* حسین دوستی (نویسنده وپژوهشگر)
کوهها و دشتهای ارسباران شاهد دلاوریهای مردم ایران در طی جنگهای ایران و روس در عهد فتحعلیشاه قاجار بود. چه حماسهها که در این مناطق آفریده شد و چه خونهای پاکی که بر خاکها و سنگهای این دیار ریخت. این شجاعتها و شهادتها، برای دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشور و با عنوان مذهبی «جهاد» انجام میگرفت و لذا مردم با جان و دل، در این جنگها شرکت مینمودند و دلاوریها میکردند. لیکن هزاران افسوس که بیغیرتی شاهان قاجار و توطئههای دشمنان این ملت، آن همه زحمات و خونها و زخمها را به هدر داد و با عقد دو قرارداد ننگین «گلستان» و «ترکمانچای» 17 شهر قفقاز به اشغال روسها درآمد.
در ایام عقد هر دو قرارداد شوم، مردم، خون گریستند و با تجمع در مقابل ساختمان حکومت، اعتراض خود را به گوش حاکمان رساندند و حتی سرداران شجاع سپاه ایران در مقابل چادر فرماندهی، تحصن کرده و خواستار ادامه جنگ شدند. از جمله آن شجاع مردان، تاریخ، نام رئیس ایل حاج علیلوی قرهداغ را به خاطر سپرده است.(1)
«اسداله سلطان حاج علیلو» که مردی به غایت شجاع و بلند همت بود و 9 نفر از فرزندان رشید خود را در این جنگها تقدیم راه وطن کرده بود، با جمعی از بزرگان منطقه به مقر نایب السلطنه عباس میرزا (فرمانده سپاه ایران) شتافته و در حالی که دوازده نفر از فرزندان و نوادگان خود را نیز به همراه آورده بود، به عباس میرزا اعلام داشت که: حاضرم این دوازده تن نیز مانند 9 نفر قبلی شهید شوند، ولی عهدنامه ترکمانچای امضا نشود.(2)
اسداله سلطان، اولین کسی است که از عهدنامه ترکمانچای با «صفت ننگین» نام برد و حتی اصرار زیادش برای ادامه جنگ، موجب عصبانیت عباس میرزا گردید و حکم مجازات اسداله سلطان صادر شد. لیکن با وساطت قائم مقام فراهانی، خشم عباس میرزا فرو نشست و عهدنامه به تصویب رسید. روسها با پیروزی، شهرهای قفقاز را از ایران جدا کرده و به برنامهریزی توطئههای بعدی پرداختند.
بیهمتی شاهان قاجار و بیغیرتی آن خاندان، خونهای مردم را پایمال و عزت کشور ما را پایکوب کرد.
سوختیم و هیچکس از راز ما آگه نشد
چون چراغانِ شبِ مهتاب، بیجا سوختیم!
هسته های مقاومت در ارسباران در مقابل بیگانگان
اشغال آذربایجان در شهریور 1320 هـ .ش توسط روسها، ریشه در سیاستهای تجاوزکارانه روسها در قرن هفدهم میلادی دارد.
تزار معروف روس، «پطرکبیر» نخستین کسی بود که درصدد کشورگشایی از سمت ایران برآمد. وی با اندیشه تسلط بر قسمتی از جهان آن روز، در خیال داشت تا روسیه را مرکز اروپا و آسیا کند و به همین علت پس از تصرف کشورهای بالتیک، مصمم شد تا راهی به سوی دریاهای آسیا بگشاید و با راهیابی به آبهای گرم اقیانوسها، نقشه کشورگشایی خویش را جامه عمل بپوشاند.
اوضاع نابسامان ایران در اواخر عهد صفوی، باعث تحریک بیشتر تزار روس شد و در نتیجه در اولین حمله رسمی روسها به ایران، شهرهای شمالی از جمله باکو و رشت به اشغال روسها درآمد. لیکن با روی کار آمدن نادر شاه افشار، سربازان روس ناچار به عقبنشینی و تخلیه مناطق اشغالی شدند و هفتاد سال، دولت روسیه، جرأت تجاوز به خاک ایران را پیدا نکرد.(ناصر نجمی ـ ص 47 و 48)
اما سیاست خارجی روسها بر اساس نظرات و بعداً به نام وصیتنامه پطرکبیر، کماکان ادامه حملات و اشغالگریها بود تا بر اساس آن وصیتنامه، روسها از ایران گذشته و با تصرف آن، بر خلیج فارس و آبهای آزاد مسلط شوند. لذ در طول دهها سال این اهداف در سیاست خارجی روسیه، توسط تزارها و زمامداران دیگر مد�'نظر قرار گرفت و نهایتاً در دوره ضعف و بیتوجهی قاجارها، طی سه قرارداد «گلستان»، «ترکمانچای» و «آخال» سرزمینهایی در شمال و شمال غرب و شمال شرق ایران به تصرف روسها درآمد و قسمتی از اهداف پطرکبیر عملی شد.
علیرغم تصرف بخش بزرگی از ایران، روسها به این اقدامات بسنده نکرده، به دست درازی به سرزمینهای این سوی ارس (آذربایجان) نیز اقدام نمودند.
مردم غیور منطقه ارسباران که در طی جنگهای دوره اول و دوره دوم ایران و روس، شجاعانه جنگیده بودند و صدها شهید و اسیر و زخمی در دفاع از وطن پرداخته بودند، این بار نیز غیرتمندانه تصمیم به مقابله با تجاوزات روسهای اشغالگر نمودند.
تجاوزات روسها در این دوره، شامل حملات نظامی به روستاها، سوزاندن مزارع و باغات، سرقت گلههای گاو و گوسفند، آتش زدن خانههای مردم، ربودن و دزدیدن زنان و کودکان و دستگیرکردن مخالفان اشغال و ... بود. چه بسا خانمانها که در این حملات، از بین رفت و چه سالهایی از عمر مبارزان که در زندانهای روسها سپری شد! (به نقل از: اسناد آرشیو آقای نیکبخت)
سرانجام کانونهای مقاومت بر علیه متجاوزان روسی در مناطق مرزی تشکیل گردید. بازماندگان شهدای جنگهای ایران و روس، شاهدان کشتارهای ناجوانمردانه، از اولین نفراتی بودند که به این کانونها میپیوستند.
در رأس این مبارزان، زنی قهرمان به نام «پریزاد» قرار گرفته بود که با هجوم به داخل سرزمینهای شمال ارس، دمار از روزگار روسهای متجاوز درمیآورد. زنان و مردان شجاع ارسباران، تحت فرماندهی پریزاد، سالها با روسها جنگیدند و مانع ادامه سیاستهای اشغالگرانه آنها شدند.(عیسی غریبی کلیبر، زمان پریزاد)
ولی متاسفانه ضعف حکومت قاجار و پیروی بزدلانه شاهان قاجاری از روسها، پای قشون روس را به این سوی ارس (آذربایجان) نیز باز کرد و با موافقت آن حکومت پست، عمال روسیه در همه جای آذربایجان و ارسباران (قراجهداغ) نظر و نفوذ داشته و ساخلوی آنها در اهر مستقر و در محوطه آرامگاه شیخ شهابالدین اهری چادر زده و هر روز مراسم مشق نظامی و سان و سرود برگزار میکردند. (حسین بایبوردی، ص 46)
بعد از جنگ جهانی اول و سقوط تزارها، نیروهای روسی از ایران عقبنشینی و ظاهراً تا سال 1309 هـ .ش هیچ واقعه مهمی بر علیه ایران انجام نگرفت. تا اینکه در همین سال، سپاه قفقاز به بهانه تعقیب و دستگیری قاچاقچیان مرزی و فراریان شوروی به عمق سه فرسخی ارسباران وارد شده و عدهای از خوانین و افسران و سربازان و کدخدایان مرزی را ربوده و به شوروی بردند (همان، ص 43) و از همین سال، مرحله دیگری از پروسه تجاوزگری روسها به خاک ایران شروع گردید و دیگر، هیچ روز و هفته و ماهی از تاریخ ارسباران بدون واقعهای تجاوزکارانه از سوی روسها دیده نشد و متجاوزان روس روز به روز جهت اجرای نیات شوم خود اقدامات نظامی و اشغالگری متعدد و مکرری را به مرحله اجرا گذاشتند.
در این سالها نیز در درگیریهای بین روسها و ایرانیان، افرادی شهید شدند که مدفن آنها در محل با نام « شهیدگاه» و اکثراً در جلو پاسگاههای مرزی به یادگار ماندهاند و درهها و تنگههایی که به نام معرکههای جنگ با روسها معروفند!
سرانجام با شروع جنگ جهانی دوم، بهانه مناسبی برای حضور جد�'ی روسها در ایران به دست آمد و سوم شهریور 1320 هـ . ش قوای روس از شمال و قوای انگلیس از غرب و جنوب وارد کشور ایران شده و رسماً کشورمان را اشغال نمودند!
با تجاوز شوروی به ایران در سوم شهریور 1320 و اشغال دویست هزار کیلومتر مربع از خاک ایران، توانایی مخالفت با دولت متجاوز از سوی دولت ایران سلب شد و شورویها با اعمال نفوذ در دولت و مجلس، سعی در گرفتن امتیاز از جمله گرفتن امتیاز استخراج نفت شمال نمودند. سرسختی مجلس و عدم موفقیت شورویها در امتیازگیری، فاز دیگری از پروسهی دو قرنی پطرکبیر را آغاز نمود و آن تشکیل فرقه دموکرات بود!
فاجعه شوم شهریور 1320 در ارسباران
سوم شهریور 1320 هـ .ش برای ارسباران، روزی شوم و غیرقابل فراموشی است. روسها از پل خداآفرین گذشته و از راه کلیبر، خود را به اهر رسانده و از آنجا در نقاط دیگر پراکنده شدند. صبح سوم شهریور، غرش هواپیماهای سیاه رنگ روسی، مردم اهر را از خواب بیدار کرد. هوپیماها شروع به بمباران خانهها کردند. دسته دسته مردم، زیر آوارها و در آتش بمبها سوختند. مردم، ناچار به باغات جنوب شهر پناه بردند، ولی هواپیماها همان باغات را نیز هدف قرار دادند و قریب نود نفر از اهالی کشته شدند. (همان، ص 44) خانههای مردم غارت شد و کودکان در مقابل چشم مادرانشان کشته شدند. شهر به تصرف نیروهای شوروی درآمد و سواران و تفنگداران روسی در شهر مستقر شدند و مسجد صاحبالامر را اصطبل اسبهای خود کردند. ( به نقل از معمرین منطقه و شاهدان عینی)
به این ترتیب همه شهرهای ارسباران (اهر، کلیبر، خداآفرین، ورزقان، هریس) به تصرف روسها درآمد و بعد از استقرار نیروهای روسی، اقدامات نظامی و سیاسی نیز انجام گرفت. فعالیت تشکیلات حزب توده و تجمعات کمونیستی و تهدید و ارعاب مردم و مخالفین اشغالگری شروع شد. اما ارسباران که در هیچ برهه از تاریخ، یوغ رق�'ی�'ت بیگانگان و اشغالگران را نپذیرفته، در این سالها نیز به مقابله با دشمن برخاست و مردان غیرتمندش با تشکیل هستههای مقاومت به مبارزه با روسهای متجاوز پرداختند:
1. حضرت آیتا...العظمی حاج سیدکاظم طباطبایی کوه کمری اهری معروف به مجتهد اهری، حزبی به نام «حزب اسلامی» در اهر تاسیس کرده و با بسیج جمعی از مردم اهر و عشایر منطقه، در مقابل اهداف روسها و احزاب وابسته آنان ایستاده و تن به سازش نداد. «آخوندوف» عامل روسها با انتشار شایعات و تهمتها، سعی در بدنام کردن و شکست دادن مجتهد نمود و لیکن، مجتهد شجاع اهری، با استقامت به مبارزاتش ادامه داد.(3)
2. عبداله خان محمد خانلو، رئیس ایل محمد خانلوی ارسباران، از سالها پیش در نوار مرزی کنارههای ارس و در روستاهای مختلف با روسها میجنگید و در سالهای اشغال (25 ـ1320) با سواران مسلح خود، روزگار روسها را سیاه کرده و درجنگهای متعددی آنان را به زانو درآورده بود.
ژنرالهای روسی، مکرراً سعی کرده بودند عبداله خان را به سوی خود جلب کنند تا ضمن محفوظ ماندن از حملات وی، از نفوذ و قدرت نظامی او نیز بهرهمند شوند. لیکن وی بعد از تماس با علمای معروف وقت از جمله: آیات عظام سیدکاظم طباطبایی کوه کمری اهری، انگجی و شهیدی، دست رد بر سینه بیگانگان زده بود.(4)
حتی در سال 1312 هـ .ش که احزاب متمایل به شوروی در شهرستان کلیبر، خواسته بودند با نصب تابلو و عضوگیری اقدام به فعالیت نمایند، توسط افراد عبداله خان متلاشی شده و از فعالیتشان جلوگیری به عمل آمده بود.(5)
نهایتاً در مهر 1324 دفتر حزب توده با پشتیبانی شورویها با مسئولیت یک ارمنی به نام «سرکیس» در کلیبر دایر و شروع به فعالیت مینماید که اواخر همان ماه (مهر 1324) افراد عبداله خان، دفتر حزب را اشغال نموده، اسناد و مدارک آن را ضبط میکنند.
« آخوندوف» مسئول حزب توده اهر، طی نامهای از عبداله خان اجازه گشایش مجدد دفتر حزب کلیبر را خواستار میشود. عبداله خان در جواب نامه «آخوندوف» مینویسد: در صورتی که گشایش مجدد حزب در کلیبر مخالفت نخواهم کرد که از فرماندار و سرهنگ امین فرمانده پادگان اهر و یا فقط از شخص آیتاله سیدکاظم اهری اجازه و موافقت کتبی داشته باشند!(6)
و در آبان 1324 سرگرد بابایف ـ فرمانده پادگان شوروی در اهر ـ خواستار ملاقات با عبداله خان میگردد. عبداله خان در جواب مینویسد:
ـ ملاقات ما با تبعه بیگانه بدون حضور دولتمردان ایرانی، عملی است خلاف و هیچ نوع عذر موجهی نیز برای توجیه این دیدار نمیبینم.(7)
و در آخر، کنسول شوروی از تبریز به اهر آمده و وعده اولین مقام حزبی در 18 محال قراجه داغ (ارسباران) را به عبداله خان میدهد!(8)
اما فرمانده شجاع ایلات ارسباران، هیچ وعده و تهدیدی را بر نمیتابد و شجاعانه با افراد وفادارش، مقابل توطئه بیگانگان میایستد. جنگهای شدیدی بین او و روسها درمیگیرد و کوهها و درهها از فریاد دلاوران و نفیر گلولهها، سرسام میگیرند.
حمله گسترده نیروهای مهاجم علیه عبداله خان در دی ماه 1324 در روستای «حیدرکانلو» آغاز میشود. محاصره سختی، نیروهای مسلح عبداله خان را در تنگنا قرار میدهد. لیکن شجاعت یاران عبداله خان باعث شکسته شدن محاصره و فرار نیروهای مهاجم میگردد. این جنگها چند روز طول میکشد و عبدالهخان بعد از زخمی شدن، به اسارت عناصر فرقه دموکرات درمیآید. او را بعد از اهانتهای زیاد به اهر برده و در آنجا اعدام میکنند.(9)
3. سیدصمدخان سیداحمدی، بزرگ ایل حسنبگلو، سومین فرد غیرتمندی بود که در منطقه حسنآباد ارسباران، در پی اتحاد با عبداله خان محمد خانلو، به مبارزه با روسها پرداخته و با افراد مسلح ایل خود، سالها و ماهها با اشغالگران جنگیده است. میرصمدخان که مدتی نیز در کسوت روحانیت بوده و سجع مهر وی «صمدبن صمدالحسینی» بوده، در سال 1324 هـ .ش توسط قشون فرقه دموکرات پیشهوری به فرماندهی ژنرالهای روسی، دستگیر شده و در تبریز به همراه پسر و جمعی از بستگانش به طرز فجیعی به قتل رسیدهاند!(10)
روسها با این اقدامات ضدانسانی و علیرغم توطئههای عدیده نتوانستند آذربایجان عزیز را از پیکره ایران اسلامی جدا نمایند و سرانجام تلاشهای مبارزان مسلمان آذربایجان، به ثمر رسید و دشمن خانه زاد ( فرقه دموکرات پیشهوری) را، همت غیرتمندان و ناله ستمکشیدگان، درهم شکست و با فروپاشی فرقه دموکرات و فرار رذیلانه سران آن، آذربایجان به دامن میهن اصلی ـ ایران ـ برگشت.
اگر آیریلسا بندیم بنددن، جاناندان آیریلمام
وطن دیر سوگیلیم یاریم، اُولم ایراندان آیریلمام(11)
ترجمه:
نگسلم از یار، حتی بگسلد بندم ز بند
یار و دلدارم وطن، هرگز ز ایران نگسلم
منابع و ماخذ ـــــــــــــــــــ
1. بایبوردی، حسین ـ تاریخ ارسباران ـ انتشارات کتابخانه ابن سینا ـ تهران ـ 1341
2. حافظ زاده، محمد ـ ارسباران در گذر حماسه و تاریخ ـ مهدآزادی ـ تبریز ـ 1376
3. غریبی کلیبر، عیسی ـ پریزاد ـ مرکز فرهنگی آبا ـتهران ـ 1375
4. نجمی، ناصر ـ ایران در میان طوفان ـ کانون معرفت ـ 1336
5. نیکبخت کوهی، رحیم ـ آرشیو شخصی
پینوشتها : ـــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ایران در میان طوفان، ناصر نجمی، ص 172
2. ارسباران در گذر حماسه و تاریخ، محمد حافظ زاده ـ ص 429
3. حافظ زاده، ص 375
4. همان، ص 383
5. همان، ص 384
6. همان، ص 385
7. همان
8. همان، ص 387
9. بایبوردی، ص 155
10. حافظ زاده، ص 763
11. از سرودههای آقای هاشم عابدی از شعرای ارومیه |