تو خواسته ام عنایتم فرمایی , محرومیت از غیر از آن زیان ندارد.
و اگر عطا نکنی هر چه عطا جز آن منفعت ندارد.

یا رب! یا رب! یا رب!
خدای من!
این منم و پستی و فرو مایگی ام.
و این تویی با بزرگی و کرامتت.
از من این می سزد و از تو آن

چگونه ممکن است به ورطه ی نومیدی بیافتم در حالی که تو مهربان و صمیمی جویای حال منی.

خدای من!
تو چقدر با من مهربانی با این جهالت عظیمی که من بدان مبتلایم!
تو چقدر درگذرنده و بخشنده ای با این همه کار بد که من می کنم و این همه زشتی کردار که من دارم.

خدای من!
تو چقدر به من نزدیکی با این همه فاصله ای که من از تو گرفته ام.
تو که اینقدر دلسوز منی!

خدایا تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟
تو کی غایب بوده ای که حضورت نشانه بخواهد؟
تو کی پنهان بوده ای که ظهورت محتاج آیه باشد؟

کور باد چشمی که تو را ناظر خویش نبیند.
کور باد نگاهی که دیده بانی نگاه تو را درنیابد.
بسته باد پنجره ای که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود.
و زیانکار باد سودای بنده ای که از عشق تو نصیب ندارد.

خدای من!
مرا از سیطره ی ذلت بار نفس نجات ده و پیش ازآنکه خاک گور بر اندامم بنشیند از شک وشرک رهایی ام بخش.

خدای من!
چگونه نا امید باشم در حالی که تو امید منی!
چگونه سستی بگیرم ,چگونه خواری پذیرم که تو تکیه گاه منی!
ای آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش چنان تجلی کرده ای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده.

یا رب! یا رب! یا رب!

                                              ارسال مطلب:سعید-پ

   
  

نظرات کاربران: 25 نظر (فعال: 25 ، در صف انتشار: 0، غیر قابل انتشار: 0)
مرتب سازی بر حسب ( قدیمیترین | جدیدترین | بیشترین امتیاز | کمترین امتیاز | بیشترین پاسخ | کمترین پاسخ)
مصاحبه با مردم رسانه نما
| 1390/4/25 - 01:14 |     0     0     |

جدا هدفت ا ز این بازیها چیه سر مردم رو گول مالیدند سر خدا رو هم میشه گول مالیدتو توی شرکت گاز که الان کار میکنی خدمت گزار مردم هستی چه از بیت المال برای خودت شخصیت سازی میکنی با پول مردم . البته فکر می کنی که این کارا برات شخصیت سازه نه تو خوابی این خاطره از تو می مونه که با تجملات می خواهی بگی که مدیری شخصیتت بزرگه این کار سودی نداره میری مردم از یاد نمی برند غفلت نمایندگی کشته تورو برا دوره های دیگه خودت و نکش تو الان مردم رو غریبه میدونی گم کردی خودتو میخواهی نماینده بشی مردم یکبار اشتباه کردند این همه به زمین نکوب شخصیت به فهم و شعوره نه مقام اینهمه هم برای مدیر قبلی شایعه سازی نکن خودتو صاف نشون بدی تمام کارات بر علیه اون مدیر ه. اخرت هم خوب چیزیه برای مومنان خداشناسان نه ریاکاران توهم میری میمونه اعمالت مدیر بعدی هم میگه تو فقط بخاطر انتخابات کار کردی مصاحبه هات هی مصاحبه کردی و از جیب مردم تبلییع کردین وای بحالتون
خون شهدا بد میگیره امثالهم را



محسن
| 1390/4/25 - 11:12 |     0     0     |

مرد حسابی حق مردم و خوردی تو مجلس الانم از خدا یاری طلب میکنی
حلالت نخواهیم کرد.این را بدان به عزت زهرا (ص) قسم



ناشناس
| 1390/4/25 - 12:18 |     0     0     |

بالاخره شما هر آنچه واقعیت و نیت قلبی تان است بیان می کنید و در خصوص نظرات منفی بعضی ها باید گفت هرکس به اندازه درک و نیات شخصی خود مطالبی راعنوان میکند و چنین اشخاصی تنها به یکی دو نفر تعلق ندارد بلکه تفکرمنفی و جریانی هست که در طول تاریخ بوده و خواهند بود و همینکه لطف می کنید نظراتشان را منعکس می کنید بهترین جواب و بهترین تحلیل از خصوصیات شخصی و سطح فکری شماست و در خصوص تهمت یکی از نظرات به حضرتعالی باید گفت مثل ایشان به جماعت افسانه ای زمان ملانصرالدین می ماند که که سواره بودن و پیاده شدن ملانصرالدین برایشان فرقی نمی کرد،.....................که ادامه داستان را همه می دانند.



جلال
| 1390/4/25 - 13:32 |     0     0     |

با سلام
با تشکر از آقا سعیدکه این مطلب«خدایا سلامـ»رابرای آقای دینی ارسال نموده و ایشان نیز به زیبایی در سایت خود قرار داده است .معلوم می شود که  جهالت و یا کینه توزی ،بغض و حسادت بعضی ها اینقدر زیاد وعمیق هست که حتی چشم دیدن ذکر و حمد و سپاس خداند را ندارند . البته که کافر همه را به کیش خود پندارد .



احسان وزیری
| 1390/4/25 - 15:33 |     0     0     |

من ماندم تمام آنهایی که به شما توهین میکنند اگر مسئولیت نمایندگی مجلس را برعهده داشتند خودشان چه کارهایی میکردند که شما و امثال شما نکردید اصلا در هر مسئولیتی که الان هستند به نظرشون شق القمر میکنند که انتظار دارند دیگران هم بکنند. متاسفانه اکثر ما ایرانی ها انتظار داریم دیگران تلاش بکنند تا ما بدون دردسر راحت زندگی کنیم و از همه ناراضی هستیم آخه برادری که مینویسی حق مردم رو پایمال کردند و خوردند و بردند چرا نمیگی چی خوردند که تو نخوردی خب معلومه قرار نیست که یک کارمند جزء با یک نماینده مجلس حقوق برابری داشته باشه در عوض میتونی بگی مثلا آقای دینی میتونست در مقام نمایندگی اینکارو بکنه که نکرد ضمنا این مطلب چه ریطی به نمایندگی و مسئولیت داره یه مطلب زیبایی که از حمد و سپاس خدا صحبت میکنه اگه تو هم حرف زیبایی در این خصوص داری بگو چرا آسمون ریسمون میکنی؟ وقتی حتی یک متن چنین زیبایی از احسان و بخشندگی خدا نمیتونه برای چند دقیقه مارو از این ظواهر و دعواهای دنیا جدا کنه و اینجا هم داریم عقده های دلمونو و دشمنی هامونو با بدترین الفاظ بیان میکنیم دیگه چه انتظاری میتونیم از دیگران داشته باشیم. با تشکر از فرستنده متن زیبای «سلام به خدا» و جناب آقای دینی



سرقینی
| 1390/4/25 - 17:33 |     0     0     |

آقا محسن و دیگران
خواهش میکنم در فضای مجازی از الفاظ زشت استفاده نکنین و به کسی توهین ننمایید همون خدایی که نامش در بالا چندین مرتبه تکرار شده ناظر و شاهده.نکنین شما را به همان خدا



تقدیم به همه خوب رویان
| 1390/4/25 - 17:47 |     0     0     |

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تورا از درگهم راندم؟
که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور؟!
آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت.خالقت. اینک صدایم کن مرا. با قطره ی اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را. با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد. به نجوایی صدایم کن. بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان. رهایت من نخواهم کرد (سهرای سپهری)



خیلی...
| 1390/4/25 - 22:13 |     0     0     |
چرا نظرقبلی من رو نشان ندادی ؟! دیدی عقده ای هستی !

اهری
| 1390/4/25 - 23:05 |     1     0     |

خدایا هدایتم کن زیرا میدانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.
خدایا هدایتم کن که ظلم نکنم زیرا میدانم ظلم چه گناه نابخشودنی است.
خدایا مگذار دروغ بگویم زیرا دروغ ظلم کثیفی است.
خدایا محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم زیرا تهمت جنایت ظالمانه ای است.
خدایا ارشادم کن که بی انصافی نکنم زیرا کسی که انصاف ندارد شرف ندارد.
خدایا راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم که بی احترامی به یک انسان همانا کفر خدای بزرگ است.
خدایا مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.
خدایا پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گر ساز تا فریب زرق و برق عالم خاکی مرا از یاد تو دور نکند.
خدایا، دلم از ظلم وستم گرفته است، تو را به عدالتت سوگند میدهم که مرا در زمره ستمگران و ظالمان قرار نده!
خدایا می خواهم فقیری بی نیاز باشم که جاذبه های مادی زندگی مرا از زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند.
خدایا خوش دارم گمنام و تنها باشم تا در غوغای کشمکشهای پوچ مدفون نشوم.
خسته شده ام، پیر شده ام، دلشکسته ام، ناامیدم، دیگر آرزویی ندارم، احساس میکنم که این دنیا دیگر جای من نیست، با همه وداع میکنم و میخواهم فقط با خدای خود تنها باشم.
خدایا بسوی تو می آیم، از عالم و عالمیان میگریزم، تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده...      (دکتر چمران)



مهدی صالحی
| 1390/4/27 - 21:57 |     0     0     |

سلام. جناب آقای دینی متن زیبایی که در سایتتون گذاشتید واقعا منو تحت تاثیر قرار داد و برای چند لحظه به فکر فرو رفتم که چقدر از خدا دوریم و خودمان نمی دانیم چرا یادمان میرود از نعمت هایی که به ما داده است و سلامتی که نصیبمان کرده است شکر گذاری کنیم اگر هر لحظه خدا را بالای سرمان ببینیم بخاطر لذت چند روزه دنیا این همه به جان هم نمی افتیم و این همه به هم بد و بیراه و فحش نمی دهیم چقدر کوته فکر هستند کسانی که حتی این متن را می خوانند ولی به جای اینکه برای چند لحظه به کارها و اعمال خود بنگرند به کسی که این متن زیبا را در سایت خود قرار داده است تهمت میزنند و توهین میکنند. خدا آخر و عاقبت همه ما را به خیر کند



ورزشکار
| 1390/4/28 - 10:57 |     0     0     |
خدایا مرا ببخش به خاطر تمام درهایی که کوبیدم و خانه تو نبود...

...
| 1390/4/28 - 10:59 |     0     0     |
خدایا
بچه که بودیم بستنیمان را گاز می زدند قیامت به پا می کردیم!
چه بیهوده بزرگ شدیم... روحمان را گاز میزنند می خندیم!

bdd ارکان
| 1390/4/28 - 11:06 |     0     0     |
خدایا آلودگی آدمها از حد گذشته ،دنیا رو چند روز تعطیل نمی کنی؟

بهرام
| 1390/4/28 - 14:01 |     0     0     |

گفتم :خدایا از همه دلگیرم . گفت : حتی از من ؟
گفتم :خدایا چقدر دوری ! .... گفت : تو یا من ؟
گفتم :خدایا تنها ترینم ! گفت : پس من ؟؟
گفتم :خدایا کمک خواستم ! گفت : از غیر از من ؟
گفتم :خدایا دوستت دارم . گفت : بیش از من ؟
گفتم : خدایا اینقدر نگو من !! گفت : من توام و تو من
درد دل بنده ای با پروردگار متعال تقدیم به علاقه مندان با تشکر از مدیریت سایت آقای دینی



کمال
| 1390/4/28 - 20:10 |     0     0     |

ستایش برای خداست آن نخستین بی آغاز و واپسین بی انجام ستایش برای خداست که خود را به ما شناساند و شیوه سپاسگذاری از خود رابه ما آموخت و درهای علم به پروردگاریش را به روی ما گشود و ما را به اخلاص ورزیدن به توحید خود رهنمون ساخت . (صحیفه سجادیه) ستایش مخصوص خدایست که ما را از خون بسته خلق کرد و از روح خودش بر ما دمید و لقب اشرف مخلوقات بر ما گذاشت خداوند به فرشتگان عقل داد، بدون شهوت.حیوانات را شهوت داد، بدون عقل و انسان را شهوت داد باعقل ؛ هر انسانی که عقلش به شهوتش غلبه کند از فرشتگان بهتر است و هر انسانی که شهوتش برعقلش غلبه کند بدتر از حیوان است خدایا به من قدرت بده که بر شهوتم پیروز شوم و بتوانم آن رو تحت اختیار خود در آورم و از آن در حد اعتدال و حد معین و درست استفاده کنم خدایا یاریم کن
در رنجی که ما می بریم ، درد نه تنها در زخم هایمان ، که در اعماق قلب طبیعت نیز حضور دارد.در تغییرهر فصل ، کوهها ، درختان و رودها ظاهری دگرگونه می یابند ، همانگونه که انسان در گذر عمر ، با تجربیات و احساساتش تحول می یابد. در دل هر زمستان ، تپشی از بهار و در پوشش سیاه شب، لبخندی از طلوع نمایان است . خدایا به ما قدرت بده تا بتوانیم بر مشکلات پیروز شویم و از این چاههای کثیف و سیاهی خودمان که با اعمالمون درست کردیم و خودمونو داخل اون کردیم خارج بشیم و بسوی تو حرکت کنیم و به مرحله ای برسیم که جزء تو کسی و چیزی را نبینیم .یعنی به حدی برسیم که به معنی واقعی بنده برسیم .همان بنده ای که تو دستور دادی تا تمام فرشتگانت بر او سجده کنن...



میلانی
| 1390/4/29 - 01:32 |     0     0     |
بعنوان یک مدیر بی خاصیت فقط داره نظر تایید میکنه خنده داره نه ؟ واقعا خجالت داره

مهدیه حدادی
| 1390/4/29 - 14:51 |     0     0     |
این زیباترین متنی بود که من تا بحال در مورد ستایش و تکریم خدا خونده بودم از اینکه این متن بسیار زیبا را در آستانه ماه مبارک و معنوی رمضان در سایت خودتان قرار دادید تشکر و قدردانی می کنم در مورد کاندیدا شدنتان برای مجلس هم اگر فکر می کنید میتوانید در مقام نمایندگی مثمر ثمر باشید ولی با توجه به بعضی معذورات اینکار را نمی کنید لطفا در تصمصم تان تجدید نظر نمایید. با تشکر

همکار194
| 1390/4/30 - 11:07 |     0     0     |
یا سریع الرضا !
ای رضا ترین و راضی ترین !
خدایا به کدامین نامت بخوانم که دوست‌ترم بداری؟
خدایا تو را به عظیم‌ترین نام هایت و به اسم اعظم ات می خوانم !
خدایا تو را به آن نام هایی که مقربینت و اولیائت می خوانند می خوانم !
خدا جان تو را به اسمایی که پیامبران و رسولان و امامانت می خوانند می خوانم !
خدا جانم تو را به نامی که خودت خود را بدان می خوانی می خوانم !
و خدا جانم بدان نام قسمت می دهم و استدعا می کنم
که بود و نبود مرا در خودت محو کنی !
خدا جانم خود فرموده‌ای که : «ادعونی استجب لکم» !
خود خواندی‌ام و خواستی که این چنین بخوانمت و این چنین بخواهمت

مهدی ش
| 1390/4/30 - 17:43 |     0     0     |
سلام مهندس جان خوبی

ناصر
| 1390/5/2 - 15:39 |     0     0     |

با سلام خدمت جناب آقای مهندس دینی. ممنون از متن بسیار زیبایی که در سایت گذاشتید. تاسف که عده ای حتی در نوشتن نظر برای این متن عرفانی هم دست از تهمت و افترا برنمی دارند. مهندس عزیز در دل مردم اهر جا دارید. مطمئنیم که درخشان ترین دوره نمایندگی مجلس متعلق به شما بود اما افسوس که عده ای فضا را مسموم کردند تا به منافع خود برسند. باز هم از نوشتن این متن زیبا تشکر میکنم.



بابک
| 1390/5/3 - 10:28 |     0     0     |

سلام جناب آقای دینی از متن فوق العاده زیبا و معنوی که در سایت خودتان گذاشتید بسیار ممنونم من تقریبا هر روز به وب سایت شما سر می زنم و از مطالب و اخبار روزنامه ها و خبرگزاری که در ستون مربوطه قرار میدهید و اخبار روز نیز می باشند استفاده می کنم فقط مطالبی که در سایت قرار می دهید و مطالب خودتان می باشد خیلی کم بوده و دیر به دیر مطلب قرار می دهید و این امر برای سایت شما جالب نمی باشد.



جبار
| 1390/5/4 - 11:26 |     0     0     |

خدا و بنده
خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.
بنده: خدایا !خسته ام!نمی توانم.
خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدایا !خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم.
خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان
بنده: خدایا سه رکعت زیاد است
خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان
بنده: خدایا !امروز خیلی خسته ام!آیا راه دیگری ندارد؟
خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله
بنده: خدایا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!
خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله
بنده: خدایا هوا سرد است!نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم
خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم
بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد
خدا:ملائکه ی من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده، او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ،اما باز خوابید
خدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست
ملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود!
خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو
نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد
ملائکه:خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟
خدا: او جز من کسی را ندارد...شاید توبه کرد...
بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری.



ناصر
| 1390/5/5 - 09:24 |     1     0     |

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش رادر خانه خدا (مسجد ) بخواند . لباس پوشید و راهی خانه خداشد .در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد ، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت . مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد . در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید . مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))،از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم . مرد اول از اوفراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست درخواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند . مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند. مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد. شیطان در ادامه توضیح می دهد: ((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.)) قتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگرباعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید.نا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.



ناشناس
| 1390/5/5 - 09:26 |     0     0     |

هوالعلیم
دشت ها را برای آن آفریده اند که انسان آوارگی را تجربه کند، رفتن و تنهایی را، وسعت و بیکرانی را، نرسیدن و عشق را... آنچه بزرگ است، آنچه که دریایی است، تنها برای انسان آفریده شده است. چشمان ما پایان ناپذیرند...و قلب ما جایی که تمام احساسات بشری انجاست، جایی که انسان در تلفیق اندیشه با احساسات معنا می یابد و درخشان ترین و ناب ترین قطره های عشق از آن فرو می چکد... سکوت کن و بگذار بیاید، آن صدا، صدای بزرگ است، صدای بزرگ اگر بیاید، تو دریا خواهی شد، تو باد، تو دشت، تو سکوت خواهی شد و چه بیکران... چه گفتگوی پنهانی و اینک سکوت... و عشق مقدس است، مقدس و مطهر؛ چرا که تجربه عشق، تجربه لطیف دو دل، تجربه پرواز با دو بال فرشته است و عشق هروله است، هروله ساحل صفا تا مروه. عشق عطش ناب زمزم است، عطش نیاز، نیاز به هفت شوط طواف، نیاز به زُل زدن، چهره دوختن و پیوستن به طلای ناب محراب ناودان کعبه...



حامد
| 1390/5/6 - 15:09 |     0     0     |

عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
همان یک لحظه اول
که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان
جهان را با همه زیبایی و زشتی
بروی یکدیگر ویرانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
که در همسایه صدها گرسنه،چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم
نخستین نعره مستانه را خاموش آندم
بر لب پیمانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
که می دیدم یکی عریان و لرزان دیگری پوشیده از صد جامه رنگین
زمین و آسمان را واژگون مستانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
نه طاعت می پذیرفتم نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده
پاره پاره در کف زاهد نمایان
سبحه صد دانه می کردم
عجب صبری خدا دارد              اگر من جای او بودم
برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان
هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو
آواره و دیوانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
بگرد شمع سوزان دل عشاق سر گردان
سرا پای وجود بی وفا معشوق را                پروانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
بعرش کبریایی با همه صبر خدایی
تا که میدیدم عزیز نابجایی ناز بر یک ناروا گردیده خواری می فروشد
گردش این چرخ را
وارونه بی صبرانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
که میدیدم مشوش عارف عامی ز برق فتنه این علم عالم سوز مردم کش
بجز اندیشه عشق و وفا معدوم هر فکری
در این دنیای پر افسانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
چرا من جای او باشم
همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و تاب تماشای زشتکاری های این مخلوق را دارد
وگرنه من به جای او چو بودم
یک نفس کی عادلانه سازشی
با جاهل و فرزانه میکردم
عجب صبری خدا دارد عجب صبری خدا دارد
معینی کرمانشاهی




نظر شما:
نام:
پست الکترونیکی:
آدرس وب:
نظر
 
  کد امنیتی:
 
 
 
 
::  صفحه اصلی ::  تماس با ما ::  پیوندها ::  نسخه موبایل ::  RSS ::  نسخه تلکس
کلیه حقوق محفوظ است، استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است
info@dini-v.com
پشتیبانی توسط: خبرافزار