صفحه اصلی     زندگی نامه     تماس با من     پیوندها  
جمعه، 7 اردیبهشت 1403 - 01:30   
  تازه ترین اخبار:  
 
- اندازه متن: + -  کد خبر: 461صفحه نخست » اخبار ، یادداشت ها و مقالات برگزیدهیکشنبه، 28 اردیبهشت 1393 - 07:31
گفتگو با مدیرمسئول و سردبیر « گویا »
گویا؛ نشریه ای که می خواهد محلی و حرفه ای باشد
گویا؛ نشریه ای که می خواهد محلی و حرفه ای باشد« گویا » که به عنوان هفته نامه 28 اردیبهشت سال 84 نخستین شماره ی خود را در چهار صفحه منتشر کرد، پس از چندی رسماً دوهفته نامه شد. نشریه ای که از ابتدا تعریف خاصی برای محدوده ی تحت پوشش خویش ارائه داد. ارسباران که از ضعف اطلاع رسانی در استان رنج می برد، منطقه ی مورد توجه این نشریه است و عمدتاً نیز در شهرستان های اهر، کلیبر، ورزقان و هریس توزیع می شود. هرچند در مرکز استان نیز می توان این نشریه را تهیه کرد. گویا سال پنجم خود را تجربه می کند و تا کنون به طور مرتب منتشر شده است
  

فلور زادمهر

« گویا » که به عنوان هفته نامه 28 اردیبهشت سال 84 نخستین شماره ی خود را در چهار صفحه منتشر کرد، پس از چندی رسماً دوهفته نامه شد. نشریه ای که از ابتدا تعریف خاصی برای محدوده ی تحت پوشش خویش ارائه داد. ارسباران که از ضعف اطلاع رسانی در استان رنج می برد، منطقه ی مورد توجه این نشریه است و عمدتاً نیز در شهرستان های اهر، کلیبر، ورزقان و هریس توزیع می شود. هرچند در مرکز استان نیز می توان این نشریه را تهیه کرد. گویا سال پنجم خود را تجربه می کند و تا کنون به طور مرتب منتشر شده است. تصمیم گرفتیم با مدیرمسئول و سردبیر این نشریه به گفتگو بنشینیم و شما را با این نشریه و بیش تر آشنا کنیم.14 تیر مصادف با روز قلم با هاشم مشرفی مدیر مسئول و جعفر خضوعی سردبیر گویا در دفتر این نشریه به گفتگو نشستیم.

برای شروع از مناسبت امروز استفاده می کنم. « قلم »! چیزی که در عبارت « صاحبان اندیشه و قلم » همواره کنار نام « گویا » بوده است. جای گرفتن « قلم » در تقویم چه مسئولیتی می آورد؟

مشرفی: تعیین مناسبت ها و نامگذاری های ایام در تقویم کار ارزشمندی است و چه بسا کم ترین علت آن تذکر و یادآوری باشد. در چنین روزی مراکزی که در خصوص اهالی قلم مسئولیت دارند،‌ باید برنامه هایی را برای تجلیل از قلم و صاحبان قلم ترتیب دهند.

خضوعی: من هم این را قبول دارم و تنها این را اضافه کنم که خود صاحبان قلم هم مسئولیت دارند. ما خود نیز باید دست به کار شویم و برنامه هایی ترتیب دهیم. در روز خبرنگار نیز چنین است. در حالی از ارگان ها گلایه می کنیم که خودمان قدمی بر نمی داریم. مثلاً در همین منطقه چرا تا کنون فعالان مطبوعاتی دورهم جمع نشده اند. برای روز قلم می توانستیم یکجا جمع شویم و ضمن تبادل نظر این روز را گرامی بداریم و یا از پیشکسوتی در این عرصه تجلیل کنیم.

یک نشریه ی محلی چه رسالتی بر عهده دارد و به عبارتی چگونه فعالیت می کند که از نشریات دیگر متمایز می گردد؟

مشرفی: نشریه ی محلی از اسمش پیداست که بر مسائل و موضوعات محلی تکیه دارد. چه بسا بتوان آن را مقابل نشریه ی سراسری قرار داد. مطبوعه ی محلی باید به تمام معنا محلی باشد. صرف این که نشریه در محدوده ی یک استان توزیع می شود.نمی تواند محلی باشد. امروز ما نشریاتی در استان داریم که وقایع سراسری را پوشش می دهند و در این صورت تفاوتی با صفحات روزنامه های سراسری ندارند. ما در گویا تمام تلاشمان این است که محلی باشیم. هرچند اخبار و مطالبی داریم که خارج از محدوده ی تعریف شده ی ماست، اما با نگاه محلی به آن ها توجه داریم. منطقه ی ارسباران با تعریف جغرافیایی و تقسیمات کشوری و بافت خاص فرهنگی که دارد و مسائل و خصوصیاتی که این منطقه را پیوند ویژه ای داده،‌ در داخل آذربایجان شرقی یک ناحیه است و « محل » فعالیت ماست. که البته با گستره ی توزیع ما که استانی است، منافاتی ندارد.

خضوعی:.در استان و حتی در کشور هنوز به تعریف روشنی از رسانه ی محلی نرسیده ایم. نه تنها مطبوعات ما، صدا و سیمای محلی ما نیز چنین است. دقت بفرمایید که می گوییم سیمای استانی و نمی گوییم سیمای محلی. شبکه ی سهند ما چه قدر محلی است. حتی با تأکید بر نام آن، چه قدر استانی است؟ به نظر شما پخش مستند حیات گیاهی و جانوری به زبان فارسی در این شبکه می تواند موضوعیت محلی داشته باشد. به نظر من که نه. همین مشکل در مورد نشریات محلی ما هم وجود دارد. ما روزنامه هایی در استان داریم که در واقع خبرنامه هستند و از نقد و تحلیل و تفسیر خبر و رویدادها و به ویژه سرمقاله ها و یادداشت ها در آن ها خبری نیست. هرچند در چند سال اخیر مطبوعات محلی در استان ما رشد چشمگیری داشته اند.

خُب حالا بفرمایید چه موانعی بر سر راه محلی شدن و به عبارتی ایفای نقش محلی مطبوعات ما وجود دارد؟

مشرفی: گردانندگان چنین نشریه ای گاهاً اهل این حوزه نیستند و دلائلی منجر به روی آوردن آن ها شده که اساساً با رسالت کار مطبوعاتی فاصله دارد. از طرفی اقبال عمومی ضعیف از رسانه های مکتوب یک بیماری فرهنگی در سطح کشور است و تنها مخصوص ما و مخصوص مطبوعات محلی نیست. الآن روزنامه های سراسری ما چه قدر تیراژ دارند. معلوم است که در مقابل تیراژ ده ها میلیونی روزنامه های ژاپن عددی به حساب نمی آید. از طرفی مطبوعات محلی ما تیم تخصصی و امکانات مالی لازم را ندارند. انتشار نشریه در یک منطقه خیلی سخت است. معمولاً در شهرستان ها تولید خبر اندک است. طرح و نقد بسیاری مسائل حساسیت آور است. توجه کنید که مثلاً درج کاریکاتور یک مسئول محلی خیلی سخت است. فقدان فضای سالم رقابتی در مدیریت محلی باعث می شود که گاه مدیران از نقد واهمه داشته باشند و در مقابل کوچک ترین نقدی بگویند که صاحب قلم غرض شخصی دارد. همچنین باید از مطبوعات محلی حمایت گسترده ای صورت گیرد که متأسفانه چنین نیست. هرچند مطبوعات باید متکی به آگهی و فروش باشند اما قبول کنید که مناطق و شهرستان ها مشکلات را از انواع مختلف دارند. من در نسخه ای از هفته نامه شهاب اهر که به سال 1331 بر می گردد آگهی « دوزندگی » آن در شهر کوچک اهر در آن زمان دیدم. امروز اما جذب آگهی و کسب درآمد از این ناحیه خیلی سخت است. البته ما به برخی از شیوه های نادرست معمول هم نمی توانیم دست بزنیم. تا حالا با هر مشکل و سختکاری که بوده توانسته ایم بدون تأخیر گویا را منتشر کنیم.

خضوعی: محدودیت هایی هستند که بخشی مربوط به ساختارهای فرهنگی و اجتماعی حاکم بر محل است و بخشی نیز از سیاست های کلان کشوری نشأت می گیرند. آقای مشرفی به نکته ی مهمی اشاره کردند. سرانه ی مطالعه در کشور ما خیلی پایین است. از طرفی ظهور رسانه های جدید مطبوعات را خیلی تحت الشعاع قرار داده است. همه می دانیم در گذشته روزنامه ملانصرالدین دست به دست می گشت و آن هم در زمانی که مردم سواد امروزی را نداشتند. اما امروز مردم رادیو را دارند و شبکه های مختلف تلویزیونی دارند. هزاران سایت خبری هر لحظه در اختیار مردم است. لذا انتشار یک نشریه ی محلی با این شرایط کار سختی است. همچنین مردم ما در منطقه برای کسب اطلاعات و آگاهی بر ارتباط کلامی تکیه داشته اند. ارتباط محاوره ای و گفتاری که غنای ادبیات عامه ی ما این را گواه است. دقت بفرمایید زبان مردم منطقه ترکی است و آن ها ترکی را فقط می گویند و می شنوند و از نوشتن و خواندن به این زبان بهره ای ندارند. این یک عادت دیرینه ایجاد کرده و به همین دلیل کم تر کسی را می توان در اینجا سراغ گرفت که مثلاً رمان 600 صفحه ای را تا آخر بخواند. اما مردم ما در گذشته ساعت ها به داستان گویی نقالان گوش فرا می دادند. بخش اصلی باز همان است که گفته شد. ما امروز توان مالی برای اجاره ی یک اتاق برای نشریه را نداریم. در این حالت چگونه می توانیم امکانات لازم را تهیه کنیم و چگونه می توانیم مثلاً چند خبرنگار و گزارشگر و عکاس جذب کنیم. من با افتخار اعلام می کنم که در منطقه ی ارسباران قلمداران بسیاری وجود دارند. برخی از نوشتن و نقد کردن واهمه دارند و این تنها به این خاطر نیست که جایگاه نقد هنوز شناخته نشده و نیز به این خاطر نیست که نوشتن واقعاً هزینه سنگینی دارد. نه. یک نوع خودسانسوری و خودواهمه گری وجود دارد. من اما اذعان می کنم که در گویا ما مشکلات بسیار کمی از این نظر داشته ایم. اگرچه در جاهایی و کسانی نگاه بدبینانه ای نسبت به گویا بروز داده اند اما در کل مشکل خاصی نداشته ایم و تا کنون شکایتی هم از گویا صورت نگرفته است.

اکر از چشم یک منتقد به « گویا » نگاه کنید بی شک نکات مثبت و منفی بسیاری را می توانید مطرح کنید. حالا من از شما می خواهم این کار را بکنید.

مشرفی: نکات مثبت اگرهم داشته باشیم که خُب حتماً هست. بماند و بهتر است قضاوت را به خوانندگان و منتقدان واگذار کنیم. یک سری ایده آل ها هست و چشم اندازهایی وجود دارد که راه ما را ترسیم می کند و اگر با آن ها خود را محک بزنیم که خیلی ضعف و نقص داریم. اما قضاوت در مورد هرچیزی را باید با توجه به شرایط و امکانات موجود انجام داد. پیشنهاد و انتظاراتی هست که خود ما در جلساتمان آن ها را طرح و اما به آینده موکول کرده ایم.

خضوعی: به قول معروف ما بهترین شماره و یا شماره های خود را در آینده منتشر خواهیم کرد. گفتنی ها را آقای مشرفی گفتند. ما برنامه های خوبی برای گویا تعریف کرده ایم و اما در عمل مانده ایم و یا درمانده ایم. ما تمام وقت در اختیار گویا نیستیم و کسب و کار و زندگی خودمان را داریم. هرچند از آن ها بریده ایم که به این برسیم. همه مشکل مالی را مطرح می کنند و این واقعاً هست. ما می توانیم در هر شماره ویژه نامه ای برای چهره های دینی و ادبی و هنری گذشته و امروز منطقه داشته باشیم و اما مستلزم هزینه است. مشکلات جزیی دیگر هم دارد که در صورت اراده رفع می شوند. خود ما هم ضعف های اساسی داریم. باید بیش تر وقت بگذاریم و بیش تر همت کنیم. تیم تخصصی و حرفه ای لازم را هنوز نداریم.

در حال حاضر وضعیت فعالیت مطبوعاتی در منطقه ارسباران را چگونه ارزیابی می کنید؟

مشرفی: باید قبول کنیم که خیلی ضعیف است. پس از 50 سال « ارسباران » درآمد و ادامه نیافت. البته دارد منتشر می شود اما در شکل و محتوای دیگر و نه به عنوان نشریه ای برای ارسباران. نسیم قره داغ ابتدا خیلی خوب ظاهر شد و به ویژه کلیبر را با آن همه محدودیت بسیار عالی پوشش می داد. این نیز اخیراً دچار فراز و فرودهایی شده است. می ماند این گویا که دو هفته یک بار تنها می تواند گوشه ای از مشکلات و توانایی ها و عظمت های منطقه را منعکس کند. امروز ارسبارانی های بسیاری کار مطبوعاتی می کنند. اما در جایی دیگر و نه در منطقه و برای منطقه. امروز اگرچه تولید خبر از این منطقه بیش تر و گسترده تر شده اما ایراد اساسی حاکم بر تولید خبر همان مشکل کار محلی است. می توان گفت درصد بسیار بالای اخبار منعکس شده از منطقه به سخنان مسئولان و یا خبر گلنگ زنی و افتتاح محدوده بوده است.

خضوعی: همان که پیش تر اشاره شد ما ناحیه ای به نام ارسباران را داریم که تعریف جغرافیایی و فرهنگی و هویت تاریخی و اجتماعی خاص خود را دارد و این بهترین فرصت برای توفیق کار ماست. که در مناطق دیگر استان چنین زمینه ای کم تر وجود دارد. حساسیت و علاقه ی مردم این منطقه و ویژگی های اجتماعی و فرهنگی زیاد در آن، کار ما را راحت کرده است. ارسباران نام جدید منطقه ای دیرین به نام قره داغ است که در تاریخ جایگاه خاص خود را دارد. شخصیت های بسیاری برای طرح دارد. رویدادهای بسیار و حوزه های بسیار برای پرداختن. مهم ترین منطقه ی معدنی کشور است. سومین منطقه ی جنگلی کشور را دارد. یکی از سه ایل پرجمعیت کشور را دارد. نقش ماندگاری در رویدادهای ملی داشته است مانند انقلاب مشروطه. یک منطقه ی مرزی است و با دو کشور همسایه است. خُب همه ی این ها منطقه را خبرساز می کند. به نظر من سهم حضور منطقه در رسانه ی استانی اندک است. این رسانه متعلق به 19 شهرستان است و باید نشانگر و نماینده ی همه ی شهرستان ها باشد. از طرز حرف زدن تا گزارش ها و اخبار. امروز می بینیم که در تیتراژ آغازین خبر 23 شبکه استانی سهند که نقشه ی شهرستان ها همراه با نام آن ها ظاهر می شود، نام اهر اخیراً پاک شده. خُب چرا؟ به نظر من تنها به این دلیل که نام اهر در ابتدای این تیتراژ و به صورت برجسته ظاهر می شد! صحبت من بیش تر شد اما اجازه دهید به نکته ای اشاره کنم. ببینید مردم ارسباران سال هاست که به رادیوی محلی احساس نیاز یافته و خواستار داشتن چنین رسانه ای شده اند، اما تحقق نیافته است. « گویا » دو هفته نامه است و فاصله ی زمانی انتشار خود تعریف کننده ی محتوای نشریه است. اما می بینید که ما حتی مجبور هستیم گرفتگی جوب کوچه ها را هم منعکس کنیم. واقعاً مجبوریم چون شهروندان تماس زیادی دارند. لذا درصدی از وضعیت گویا از سوی شرایط و نبود رسانه های روزانه تحمیل می شود.

بفرمایید که « گویا » کدام هدف اساسی را پیگیر است. هدفی که تعیین کننده ی محتوا و سمت و سوی نشریه نیز می باشد.

مشرفی: خُب این را می توان با نظری به رسالت مطبوعات و رسانه ها متوجه شد. مطبوعات رکن چهارم مردم سالاری هستند. همان طور که رسانه ها و مطبوعات سراسری در سطح ملی نگاهبان میثاق میان مردم و حکومت هستند و عملکردهای مدیران را زیر نظر دارند. در سطح محلی نیز چنین است. ما مدیریت محلی را رصد می کنیم. فضایی را می خواهیم که عملکرد ها شفاف و روشن در برابر چشم مردم قابل قضاوت باشند و در آن ها مورد خادمان خویش تصمیم بگیرند.

از طرفی ما مطالبات و انتظارات دیرین مردم ارسباران را همواره یادآوری می کنیم و از مسئولان می خواهیم که توجه کنند. هزاران خبر از عملکرد دولت ها در این منطقه منعکس کرده ایم و اما کاستی ها و بی توجهی ها را نیز تذکر داده ایم. امروز رقابت های ریز محلی در میان تمام شهرهای استان وجود دارد و این در سطح کشور هم هست. اما ما به یقین اعلام می کنیم که حساسیت شدید ما به منافع این منطقه شباهتی به آن رقابت ها ندارد. ما با مدرک و سند اعلام کرده ایم که ارسباران از جایگاه شایسته ی خود عقب مانده است.ما طرح ارتقای سطح مدیریتی به نام فرمانداری ویژه را با دلیل و برهان به چالش کشیدیم و از شایستگی و بایستگی ارسباران سخن گفتیم و متأسفانه همراهی کمتری با ما صورت گرفت. الآن کجای ایران در حد این منطقه معادن غنی دارد. جاذبه های گردشگری و آثار تاریخی و تنوع معیشت دارد. کدام منطقه از ایران تا این حد شخصیت های برجسته ی ملی و بین المللی عرضه کرده است. اهر حق دارد به فرزندان خود افتخار کند و همه ی ما وظیفه داریم این حق را احیا کنیم. شخصیت های بزرگی که حتی از نام گذاری میدانی به نام آن ها طفره می رویم.

خضوعی: بله چنین است و اضافه این که امروز در منطقه مردم انتظار این را ندارند که گویا با فاصله ی دو هفته مقالات علمی و تخصصی و اخبار کلان کشوری را چاپ کند. ما خود در میان مردم هستیم و از سال ها پیش مطالبات و نیازهای مردم را حس کرده ایم. به جد می خواهیم زبان گویای ارسباران باشیم. منطقه ی تاریخی قره داغ از یک هویت تاریخیِ فرهنگی و اجتماعی برخوردار است. در همه جای دنیای با هزینه های بالا هویت ها و نشانه های فرهنگ دیرین و آداب کهن را حفظ می کنند. به نظر ما قره داغ نقطه ای در آذربایجان است که در آن هنوز آن هویت فرهنگی دیرین آذری قوی است. سخن گفتن مردم، لباس مردم، آداب مردم و در کل فرهنگ عامه بوی سنت ها را می دهند. ما تلاش داریم برای احیای هویت فرهنگی و اجتماعی قراجه داغ در قلب آذربایجان و در گوشه ای از ایران. ما ایرانی هستیم و افتخار داریم که مقام معظم رهبری فرموده اند؛ « آذربایجان سر ایران است.» و ما با افتخار تمام از این پیام گوهرین وام می گیریم و می گوییم « ارسباران، سر آذربایجان است.» ما تلاش داریم این منطقه جایگاه تاریخی خویش را بازیابد. آن ها که تازه وارد عرصه ها شده اند فکر می کنند طرح منطقه ی ارسباران ایده ی نوپدید است و حتی طعنه زدند و تذکر دادند که می خواهیم از خودمان منطقه درآوریم. در حالی که نیم نگاهی به گذشته معلوم می دارد که قره داغ کجا بوده و در نام دیگر اخیر چه تعریف جغرافیایی و تقسیمات کشوری داشته است. چیزی که امروز از زبان مسئولان استانی و حتی کشوری در می آید و ما شاهد امید و شوق تازه ای همراه این نام در شهروندان منطقه هستیم. عده ای هم به این نام انتقاد دارند که نام اصیل قره داغ را نباید پشت نام جدید ارسباران که در دوره ی پهلوی اطلاق شده پنهان بداریم. درست است و ما به نیکی می دانیم که تاریخ گهربار قره داغ عمدتاًً پیش از دوره ی پهلوی است. در گویا نام قره داغ بیش از ارسباران آمده و ارسباران به هر طریق نام رسمی این منطقه به مدت نیم قرن بوده است. نامی که بسیاری از رویدادها و نشانه ها و اسناد و مدارک با آن همراه است. لذا بحث نام نیست. « شهاب اهر » در زمان دولت مصدق دقیقاً‌ همین تعریف را داشت. کتاب خوب « تاریخ ارسباران » به قلم حسین بایبوردی به نیکی و زیبایی این منطقه را ترسیم کرده و شناخت خوبی از آن داده است. به نظر من روح شهاب اهر در گویا حلول کرده است. امروز آن هویت فرهنگی زیبا و دوست داشتنی قره داغ در شهرستان های اهر، کلیبر، ورزقان و هریس زنده است. البته اگر از منظر تقسیمات کشوری نگاه کنیم. بخش هایی نیز در سایر شهرستان هاست مانند جلفا که سیه رود ارسباران را دارد و یا آصلان دوز که گرمادوز را دارد و یا مشکین شهر که حاشیه های قره سو را دارد. همه ی این شهرستان ها از نعمت خدادادی معادن زون ارسباران بهره مند هستند. با همه ی این ها ما از مسائل کشوری و استانی قابل طرح در منطقه غافل نیستیم.و خیلی حرف ها هست اما من زیاد حرف زدم.

آقای مشرفی استقبال از گویا را چگونه ارزیابی می کنید؟

با اوصافی که گفته شد،‌خوب است اما قبول داریم که هنوز ایده آل نیست. شمارگان گویا اما با توجه به شمارگان رایج در مطبوعات محلی امیدوار کننده است. ما واقعاً سپاسگزار خوانندگان گویا هستیم. وقتی می بینیم چهارشنبه ها به نمایندگی های ما در اهر با چه اشتیاقی می آیند،‌ واقعاً خوشحال می شویم. برخی در پرداخت حق اشتراک خود سستی به خرج می دهند و اما در مقابل شهروندی را داریم که ده نسخه گویا می خرد و به همسایگان خود هدیه می دهد. این ما را به وجد می آورد.

آقای خضوعی برای ما از جو حاکم بر تحریریه گویا بگویید.

خُب مرسوم است که می گویند صمیمیت و عشق و علاقه حاکم است. واقعاً هم چنین است. جا دارد از تمام همکارانم در تحریریه و تمام نویسندگان نشریه تشکر کنم.

آقای مشرفی آیا گویا از سمت و سوی خاصی تبعیت می کند و آیا از گروه و جناح خاصی طرفداری دارد؟

نه. من در شماره ی نخست در یادداشتی زیر عنوان « آیین گویا » صریح گفتم که بی طرف هستیم و می خواهیم زبان گویای همه ی سلایق باشیم. هرچند خود به عنوان شهروند ایده ها و سلیقه ها و نگرش های خاص خودمان را داریم و اما در گویا چنین نیست. ما در انتخابات اخیر از درج بیانیه و حتی آگهی تبلیغاتی هم خودداری کردیم که نشریه حال و هوای جناح خاصی را ندهد. در انتخابات مجلس هم چنین کرده ایم. گویا تریبونی برای همه است و با حفظ حریم ها و رعایت قانون سخن همه را منعکس می کنیم. هرچند گاه بداخلاقی هایی علیه ما صورت می گیرد و درج یک خبر از یک شخصیت و طرح یک دیدگاه و انتقاد را به معنی ضدیت با جریان و یا گروه و شخصیت خاصی تصور می کنند. اما در کل افراد منصف اذعان دارند که ما بی طرف هستیم.

آقای خضوعی سخن آخر را شما بگویید. چه فردایی برای گویا متصور هستید.

البته اجازه دهید سخن آخر را آقای مشرفی بگویند که حرف آخر را ایشان در نشریه می زنند. باید بگویم من به آینده امیدوارم. به آینده ی قره داغ و اهر امیدوارم. چون وجدان جمعی لازم و روح مشارکت و مطالبه در منطقه جان تازه ای یافته است. روزی یکی از شاگردانم در حیاط مدرسه جلو آمد و گفت « آقای خضوعی خواب دیده ام، گویا 16 صفحه شده است. » و من گفتم « آفرین به تو! برخی از تو یادبگیرند که خواب های بد برای گویا می بینند.» آن موقع گویا در چهار صفحه منتشر می شد و امروز به لطف خدا به 12 صفحه رسیده است. خواب هایی برای گویا دیده ایم که امیدواریم هرچه زودتر تعبیر گردند. افزایش کمی و کیفی نشریه آرزوی ماست. و من اما آرزو می کنم در این منطقه روزی بتوانیم روزنامه منتشر کنیم و چندین نشریه به قلم خاکزادان قره داغ متولد شوند و سال های سال انتشار یابند.

و شما آقای مشرفی؟

آقای خضوعی همیشه به ما لطف دارند. من هم آرزوی توفیق و سربلندی و آبادانی برای منطقه دارم. از مسئولان فعال و دلسوز منطقه تشکر می کنم و از خداوند متعال برای آن ها سلامتی و موفقیت مسئلت می نمایم. برای شما و همه ی تلاشگران هفته نامه وزین نسیم قره داغ هم توفیق روزافزون آرزومندم.

منبع:یوخا

   
  

نظرات کاربران: 1 نظر (فعال: 1 ، در صف انتشار: 0، غیر قابل انتشار: 0)
مرتب سازی بر حسب ( قدیمیترین | جدیدترین | بیشترین امتیاز | کمترین امتیاز | بیشترین پاسخ | کمترین پاسخ)
حسن زاده راد از رشت
| | 1393/10/8 - 18:09 |     0     0     |

دستان آنانی را که آستین هایشان را برای پیشرفت شهرستان اهر بالا زده اند،
امروز بگیرید و بگیرند، چرا که فردا دیر خواهد بود.


نظر شما:
نام:
پست الکترونیکی:
آدرس وب:
نظر
 
  کد امنیتی:
 
 
 
 
::  صفحه اصلی ::  تماس با ما ::  پیوندها ::  نسخه موبایل ::  RSS ::  نسخه تلکس
کلیه حقوق محفوظ است، استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است
info@dini-v.com
پشتیبانی توسط: خبرافزار