شغال گوش نکرد رفت ولی هر باغی رفت او را در حد کشت کتک زدند و بیرون انداختند، با این وجود تصمصم گرفت دیگر به باغ او نیاید. چند روز به همین منوال گذشت و با گرسنگی و رنج ضربی که از دیگر باغبانان دیده بود، چارهای ندید که سراغ پیرمرد مهربان برود و از او عذرخواهی کند.
پیرمرد به او گفت: نگفتم نرو قهر تو باعث منفعت من است. می توانی باز هم سراغ میوههای من بیائی مشروط به اینکه فقط به خوردن میوه ها کفایت کنی و کار دیگری نکرده و نعمت خدا را لگد مال نکنی!
حکایت مذکور مناسب حال کسانی است که حضورشان در جائی تحت هر عنوان تنها موجب زحمت دیگران بوده و با این وجود به سبب این حضورشان بر سر آنها منت می گذارند و طلبکار هم می شوند!!
معضلی که این روزها در دور و برمان از آن زیاد می بینیم.
|