حتما شما هم بارها در خصوص افرادی شنیده اید که علیرغم عملکرد ضعیف یا مخربشان، نیت به اصطلاح خیری داشته اند. ولی ملاحظه می کنید که تنها ادعای نیت خیر کافی نیست و بدون نگاه سیستمی حتی علی رغم داشتن نیت خیر ممکن است راه به خطا برویم . بدون آگاهی از اجزای مختلف ایجاد کننده ی یک مشکل و تعامل و پیچیدگی این اجزا، بی شک آنجا نیز که اراده و توانمان حرفی برای گفتن دارد را پیدا نمی کنیم و آن اندازه تاثیر هم که می توانیم داشته باشیم، محقق نمی شود.
تفکر سیستمی ما را در شکلدهی نگرشی بدیع به وقایع توانمند میکند؛ نگرشی که در آن کلیات امور، اجزای آن و روابط متقابل این اجزا با دقت بیشتری مورد توجه قرار میگیرند.هدف نهایی در آموزش تفکر سیستمی، فراهم کردن روشی اثربخش برای تفکر در مورد سیستم ها و پیچیدگی های آن هاست. سیستم هایی که به وجود آورنده ی تمامی رویدادهای خوشآیند و بدآیند پیرامون ماست.
موضوع «هدف» از دیدگاه یک فرد سیستم نگر به شکل متفاوتی بررسی می شود. فرد سیستم نگر در مورد شناسائی اهداف سیستم، بویژه سیستم های اجتماعی، مسئله را بصورت علمی بررسی و موشکافی می کند و برای شناسائی اهداف واقعی فرد، عملکرد و بازده واقعی اش را در طی دوره مورد نظر بررسی خواهد کرد.
اهداف اعلام شده با اهداف واقعی می تواند تفاوت داشته باشد. حال چگونه می توان به اهداف واقعی افراد و یا سازمانها پی برد؟ در پاسخ باید گفت با بررسی عملکرد واقعی شان و با استفاده از معیارهای عینی می توانیم مسیر حرکت و اهداف واقعی آنها را تشخیص دهیم.
چرچمن در ارتباط با موضوع هدف می گوید: «برای آغاز بررسی یک سیستم، بهترین نقطه، هدف های کل سیستم است، زیرا در اندیشیدن به اجزای فرعی سیستم اگر هدف های کل در نظر گرفته نشود، احتمال بروز اشتباهات زیادی وجود دارد.
اگر شخصی مدعی شود که هدف واقعی زندگی او خدمت به جامعه است ولی تجربه نشان دهد که شخص مذکور مایل است اوقاتی از عمر خود را در بخش خصوصی به کار پردازد و حداکثر درآمد ممکن را به دست آورد، از نقطه نظر تحلیلگر سیستم، هدف مورد ادعای او با هدف واقعی اش مطابقت ندارد. زیرا این شخص حاضر است گاهی هدف اعلام شده (ظاهری) اش را قربانی هدف دیگر خود بنماید.
البته تعیین و تشخیص هدف های واقعی سیستم همانند تشخیص هدف های واقعی یک شخص کار آسانی نیست. ما غالباً هدف های واقعی خود را به این دلیل که ممکن است برای دیگران قابل قبول نباشد، مخفی نگاه می داریم. زیرا در چنین مواردی اگر دیگران از هدف های واقعی ما آگاه گردند، قادر به جلب حمایتهای لازم از طرف آنان نخواهیم بود.
برای این که موضوع هدف ها بیشتر مشخص و ملموس گردد تحلیلگر سیستم ناچار است از مرحله مبهم تشخیص هدف ها فراتر رفته به معیارهای مشخص تر و دقیق تری برای اندازه گیری فعالیت های کل سیستم دست یابد.
تحلیلگر سیستم سخنان بی معنائی از قبیل «هدف من خدمت صادقانه به بشریت و کشور است» را رد می کند. می خواهد بداند این موجودی که سیستم نامیده می شود، برای چه منظوری به وجود آمده است، و هدف واقعیاش چیست. این کار تنها از طریق مشاهده و بررسی دقیق عملیات واقعی سیستم امکانپذیر می گردد. او حاضر نیست آن چه را که سیستم خود مدعی انجام آن است بپذیرد. به علاوه وی معتقد است که می تواند ابرهائی را که در اطراف معیار یا ارقام واقعی مربوط به سیستم گرد آمده اند و سبب خطا و گمراهی می شوند کنار زده و به واقعیت دست پیدا کند. (چرچمن)
حال با این اوصاف، وقتی که یک فرد در تصمیمات روزمره اش به رابطه سالاری می پردازد، یعنی دنبال منافع شخصی اش بوده، یا با تصمیمات عجولانه و غیرکارشناسی و گاه مغرضانه باعث اتلاف منابع سازمانی و کاهش انگیزه اکثریت کارکنان می شود و تنها تعداد معدودی از افراد دور و بر خود مجیزه گویی او را می کنند ! چگونه می توان این نکات را با هدف مثبت فرد ارتباط داد؟ چگونه می شود با گام های منفی به هدف مثبت و خیری دست یافت؟
آیا فردی که از توانمندی لازم جهت اداره یک سازمان برخوردار نیست، صرفا با نیت خیر یا اهداف متعالی می تواند به اداره موثر امور بپردازد؟ اگر توانمندی و نوع عملکرد مدیر یا کارشناس، تاثیری در دستیابی به اهداف خیر و ارزشمند نداشته باشد، آیامی توان نتیجه گرفت که بدون تخصص و توانمندی لازم در هر حوزه ای، صرفا بواسطه داشتن نیات خیر، بتوانیم به اهداف مان دست یابیم؟
آیا فردی که می خواهد به بشریت خدمت کند یا به داد محرومان جامعه برسد، بدون داشتن تخصص پزشکی می تواند به طبابت و جراحی بپردازد؟ ... پاسخ منفی است. بعبارت دیگر، داشتن تخصص و توانمندی لازم جهت دستیابی به اهداف ضروری است، ولی در مورد خیر یا شر بودن نیت یا هدف علاوه بر بررسی تخصص و توانمندی فرد مورد نظر با توجه به ادله منطقی، نیاز به بررسی عملکرد واقعی فرد جهت شناسائی اهداف واقعی فرد (خیر یا شر) داریم. همانطور که گفته شد در صورتیکه تصمیمات، گویای این باشد که فرد مورد نظر بیش از منافع سازمانی به فکر منافع شخصی خود بوده و یا تصمیماتش از جامعیت و دقت لازم برخوردار نیست و ... می توان گفت عملکردش نشان می دهد که هدفی کاملا متفاوت با آنچه به صورت رسمی بیان می نماید دارد. بعبارت دیگر با عملکرد منفی نمی توان نیت خیری داشت، یعنی نیت خیر افراد با عملکرد خیرشان مشخص می شود.
منبع:(با اندک تغییر واضافات)http://systems-thinking.blogfa.com |