گاهی تورقی به دیوان اشعار شاعران گذشته ومعاصر میزنم وبخشی از اوقات فراغت خود را با خواندن ابیاتی سپری می نمایم در این میان سهم دیوان حافظ از بقیه بیشتر است .
تاحدودی طبع شعر گفتن را دارم اولین بار در سال چهارم دبیرستان ابیاتی را سرودم وبا اشتیاق فراوان اشعار سروده شده را به دبیر ادبیاتمان نشان دادم ایشان با متانت خاصی به من فرمودند پسرم اشعار خوبی سروده ای اما برو درمورد وزن ابیات نیز کار کن من که رشته تحصیلی ام ریاضی و فیزیک بود و تا آن موقع از شعر فقط ردیف وقافیه را میدانستم باتعجب سوالاتی را ازایشان مطرح کردم و ایشان در این مورد کتاب عروض و قافیه سال چهارم ادبیات را به من معرفی کردند...
ساعت حوالی21بود که از سر کار به منزل برگشته بودم بعد از یک روز کاری طولانی کمی خسته بودم ، وضو ساختم و نماز مغرب وعشا را خواندم ،موضوعی سخت ذهنم را مشغول خود ساخته بود تفالی به دیوان خواجه حافظ شیرازی زدم و این غزل زیبای خواجه پذیرای من شد،این بود که تصمیم گرفتم ابیات را همراه با خاطره ای برای ملاحظه بینندگان عزیز سایت دراین قسمت قرار دهم.
ای پیک راستان خبر یار ما بگو احوال گل به بلبل دستان سرا بگو
ما محرمان خلوت انسیم غم مخور با یار آشنا سخن آشنا بگو
برهم چو میزد آن سر زلفین مشکبار با ما سر چه داشت ز بهر خدا بگو
هر کس که گفت خاک در دوست توتیاست گو این سخن معاینه در چشم ما بگو
آن کس که منع ما ز خرابات میکند گو در حضور پیر من این ماجرا بگو
گر دیگرت بر آن در دولت گذر بود بعد از ادای خدمت و عرض دعا بگو
هر چند ما بدیم تو ما را بدان مگیر شاهانه ماجرای گناه گدا بگو
بر این فقیر نامه آن محتشم بخوان با این گدا حکایت آن پادشا بگو
جانها ز دام زلف چو بر خاک میفشاند بر آن غریب ما چه گذشت ای صبا بگو
جان پرور است قصه ارباب معرفت رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو
حافظ گرت به مجلس او راه میدهند می نوش و ترک زرق ز بهر خدا بگو
|